تا قبل از پایان سال جاری چه خواهد شد؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
211

مردمی که اکنون با شجاعت و دلیری بسیار در دیار خویش به پا خاسته اند؛ و علیه حکومت اشغالگر آخوندی مبارزه می کنند؛ و قصد به وجود آوردن شرایطی مناسب، جهت سرنگون نمودن آن را دارند. ضمن بیان رسای شعارهای میهن پرستانه ای که سر می دهند. همه امیدشان این است، که تا پیش از پایان امسال، آرایش سیاسی کشور آخوندزده خودشان را از هم بپاشند. تا پس از چهل و اندی سال اسارت نزد این ستمگران، خویشتن را به مرزهای آزادگی و رهائی برسانند؛ بیدهائی نیستند، که از وزش تندباد واکنش های بی رحمانه سران حکومت اسلامی جا بزنند؛ و از صحنه افتخار آمیز مبارزه ای که به وجود آورده اند خارج بشوند و کوتاه بیایند؛ و از ادامه حرکت میهن پرستانه خویش پشیمان شوند و به خانه های شان برگردند!

دست اندرکاران یک حکومت اشغالگر و زیاده طلب، آنهم از نوع حاکمیت ضد بشری رژیم آخوندی در ایران، چون می دانند که طرفداران شان در مقابل مخالفان ایشان، در تعداد معدود و اندکی می باشند. از همان ابتدا، با بهره گیری از کنش های دغلکارانه و افکار موذیانه خود، دو روش متفاوت را برگزیده بودند. تا ضمن تقویت کردن موافقان خودشان، به تضعیف نمودن مخالفان خویش بپردازند؛ و آنان را به هر طریقی که به ذهن مفلوک و تاریک شان برسد سرکوب نمایند؛ و یا نیروهای خودی را تقویت نموده، و در برابر مخالفان شان، برای هرگونه اعمال فاشیستی و تروریستی ضد بشری آنها آزاد بگذارند!

از اینرو از همان آغاز، با به کار گیری دو روش متفاوت، به قول خودشان اقدام به اداره کردن کشور نمودند. تصورشان هم این بود، چنانکه تلاش خویش را با این دو شیوه همراه سازند و به کار بگیرند. خواهند توانست در کم ترین زمان ممکن، شر مخالفان را از سر خود و حکومت پلیدشان کوتاه نمایند!

در این رابطه، حکومتگزاران جمهوری پلید آخوندی، و همه دولتمردان آنان تا کنون، از بدو به وجود آوردن تشکیلات ضد ایرانی و برآمده از خودکامگی و قدرت پرستی خویش، جهت مبارزه با آن دسته از ایرانیانی، که مخالف حضور کلیت این حکومت مستبد و به ویژه حضور آخوندهای جلاد در پست های سرنوشت ساز در میهن شان بوده و هستند؛ و برخوردهای سفاکانه ای را علیه ملت ایران اعمال کنند. تا درس عبرتی برای سایر ایرانیانی باشد؛ که امکان پیوستن شان به مخالفان رژیم خونخوار ایشان کم تر بود. با چنین پندارهای اهریمنی خود، بخشی از مردم را به دلائل پوچ و واهی روانه زندان های خود نمودند؛ و عده ای دیگر را هم به چنان مشکلات اجتماعی و معیشتی دچار ساختند؛ که تا هیچگونه رمقی برای به پاخیزی و مبارزه علیه اشغالگران سرزمین خود را نداشته باشند!

بر این اساس و با آگاهی به تفکرات میهن پرستانه ملت ایران، شرایط جنگ با عراق را میسر ساختند. تا مردم را در خلسه میهن پرستی و مبارزه با دشمنان سرزمین شان، به سکوتی نابخردانه وا بدارند؛ تا جائی که خود و عزیزان شان را، جهت دفاع نمودن از سرزمین باستانی خویش، به میدان جنگ و مبارزه با دشمن برسانند. تا که در این رهگذر، آقایان کاملا فرصت چپاول و غارت ثروت بی شمار آنها را به دست بیاورند. برخی هم راه مهاجرت از کشورشان به ممالک بیگانه را برگزیدند. تا با فعالیت های مختلف اقتصادی و کسب درآمدهای کافی بتوانند؛ به کسانی که عزیزان آنها نان آور خانواده شان بودند؛ و در مصاف با مهاجمان به درون کشورشان جان گرامی خویش را از دست داده و خانواده شان بی سرپرست مانده بودند. کمک های مالی بکنند، و آنها را از تنگدستی و ناتوانائی های مالی دور سازند!

