دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هیئت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
امیدوارم کنگره آمریکا نیز همچون سیاستمداران و دولتمردان دیگر نقاط جهان به روشنی به اهمیت نتایجی که اخیراً در تفاهم تاریخی بین ایران و جامعه جهانی حاصل شد، وقوف کامل داشته باشند که آن چگونه “شبح یک جنگ ویرانگر منطقه ای” را از سر خاورمیانه و حتی جهان دور کرد.
اهمیت پیروزی “منطق گفتگو” بر “نفرت جنگ” را زمانی بهتر درک می کنیم که اینک وقایع یمن به شکلی همزمان و زنده جلوی دیدگان ماست و در آنجا شاهد بودیم که چگونه منطق گفتگو، همگان را به سوی یک بازی برد برای همه طرف ها پیش برد، اما انصارلله حوثی با تحریک روضه خوان های ایران در یک تبانی با دیکتاتور سابق یمن، کودتا و قبضه قدرت را برگزیدند و حالا نتیجه آن را نیز با تمام پوست و گوشت شان لمس می کنند که با کشتار و خرابی های بسیار برای تمام یمنی ها نیز همراه است. جنگ احتمالی بین ایران و متحدان اسرائیل، بسیار از آن ویرانگرتر بود و بی برو برگرد به جنگی منطقه ای تبدیل می شد و حتی از قابلیت آن برخوردار بود که به سرعت به جنگی فرامنطقه ای بدل گردد.
نمایندگان کنگره آمریکا نمی دانند که ما چگونه “طی شطرنجی حساب شده و گام به گام”، تندروهای ایران را ابتدا کیش و سپس مات کردیم (و پرزیدنت اوباما و تیم حرفه ای اش تا حدی در جریان برخی از کارهایمان هستند و می توانند برایتان تشریح کنند) و چطور “اسب تروای ما” -در نهایت- با نقض عملی خطوط سرخ تعیین شده توسط روضه خوان های ایران (از طریق تغییر چند واژه) توانست هم “تابوی رابطه با آمریکا” را در ایران بشکند و هم فشار بر حکومت ایران توسط آمریکا و جامعه جهانی را حفظ کند، هم “کابوس جنگ را در آخرین لحظه از سر منطقه” دور کند و هم تیم کثیف امنیتی ایران در پشت صحنه را برای راه انداختن جنگ خلع سلاح کند و هم ملاها و پاسداران ایران را وادار کند که به تعهدات بین المللی شان در زمینه هسته ای گردن نهند (و آنچه روی صحنه می بینید، تنها بخش کوچکی از کارهای انجام شده است)، در عین حالی که فشار در زمینه حقوق بشر و تروریسم بر رژیم ایران به جای خود باقی است؛ کاری که تا همین چند سال بیش محال می نمود و حتی تا همین چند ماه پیش بسیار خوشبینانه و توسط بسیاری به دور از واقعیات موجود تصور می شد. حالا نیز اگر به همین شطرنج حساب شده مان ادامه دهیم، به نتایجی بس افزون تر می رسیم، ولی اگر کنگره بخواهد زیر تعهداتی بزند که لفظاً دولت اوباما پذیرفته، هم شکست مذاکرات به پای آن نوشته می شود وهم بخش بزرگی از دستاوردها هدر می رود و ایران نیز با رها کردن تمام محدودیت های هسته ای، راهی برای جامعه جهانی به جز جنگ باقی نمی گذارد.
