به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این؟! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
237

دو سالی می گذرد که کشورهای مختلف عضو سازمان ملل متحد، بر اساس پیشنهاد « یونسکو » ( بخش آموزشی – فرهنگی ) سازمان ملل متحد، روز بیست و چهارم ژانویه را، با عنوان « روز جهانی آموزش در جهان » نامگذاری و به دبیرکل سازمان ملل متحد، آقای « انتونیو گوترس » پیشنهاد کرده، و این امر مورد پذیرش ایشان نیز واقع شده است. به همین مناسب در دو سال اخیر، بسیاری از کشورهای عضو سازمان ملل متحد، به چنین کار تحسین آمیزی بها می دهند و جهت بزرگداشت آن اقدام می نمایند!

اما در نهایت تاسف و تاثر، در میان اعضای سازمان ملل متحد، ظاهرا فرزندان همواه دانش پژوه سرزمین باستانی ایران می باشند؛ که این امر در دیارشان نه رونق دارد؛ و نه طی سال گذشته تا کنون توانسته اند؛ که مانند بسیارانی از دیگر کودکان و نوجوانان سایر کشورهای جهان، این روز مهم جهانی را بزرگ بشمارند؛ و همچون کودکان بقیه ممالک دیگر دنیا، از امکانات یونسکو در رابطه با دریافت نمودن کمک های آموزشی « یونسکو » بهره مند بشوند!

در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، در سن پنج و نیم سالگی ام، دانش آموز کلاس اول ابتدائی یک مجتمع ملی آموزشی(کودکستان ، دبستان ، و دبیرستان در دو مقطع « سیکل اول(تا انتهای کلاس نهم) و نیز سیکل دوم ( تا پایان کلاس دوازدهم دبیرستان در رشته های تحصیلی گوناگون) » در غرب تهران بودم. با آنکه مدرسه ما ملی بود و خانواده های دانش آموزان، ماهیانه مبلغ مقرر شده برای هزینه تحصیلی در آنجا را می پرداختند. اما با این حال، با آن که خانواده های چنین مدارسی دارای امکانات مالی نسبتا خوبی در حد متوسط جامعه بودند. مانند مدارس دولتی کشور، از هدایای آموزشی سالیانه یونسکو نیز برخوردار می گشتیم. چرا که تامین هزینه هدایای « یونسکو » که معمولا برای کودکان و نوجوانان ساکن در کشورهای جهان سومی ارسال می شدند؛ برای دانش آموزان دیار ما نیز فرستاده می شدند. بسته بندی کردن اجناس ارسالی از طرف یونسکو به ایران آن روزگار، توسط کادر آموزشی مدارس به انجام می رسیدند. سپس در محوطه ی آن بخش آموزشی در هر منطقه یا ناحیه اداره آموزش و پرورش کشور، میان دانش آموزان توزیع می گشت!

یکی از هدیه های بسیار مورد علاقه دانش آموزان بیشتر مدارس کشورمان، که به مدیران مدارس داده می شد؛ تا در موقعیت های امکان پذیر، آنها را به دانش آموزان خودشان هدیه نمایند. فیلم های علمی و تاریخی کوتاهی بودند. که توسط ناظم مدرسه در سالن اجتماعات آنجا، کلاس به کلاس برای کل دانش آموزان به نمایش گذاشته می شدند!

اما اکنون دانش آموزان کشورمان، نه فقط از تمام این امکانات بی بهره اند. بلکه بسیاری از ایشان، حتی یک فضای آموزشی مناسب را هم ندارند؛ و در برخی از موارد، یا درون طویله های دام ها درس می خوانند؛ و یا در مساجد روستاهائی که در آنها زندگی می کنند. بدون بهره مندی از میز و نیمکت مدرسه، بر روی زمین های نمناک و بیماری زا می نشینند. تا که آموزگارشان دروسی را به آنان بی آموزند!

( آقای آنتونیو گوترس ) دبیر کل سازمان ملل متحد، به مناسبت فرا رسیدن دومین « روز جهانی آموزش در دنیا» ، موارد و مطالبی را به بحث گذاشته است؛ که قسمت های خاصی از آن، مربوط می شود به چگونگی آموزش در ایران کنونی، و عدم بها دادن مسؤلان جمهوری پلید آخوندی به این موضوع در ایران. ضمن پرداختن به توضیح دادن ماده بیست و ششم اعلامیه جهانی حقوق بشر در دنیا، همچنین با اشاره به مفاد « حقوق کودکان » در کنوانسیون مربوطه در سازمان ملل متحد، نامگذاری نمودن ۲۴ ژانویه به نام « روز جهانی آموزش » را، از آن باب گرامی می دارد؛ که آن گسترش دادن آموزش با کیفیت و عادلانه در سراسر گیتی برشمرده است؛ و به لحاظ برخورداری تمامی کودکان و نوجوانان دنیا از تمامی امکانات عادلانه، آن را گرامی می دارد!
بدیهی است که امر آموزش در دنیا، می بایست که همواره از اهمیت به سزائی برخوردار باشد. ولی آیا این مورد مهم در همه جای گیتی از ارزش خاص خودش بهره مند می باشد؟!

تا آنجائی که می دانید و می دانیم؛ در دو سال گذشته، هیچگاه در ایران کنونی زیر سلطه حاکمیت اشغالگر و بدنام و دیکتاتور و رسوا و منفور حاکمیت آخوندی در کشورمان، هنوز به این مهم پرداخته نشده است. تا جائی که دبیرکل سازمان ملل ، خودش در بیانات مبسوط و منطقی و درستی، علت اصلی آن و دلایل چنین بی تفاوتی دشمنانه ای از سوی حکومت اسلامی به دانش آموزان ایرانی را، در بیانات بسیار مهمی شرح داده و به آن پرداخته است!

آقای « گوترس » می گوید: « ما باید از کیفیت آموزشی فراگیر و عادلانه اطمینان حاصل کنیم. و فرصت یادگیری مادام العمر برای همگان در سراسر جهان را ایجاد کنیم. اما متاسفانه من ندیده ام؛ که در اعلامیه های موجود و اسناد مربوط به « روز جهانی آموزش » سخنی از آموزش آزاد و بدون سانسور برای همه مردم جهان نیز گفته شود. مانند کشورهائی چون ایران، که کودکان و نوجوانان آنجا به دلیل تسلط مذهب در کشورشان، اجازه فراگیری بسیاری از آموزش ها و مهارت ها را ندارند. زیرا که مذهب حاکم بر کشورشان، بسیاری از آنها را انکار می کند. » !

ننگ مان باد اگر که اجازه بدهیم؛ که این حاکمیت استبدادی و دیکتاتوری و واپسگرا و فناتیک، بیش از این سرزمین اهورائی مان سلطه داشته باشد و بر مسند قدرت اهریمنی خود باقی بماند!

محترم مومنی

مقاله قبلینتانیاهو: از همه می‌خواهم تهدید جمهوری اسلامی را جدی بگیرند
مقاله بعدیوزارت خارجه آمریکا: جمهوری اسلامی فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده را متوقف نکند، با تحریم‌ و انزوای دیپلماتیک بیشتر مواجه می‌شود
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.