بی کفایتی های یزید زمان، فضای خرمشهر را به حالت جنگی در آورده است! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
255

مگر یک آدم چقدر می تواند، سنگینی بار مشکلات بر روی شانه هایش را تحمل کند؟ مگر انسان را از آهن ساخته اند؛ که جهانی از ناملایمات را بر وی تحمیل کنند و دم بر نیآورد؟ چرا چرخ گردون چهل سال است؛ که بر وفق مراد مردم ایران نمی گردد؟ چرا ملت ایران در سرزمینی به بزرگی میهن باستانی شان، نمی توانند به راحتی نفس بکشند؟ چرا آنچه که به درستی متعلق به مردم ایران است؛ به کام بیگانگان می رود و آنان را به نوا می رساند؟ آیا ایشان مردمانی فقیر و درمانده اند؟ آیا در کهندیار این پاکباختگان، از نعمت هائی که بشر را متنعم می نمایند خبری نیست؟ یا هست و از اینها دریغ می شود؟ یا هست و از آن محروم شان می کنند؟!

چه ما از مشکلات هم میهنان دربند خویش بگوئیم؛ و از ناهمواری های زندگی مردم ایران بنویسیم؛ و دردهای نهانی و آشکار ایرانیان را برای همگان برشماریم. و چه همه آنها را درون محفظه قلب خویش پنهان بداریم؛ حقایق را نمی توانیم برای مدتی طولانی مخفی نمائیم. مخصوصا حقایق تلخ و آزار دهنده را، که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم؛ از نوع نگاه و نحوه سخن گفتن و سایر حالات مان، به دیگران نشان می دهیم؛ که بار سنگینی از ناملایمات و حسرت ها و ناتوانی ها را با خویش حمل می کنیم. آنگاه که خفقان فشار این سختی ها، گلوی مان را در تنگنای تنفس ناآرام ما قرار می دهد؛ همان لحظاتی است، که نه با پاهای مان، بلکه با سر و پا به میدان حق طلبی می شتابیم. تا که دیوارها را بشکنیم و موانع را از سر راه خود برداریم؛ و شعله های خشم برآمده از همه بغض چهل سال در گلو مانده مان را، یکباره با شتابی فزاینده، به سوی دشمنان خانگی مان بیفکنیم!

از شامگاه شنبه نهم تیرماه ۱۳۹۷ خورشیدی تا اکنون، ساعت ها از خروش شیران خوزستان در میهن مان می گذرد. دلیر زنان و دلاور مردان خطه زرخیز خوزستان، با شهامتی بی نظیر و اراده ای راسخ، به خیابان های شهرهای بزرگ این استان، به ویژه در خرمشهر و آبادان آمده اند؛ تا که به مسؤلان همواره بی مسؤلیت حکومت نالایق آخوندی نشان بدهند. که تا جان در بدن دارند؛ برای ستاندن حق خویش از حکومت خودکامه آخوندی، و دولت بی کفایت و پشت هم انداز آن، آماده قیام و ایستائی در برابر اشغالگران جنایت پیشه اسلامی در میهن شان می باشند؛ و تا پای جان در این راستا مقاومت می کنند؛ و فریاد های حیات بخش اعتراض و قیام میهن پرستانه خویش را، به جای جای سرزمین اهورائی خویش، نزد سایر هم میهنان جان به لب آمده شان نیز سرایت خواهند داد!

تجربه نشان داده است؛ حرکت های آزادیخواهانه و حق طلبانه مردم ایران، همانند یک انرژی مثبت، و محرکی برخیزاننده، بر دیگر ایرانیان نیز مؤثر خواهند بود؛ و می توانند موجودیت میهن پرستانه یکایک ایشان را، از وادی خموشی و انفعال، به طرف تحرک و پویندگی مایل گرداند. تا آنها را نیز به میدان مبارزه قهرمانانه بکشاند!

