آیا هرگز به ذهن تان می رسید، که یک رأس الاغ در کشور ما به مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان به فروش برسد؟ آیا هیچوقت می توانستید تصور این را داشته باشید؛ که دانشجوئی، در قرن بیست و یکم، برای کسب دانش در ایران و مفید قرار گرفتن برای هم میهنان خویش، ناچار گردد سوار بر الاغ به دانشگاه برود(در استان گیلان)؟ این موارد در روزهای گذشته، با ناگهانی گران شدن بنزین در ایران، و اثرات آن بر دیگر اقلام مورد خرید و فروش در کشورمان، در چند استان روی داده است!
قیمت الاغ در شهر کرمانشاه به یک میلیون و دویست هزار تومان افزایش یافته است. و این برای کشاورزانی که بیشتر کارهای روزانه خودشان را، با استفاده از این حیوان بارکش و زحمتکش به انجام می رسانند؛ بسیار پر هزینه و سخت است. بخصوص برای آن دسته از روستائیان و دهقانانی، که هنوز در دهکده آنها، هیچگونه امکانات تکنیکی و موتوری وجود ندارد. و ناگزیرند که تا بیشتر کارهای روزمره شان را، با فعالیت های سنگین جسمی، و با به کار گرفتن جانداران دیگری مانند اسب و الاغ و گاو به ثمر برسانند !
بنزین، پیش تر هم برای مصرف کننده ایرانی، که در زیر بخش وسیعی از زمین های مملکت باستانی اش، اقیانوسی از طلای سیاه گسترده است گران بود. حالا که این ماده حیاتی مورد استفاده برای اداره کنندگان کشور و مردم، به چنین نرخ سرسام آوری ارتقاء یافته است( به طور تصنعی از سوی خود دولت رژیم آخوندی) ، بدون تردید بالارفتن مبلغ خرید و فروش آن، بر قیمت دیگر ملزومات مورد نیاز مردم هم تأثیرات زیادی خواهد گذاشت!
هرچند که مسؤلان بی لیاقت حکومت عصر حجری اسلامی، به خاطر عدم تشویش عمومی در میان مردم( به خاطر جلوگیری کردن از امکان به وجود آمدن شورش مخالفان)، در خفا و به گونه ناگهانی تصمیم به افزودن بهای بنزین گرفتند؛ و بدون پرداختن به هیچ پیش زمینه ای آن را اعلام نمودند؛ شوک عمیقی بر پیکر جامعه فرود آوردند. ولی تنها پس از دو سه روز از گذشتن این خبررسانی، تأثیرات چشمگیر افزایش قیمت بنزین بر روی دیگر نیازهای روزمره مردم کاملا قابل مشاهده است. از جمله این گرانی های وابسته به نرخ جدید بنزین، گران تر شدن کرایه استفاده از وسایل رفت و آمد عمومی در شهرهای کشور، که مردم را به مقصدهای ایشان برسانند؛ همچنین گران تر شدن قیمت تخم مرغ و گوشت، از مواردی هستند که در این مدت کوتاه به وجود آمده اند. عرضه کنندگان این کالاها می گویند؛ جهت تهیه این اقلام از نیازمندی های مردم، هزینه رفت و آمدشان بالا رفته است؛ و آنها ناگزیرند که این افزایش هزینه را، روی بهای اجناسی که می فروشند بکشند!
چه حقیقت تلخی، توضیح واضحات است، که همواره بیشتر فشارهای عمومی درون اجتماع، بر روی مصرف کنندگان جامعه، به ویژه مزد بگیران دولتی، بیش از بقیه اقشار ملت وارد می گردد. از این گذشته، با گران شدن بنزین و حذف بنزین سهمیه ای، مدیر عامل شرکت ملی گاز اعلام کرده، که زمزمه هائی برای 15% بالا رفتن تعرفه های سال 93 بر روی گازهای مورد استفاده تجاری ، دولتی و خانگی به گوش می رسد!
سخن کوتاه، حکومت ناشایست ولائی فقاهتی اسلامی، و دولتمردان دروغپرداز این رژیم جهنمی، بخصوص شخص حسن روحانی، که هیچیک از وعده های کمپین انتخاباتی اش را تحقق نبخشید و به ثمر نرسانده است؛ چون نمی توانند فشار تحریم ها را از اقتصاد رو به زوال و ورشکسته شان حذف نمایند؛ سنگینی این امور از نحوه کشورداری، به ویژه بخش مادی مملکت را، بر روی شانه های ضعیف مردم ایران تحمیل می کنند. شاید اینگونه فشارهای عمومی بر اجتماع، بتوانند جدیت مردم ایران، مخص.صا مخالفان با رژیم آخوندی را، جهت به پاخیزی برای سرنگونی جمهوری ضدبشی اسلامی را افزایش بدهند؛ و بعد از اینهمه بی سر و سامانی در کشور آخوند زده شان را، یکسره کنند. اما در کمال تأسف، به وضوح می دانیم، که آنها دست کم به این زودی ها، چنین نمی کنند. چرا که سکوت اعجاب برانگیز مردم ایران در تمامی این سال های منحوس، که از عمر حاکیت ابلیس در کشورمان می گذرد؛ و سختی کشیدن های فراوان و دم نزدن ها، فقط می تواند یک معنای عامه فهم و خواص پسند را مطرح نماید. ” سکوت علامت رضایت است” ؛ اگر چنین نبوده و نیست، به کدام جلوه از نارضایتی های مردم استناد کنیم؟!
محترم مومنی