پندارهای اهریمنی آخوندهای حاکم بر ایران همواره چنین بوده و هست: هر چقدر که تعداد مردم و ساکنان در کشور کمتر باشد. به همان اندازه مال اندوزی سران حکومت و همدستان شان بیشتر می گردد؛ که البته این مقوله تا حدود زیادی هم درست و پذیرفتنی است. به همین خاطر و با داشتن چنین پنداری بر آن شدند. تا خودشان تسهیلات لازم در این زمینه را( فراری دادن مردم از خانه پدری و مام میهن شان به خارج از کشور ) را، برای ایشان به وجود آورند. تا هم تعداد نانخورهای کشور کم بشود؛ و هم آنچه را که مهاجران درون دیارشان استفاده می کردند؛ را مورد بهره برداری های خویش قرار بدهند؛ و در این رابطه همه روزه بر مکنت و دارائی های باد آورده خودشان بیفزایند؛ که اکنون با خبرهائی که چندی پیش از طریق یک مؤسسه آمارگیری، جهت مشخص نمودن ثروتمندترین افراد جهان به انجام رسید و منتشر گردید. نام رهبر جانی و قدرت پرست رژیم، سید علی خامنه ای، با داشتن اندوخته ای نزدیک به سیصد میلیارد دلار در بانک های خارج از ایران، به عنوان ثروتمندترین ساکن این کره خاکی قلمداد و معرفی بشود؛ و همه فرزندانش از کوچک تا بزرگ نیز، دست کم میلیونها دلار در حساب های سپرده ثابت خویش در بانک های بعضی از کشورهای دنیا داشته باشند!

به تدریج مردم ستمدیده کشورمان به چنین حقایقی پی بردند؛ و جهت کوتاه نمودن دست این بیگانگان دزد و جنایتکار از میهن شان، و ستاندن مال و دارائی خویش از آنان، شهرهای سراسر کهندیار اهورائی خود را، از انبوه تعداد خویش، و به عنوان مبارزان و آزادیخواهان ایرانی علیه حکومت آخوندی پر نمودند؛ و از سال های ۹۶ تا کنون(۱۴۰۰ خورشیدی) شاهدیم؛ که با چه دلاوری های بی همانندی، به ایجاد گروه های بی شمار، برای راهپیمائی و عنوان نمودن مراتب مخالفت شان با حاکمیت ددمنش اسلامی در سرزمین خویش را سر داده و می دهند؟!

اکنون در این روزها و در این برهه زمانی اما، از طریق اخبار منتشر شده، می بینیم و می خوانیم و می شنویم؛ که دلیر مردان و دلاور زنان ایرانی، از هر قشر و طایفه و صنفی، با چه شهامت و شجاعت بی نظیری، به میدان مبارزه علیه حاکمان دروغپرداز و جنایت پیشه در میهن شان آمده اند. تا با این قیام استثنائی و بی نظیر و مثال زدنی، به آخوندک های جلادی همچون خامنه ای و رئیسی و روحانی و علم الهدی و احمد خاتمی، و همه این تازی تباران بیگانه و اشغالگر، پیام میهن پرستانه و دلاورانه خودشان را برسانند؛ که عمر حاکمیت رسوا و پلید و جنایتکارانه و ضد ایرانی شان به سر آمده، و باید برای مخفی کردن خودشان از مهلکه ای که در انتظارشان است. به دنبال یافتن خانه موش، برای مخفی نمودن خویش، از دسترسی مبارزان آزادیخواه و حق طلب ایرانزمین باشند!

مردم دلیر ایران در شرایط کنونی، با دلاوری های بی مثال شان، کار خیزش تاریخی خود را تا به جائی کشانده اند؛ که برخی از سیاستمداران دنیا در این باره معتقدند؛ که تا پایان سال جاری، عمر ننگین حکومت اسلامی در میهن عزیز ما، کفاف دیدن ادامه استیلای شان در ایران را نخواهد داد. ملت شریف و به پاحاسته میهن مان نیز بر این اراده مصمم گشته اند؛ که تا این زیاده طلبان ضد ایران و ایرانی را، از کهندیار باستانی و نامدار خود بیرون نرانند؛ و از قدرت خارج نسازند. از ادامه دادن به خیزش تاریخی و سرنوشت ساز خودشان خارج

نشوند؛ و ایران را از غاصبان آن پس بگیرند!

هرچند که روضه خوان های یک تومانی چهل سال پیش، و میلیاردهای کنونی حاکمیت ننگین آخوندی را خوش آید و چه نه؟!

مقاله قبلیکاخ سفید: از جمهوری اسلامی می‌خواهیم به اقدامات ناقض قطعنامه‌های شورای امنیت پایان دهد
مقاله بعدیانتقال موشک‌های S300 به بوشهر
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.