هر چند که سایر میهن پرستان ایرانی، از اواخر سال پیش(دیماه ۱۳۹۶خورشیدی) در راستای باز گرداندن حقوق پایمال شده ایشان توسط رژیم حاکم در کشورشان، به طور متناوب به میدان مبارزه آمده و به پا خاسته اند؛ اما اقدام اخیر، که از سوی هم میهنان خوزستانی آغاز گردیده نشان می دهد؛ که وحشت سران رژیم ددمنش ملاها در ایران از این ملت را، صد چندان نموده است؛ و دست اندر کاران ظالم و جانی حکومت را، بر این واقعیت آگاه نموده، که عمر منفور خود و حکومت ننگین شان در ایران به پایان رسیده است؛ و مردم شریف ایران هر چه زودتر، آنها را به سرنوشت محتوم خویش خواهند رساند. سرنوشتی که یزید هزار و چهارصد سال پیش هم، نمونه آن را نه دیده و نه بر سر مخالفان خودش آورده بود!

اکنون یزید زمان، خامنه ای خودکامه و قدرت پرست، با شیوه های مختلف آب آشامیدنی مردم استان حاصلخیز خوزستان را، برای سودجوئی به شیخ نشینان حوزه خلیج همیشه پارس می فروشد؛ و آب آلوده و تیره و شور و بد طعمی را، برای استفاده مردم خوزستان باقی گذاشته است. بعد از مدت ها که مردم به ستوه آمده این استان، مانند اسیران صحرای کربلا، از شدت دیو خوئی یزید زمان خویش تشنه کام مانده اند؛ و مجبورند که جام هائی از آب آشامیدنی سالم و تمیز را، از ماموران حکومت بخرند و بنوشند. اجازه نخواهند داد؛ که مشتی آخوند پلید و بی اصل و نسب، ضمن فروختن خاک ارزشمند جزایر جنوبی مملکت به کشورهای عربی، آب شفاف و درخشان و گوارای میهن ایشان را هم، برای رفع تشنگی عرب های سوسمار خوار به آنان بفروشند؛ تا که با فروختن آب و خاک این سرزمین بی همتای اهورائی، جیب های کثیف قبای شان را، از پول مردم ایران انباشته نمایند!

اکنون دیگر وقت آن رسیده است؛ که نه فقط مردم خرمشهر و آبادان، بلکه به طرفداری از ایشان، ساکنان سایر شهرهای ایران، جهت حمایت و پشتیبانی از تشنه کامان میهن خویش، برای نشان دادن مراتب تنفر خود از یزید زمان و دیگر اعوان و انصار او، به میدان مبارزه و دادخواهی بیایند. تا وقتی که به نتیجه دلخواه نرسیده اند؛ به خانه های شان برنگردند!

نزدیک به چهل سال پیش، ملت این سرزمین بزرگ و آکنده از ثروت های طبیعی، فریب دشمنان خارجی و خانگی کشورشان را خوردند. و با نادانی آشکار، به خیابان های میهن آباد خویش ریختند؛ تا با برپا نمودن بلوای انقلاب سیاه و شوم اسلامی، مام میهن خویش را دو دستی، به آخوند انتقامجوی خون آشام خمینی دجال ببخشند. و از آن موقع تا کنون، دم به دم سیه روزتر و نیازمندتر و بدبخت تر نیز بشوند. و اکنون جهت سرنگونی این رژیم دزد و جانی و دغلباز، بایستی هرچند که سخت و دور از دسترس هم باشد؛ عزم شان را جزم کنند؛ تا به یاری پروردگار یکتا، و اهتمام همگانی خویش، با اتحاد و همبستگی با همدیگر، این خطه زرخیز را، از دست دشمنان اهریمن تبار و بدسگال خویش خارج سازند!

« دوشینه به کوی می فروشان **** پیمانه ی می به زر خریدم
اکنون ز خمار سرگرانم **** زر دادم و دردسر خریدم» !

محترم مومنی

مقاله قبلیبازداشت غیر قانونی بانوان نسرین ستوده و زینب طاهری را محکوم می کنیم
مقاله بعدیربات خودگردان برای کاوش در معادن زیر آب و مکان‌های دور از دسترس غواصان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.