اتفاقاً اینک کنگره آمریکا طی شطرنجی حساب شده می تواند همان نتایجی را که از وضع تحریم ها علیه ایران منظور دارد، کسب کند، در عین حالی که ایران ملزم به تعهدات هسته ایش بماند و تفاهم حساس و تاریخی جامعه جهانی با رژیم ایران نیز نقض نشود. کنگره یک “حرکت طلایی” در اختیار دارد که می تواند با وضع تحریم ها در زمینه “نقض حقوق بشر” توسط رژیم ایران و همین طور کمک به “تروریست های شیعی در منطقه” –و نه برای موضوعات مرتبط با مسائل هسته ای- تحریم هایی سخت را بر رژیم ملاها تحمیل کند. این باعث خواهد شد هم فشار بر سر رژیم ایران برداشته نشود، هم افکار عمومی ایران و به خصوص جامعه مدنی ایرانیان را –که همواره این انتقاد را از غرب داشت که فشارها به ایران نباید به مسائل هسته ای محدود شود و به خصوص باید شامل موارد حقوق بشری شود- راضی خواهد ساخت که غرب و به خصوص آمریکا به خاطر توافق هسته ای، مسائل حقوق بشری را رها نکرده و رژیم ملاها نیز خواهد فهمید که نمی تواند به خاطر توافق هسته ای در سایر زمینه ها، تعهدات اخلاقی و انسانی اش را نقض کند و مجازات نیز نشود و همین طور وضع تحریم برای حمایت از تروریست شیعی و شیطنت های منطقه ای ایران (در سوریه، یمن و جاهای دیگر) هم کشورهای عربی و متحدان منطقه ای تان را راضی خواهد کرد که فشار بر اقدامات تخریبی ایران در منطقه را رها نکرده اید و هم عملاً رژیم ایران بر اثر تحریم ها، توان مالی و اجرایی کمتری خواهد داشت؛ تحریم هایی که چه بسا افزون نیز شود. نباید از نظر دور بدارید که کاهش شدید قیمت نفت در همین چند ماه اخیر زیانی بیش از تحریم ها را نصیب حکومت ایران کرد. به این نیز توجه داشته باشید که همه تحریم های وضع شده نیز ایران را پای میز مذاکره نیاورده و موجب تن دادن به چنین توافقی توسط رژیم ایران نشده است، بلکه تنها تعدادی از تحریم ها که عملاً دست رژیم ملاها را بسته موجب شده که روضه خوان های ایران تمام چیزهایی را که به تازگی خودشان به عنوان خطوط سرخ توافق اعلام کرده بودند، طی تفاهم هسته ای زیر پا گذارند. پس کنگره باید تحریم های صوری و کم اثری را که طی تفاهم اخیر لغو می شود، رها کند و تمرکزش را بر “تحریم های موثر و حتی نفسگیر” بگذارد، و تحریم ها معطوف به فشار به “حکومت ایران و حکومتی های ایران” باشد و نه “مردم ایران”؛ آن هم با وضع قطعنامه های جدید در کنگره بر اساس نقض حقوق بشر توسط رژیم ایران و حمایت از تروریسم –و نه به خاطر مسائل هسته ای-که خواهید دید در آن صورت کار ما با ملاهای ایران تمام نشده است و پس از پاسداران ایران که مدتی است در منطقه به “مجازات اعمالشان” می رسند، حالا نوبت ملاهای ایران است که “به درستی ادب” شوند. در صورتی که رژیم ایران تحریم های وضع شده توسط کنگره در زمینه حقوق بشر و تروریستی را ناقض تفاهم هسته ای به شمارد، آن از نظر حقوقی، روابط و ضوابط بین المللی و افکار عمومی هیچ ارزشی ندارد و برهم زدن تفاهم نیز به پای رژیم ایران نوشته خواهد شد و آن گاه دست جامعه جهانی برای تحریم های سخت تر و حتی نابودی فیزیکی مراکز هسته ای رژیم ملاها کاملاً باز خواهد بود. به هر روی، اینک توپ در زمینه کنگره آمریکاست و نوبت بازی شماست و امیدوارم به طریقی که گذشت به “بازی های مکمل” تفاهم جامعه جهانی با ایران –به جای نقض آن- روی آورید.
کشورهای عربی و دیگر کشورهای منطقه نیز باید “نقشی مکمل” بازی کنند و تنها منتظر اقدامات آمریکا ننشینند. کشورهای منطقه و به خصوص کشورهای عربی اگر واقعاً خواهان محدودیت بیشتر ایران در منطقه هستند، باید خود نیز به ایفای نقش بپردازند و انتظار نداشته باشند همه کارها را آمریکا یک تنه صورت دهد. آنان به راحتی می توانند رژیم ایران را در زمینه های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره به شدت در منطقه تحریم و متضرر سازند و اتفاقاً بخش بسیار بزرگ منافع اقتصادی و سرمایه گذاری رژیم ایران در منطقه است –و نه در اروپا وآمریکا- و اگر دولت های منطقه به خاطر منافع اقتصادی حاضر به تحریم های سخت ایران نیستند، چگونه از آمریکا و دولت های غربی انتظار دارند که از منافع متقابل شان چشم بپوشند! اینک که پیروزی های منطقه ای را بر علیه رژیم ملاها پس از بهار عربی می بینید که طی شطرنج حساب شده ما حاصل شد، اگر باز با درایت به بازی های خود ادامه دهیم، موفقیت ها و پیروزی های باز بسیار بیشتری محقق خواهد شد. همه به “جدیت کشورهای منطقه در اعمال تحریم های عملی بیشتر” علیه رژیم ملاها بستگی دارد و نه به امید دیگران نشستن یا اظهار نگرانی لفظی.