تا الاغ بیش از این گران تر نشده، بروید الاغ بخرید!

0
260

آیا هرگز به ذهن تان می رسید، که یک رأس الاغ در کشور ما به مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان به فروش برسد؟ آیا هیچوقت می توانستید تصور این را داشته باشید؛ که دانشجوئی، در قرن بیست و یکم، برای کسب دانش در ایران و مفید قرار گرفتن برای هم میهنان خویش، ناچار گردد سوار بر الاغ به دانشگاه برود(در استان گیلان)؟ این موارد در روزهای گذشته، با ناگهانی گران شدن بنزین در ایران، و اثرات آن بر دیگر اقلام مورد خرید و فروش در کشورمان، در چند استان روی داده است!

قیمت الاغ در شهر کرمانشاه به یک میلیون و دویست هزار تومان افزایش یافته است. و این برای کشاورزانی که بیشتر کارهای روزانه خودشان را، با استفاده از این حیوان بارکش و زحمتکش به انجام می رسانند؛ بسیار پر هزینه و سخت است. بخصوص برای آن دسته از روستائیان و دهقانانی، که هنوز در دهکده آنها، هیچگونه امکانات تکنیکی و موتوری وجود ندارد. و ناگزیرند که تا بیشتر کارهای روزمره شان را، با فعالیت های سنگین جسمی، و با به کار گرفتن جانداران دیگری مانند اسب و الاغ و گاو به ثمر برسانند !

بنزین، پیش تر هم برای مصرف کننده ایرانی، که در زیر بخش وسیعی از زمین های مملکت باستانی اش، اقیانوسی از طلای سیاه گسترده است گران بود. حالا که این ماده حیاتی مورد استفاده برای اداره کنندگان کشور و مردم، به چنین نرخ سرسام آوری ارتقاء یافته است( به طور تصنعی از سوی خود دولت رژیم آخوندی) ، بدون تردید بالارفتن مبلغ خرید و فروش آن، بر قیمت دیگر ملزومات مورد نیاز مردم هم تأثیرات زیادی خواهد گذاشت!

هرچند که مسؤلان بی لیاقت حکومت عصر حجری اسلامی، به خاطر عدم تشویش عمومی در میان مردم( به خاطر جلوگیری کردن از امکان به وجود آمدن شورش مخالفان)، در خفا و به گونه ناگهانی تصمیم به افزودن بهای بنزین گرفتند؛ و بدون پرداختن به هیچ پیش زمینه ای آن را اعلام نمودند؛ شوک عمیقی بر پیکر جامعه فرود آوردند. ولی تنها پس از دو سه روز از گذشتن این خبررسانی، تأثیرات چشمگیر افزایش قیمت بنزین بر روی دیگر نیازهای روزمره مردم کاملا قابل مشاهده است. از جمله این گرانی های وابسته به نرخ جدید بنزین، گران تر شدن کرایه استفاده از وسایل رفت و آمد عمومی در شهرهای کشور، که مردم را به مقصدهای ایشان برسانند؛ همچنین گران تر شدن قیمت تخم مرغ و گوشت، از مواردی هستند که در این مدت کوتاه به وجود آمده اند. عرضه کنندگان این کالاها می گویند؛ جهت تهیه این اقلام از نیازمندی های مردم، هزینه رفت و آمدشان بالا رفته است؛ و آنها ناگزیرند که این افزایش هزینه را، روی بهای اجناسی که می فروشند بکشند!

چه حقیقت تلخی، توضیح واضحات است، که همواره بیشتر فشارهای عمومی درون اجتماع، بر روی مصرف کنندگان جامعه، به ویژه مزد بگیران دولتی، بیش از بقیه اقشار ملت وارد می گردد. از این گذشته، با گران شدن بنزین و حذف بنزین سهمیه ای، مدیر عامل شرکت ملی گاز اعلام کرده، که زمزمه هائی برای 15% بالا رفتن تعرفه های سال 93 بر روی گازهای مورد استفاده تجاری ، دولتی و خانگی به گوش می رسد!

سخن کوتاه، حکومت ناشایست ولائی فقاهتی اسلامی، و دولتمردان دروغپرداز این رژیم جهنمی، بخصوص شخص حسن روحانی، که هیچیک از وعده های کمپین انتخاباتی اش را تحقق نبخشید و به ثمر نرسانده است؛ چون نمی توانند فشار تحریم ها را از اقتصاد رو به زوال و ورشکسته شان حذف نمایند؛ سنگینی این امور از نحوه کشورداری، به ویژه بخش مادی مملکت را، بر روی شانه های ضعیف مردم ایران تحمیل می کنند. شاید اینگونه فشارهای عمومی بر اجتماع، بتوانند جدیت مردم ایران، مخص.صا مخالفان با رژیم آخوندی را، جهت به پاخیزی برای سرنگونی جمهوری ضدبشی اسلامی را افزایش بدهند؛ و بعد از اینهمه بی سر و سامانی در کشور آخوند زده شان را، یکسره کنند. اما در کمال تأسف، به وضوح می دانیم، که آنها دست کم به این زودی ها، چنین نمی کنند. چرا که سکوت اعجاب برانگیز مردم ایران در تمامی این سال های منحوس، که از عمر حاکیت ابلیس در کشورمان می گذرد؛ و سختی کشیدن های فراوان و دم نزدن ها، فقط می تواند یک معنای عامه فهم و خواص پسند را مطرح نماید. ” سکوت علامت رضایت است” ؛ اگر چنین نبوده و نیست، به کدام جلوه از نارضایتی های مردم استناد کنیم؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیزندانی سیاسی علی معزی در پی محکومیت ۱ ساله در زندان امنیتی، به سلول انفرادی منتقل گردید
مقاله بعدیبیماری پوستی ملیکا؛به همراه تصاویر
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.