به نام خداوند جان وخرد
پیشگیری ورود به احمدآباد
برهمگان روشن است که درمذهب ما شیعیان حضور در آرامگاه رفتگان و خواندن فاتحه و گذاشتن گل به روی مزار آنان کاری مستحب و مقرون به ثواب است و این عمل در باره متوفای مورد علاقه چه از نظر خویشاوندی و دوستی یا ازجهت ارادت ویژه در ظرف یکسال تکرار شدنی است. حالا اگر شخصی که به ابدیت پیوسته، کسی باشد که بزرگترین خدمت را به کشور و هموطنان خود کرده، حضور در آرامگاه وی و ادای احترام نسبت به او یکبار در ظرف سال نه تنها مستحب موکد بلکه از لحاظ وظیفه ملی میتواند واجب شمرده شود. اکنون بحث ما در این است که چندسال متوالی است که افرادی از مردم این کشور اجازه ندارند به احمدآباد بروند و با حضور در آرامگاه زنده یاد دکتر محمد مصدق فاتحه ای برای روح پرفتوح وی بخوانند. آیا این ممانعت برای چیست؟ آیا حکومت بیمی از این کار دارد؟ چرا حکومتی که خود را مستقر بر مسند زمامداری میداند و بر استحکام آن پا می فشارد از این موضوع واهمه دارد؟ آیا حکومت چنان ضعفی در خود می بیند که از گردآمدن عده معدودی از افراد حق شناس در احمدآباد آن هم برای ایفای یک وظیفه ملی احساس خطرکرده، هراسناک میشود و از رفتن به آنجا ممانعت به عمل می آورد؟ اگر حکومت این اندازه دچار ضعف است که از حفظ امنیت احمدآباد با حضورا فرادی معتقد و فرهیخته عاجز است چرا برای تقویت بنیه امنیتی خود اقدام نمی کند؟
ازین گذشته چرا حکومتی که از دلارهای نفتی هزینه های فوق العاده خود را تامین و به کشورهای دیگر نیز از همین مجرا حاتم بخشی های کلان میکند و تا کنون بیش از 1250 میلیارد دلار ازین مخازن زیرزمینی بهره مند شده است نسبت به احیاءکننده این ثروت ملی و بیرون آورنده آن از چنگ پرزور سیاست استعماری حق ناشناسی می کند؟ مگر این دست اندرکاران حکومت نمی دانند که پیش از ملی شدن صنعت نفت بوسیله شجاعت و پایداری دکتر مصدق، کشور ایران به فقر و ناداری روزگار میگذرانید و در بسیاری از کارهای اساسی از جمله سازمان برنامه کمیتش لنگ بود؟ آیا تا این حد میتوان ناآگاه بود که انگلیس ها چه اندازه کوشیدند که لایحه گس – گلشائیان را در مجلس شورا به تصویب برسانند وبر حسب تمدید 60 ساله قرارداد نفت در زمان رضاشاه تا سال 1372 فقط 18 سهم ازعوائد شرکت نفت را به ایران بدهند؟ آیا آن کس که هنگام ریاست کمیسیون نفت در مجلس شورای ملی با سماجت و اقامه دلیل و سرسختی، بطلان این قرارداد الحاقی را به تصویب اعضای کمیسیون رسانید و قانون ملی شدن صنعت نفت را به جای آن در همین کمیسیون با مخالفت ها و جار و جنجال ها از تصویب همین کمیسیون گذرانید کسی غیر از دکتر محمد مصدق بود؟ حال آیا وظیفه حکومت این است که به جای حقگزاری و بزرگداشت ازین مرد شریف و وطنخواه، چنانکه رسم ملت های بیدار و کشورهای متمدن جهانی در تجلیل از خدمتگزاران ملی خود است، از حضور مردم در آرامگاه مصدق جلوگیری به عمل آورد؟
این اقدامات حق ناشناسانه در تواریخ ثبت و ضبط خواهد شد و نسل های آینده به داوری خواهند نشست که درین عصر، به ترقی خواهی و پیشرفت کشور و ملت ایران دلبستگی وجود نداشته و با چنین کاری خواسته اند بگویند این عاقبت وطن گرائی است. بسیارجای شگفتی است که گردانندگان دستگاه حکومت که کودتای 28 مرداد را سرآغاز واپس ماندگی و بدبختی ملت ایران میدانند و ازین بابت آمریکائیان را که درین فاجعه شرکت داشته اند شماتت میکنند به چه جهت نسبت به گرامیداشت مصدق که این ناروایی ها و ماجراها بر سر او رفته است، مخالفت مینمایند. خدایا زین معما پرده بردار.
در پایان ازخداوند باری تعالی خواستارم که توفیق فراگیری اخلاق حسنه از آن جمله قدردانی و سپاسمندی نسبت به خدمتگزاران فداکارملت رابه همه ما عطا فرماید.
تـهران -17 اسفند1392 – ادیـب بـرومــنـد
رئیس شورای مرکزی جبهه ملی ایران