به پيشواز شب يلدا؛ طلیعه پیروزی نور بر ظلمت

0
179

دکتر كاوه احمدي علي آبادي

اهميت منجي در هيچ ديني به اندازه ي ميترايسم نيست. ميترايسم-دین و آئینی که گستره وسیعی از آسیا و اقوام شبه قاره هند و فلات ایران و آسیای میانه را در بر می گرفت. میترایسم منجي محورترين دين و آيين شناخته شده ي جهاني است و بسياري از وجوه منجي گري مسيحيت دانسته يا ندانسته جذب مسيحيت شده است. در میترایسم، پیامبر و منجی یک هویت است. ميترا كه همان منجي است، در طولاني ترين شب سال، يعني شب يلدا ظهور مي كند؛ چرا كه منظور آن است كه پيروزي نيروهاي روشنایی و خير در غايت تاريكي و نااميدي محقق مي شود و در غايت ظلمت، تاريكي و نااميدي است كه روشنايي، اميد و منجي طلوع مي كنند. ميترا كه منجی روشنايي است، در تاريكي يك غار هويدا مي شود تا عاقبت با شكست تاريكي و ظلمت، پيروزي و نجات را عملي مي سازد. مراسم شام آخر عیسي را كه بسياري عيد فصح يهوديان تأويل كرده اند، در ميترايسم نیز هست كه طی آن، ميترا با سايرين پس از كشتن گاوي وحشي در ضيافتي كه به شام آخر معروف است، از خون و گوشت آن مصرف مي كند؛ به خصوص كه زمان شام آخر عيسي نيز در برخي از روايات مستند مسيحي با عيد فصح تطابق پيدا نكرده است. اما اگر بخواهیم مسیحیت را کپی یا الگویی بر اساس میترایسم فرو کاهیم، سخت در اشتباه ایم و آن زمانی اتفاق می افتذ که یک دین را در حد چند نماد و ایام و مراسم تقلیل دهیم. در حالی که روح هر دین است که میزان تأثیرپذیری از دین دیگر را نشان می دهد. عیسی واژگون می سازد. میترا با کشتن موجودی دیگر -گاوی وحشی-که مردم از او به ستوه آمده بودند، منجی می شود و در مراسم شام آخر طی ضیافتی همگانی از گوشت و خون او استفاده می کنند. در حالی که عیسی می گوید، منجی انسان ها کسی نیست که دیگران را قربانی کند، بلکه کسی است که خودش را در راه شما قربانی کند؛ بنابراین در شام آخر مسیحی که به همراه حواریون اش برگزار می کند، نان و شراب را به شکلی نمادین -که توضیح نیز می دهد- به مثابه گوشت و خون خود، ارزانی ایشان می سازد. چنان که مسیح یهودیان را نیز این چنین دگرآفرینی می کند. اما اگر باور به منجی در مسیحیت را به نشانه آشکار تأثیر میترایسم بیانگاریم، برداشتی درست نیست؛ آن زمانی درست می نمود که منجی تنها در این دو دین و آئین می آمدند، اما چون منجی حتی بیش از پیامبران، در ادیان و آئین های مختلف آمده اند، نمی توان آن را به عنوان برگرفته ای از میترایسم در مسیحیت شمرد و می بایست بازآفرینی دیگری در زمان عیسی سنجید، نه تقلیدی بر گرفته از آن.

باري، با دور شدن نفسِ منجي و روحِ ميترايسم از معناي حقيقي اش، اينبار پيامبري ديگر مبعوث مي شود. زيرا نبرد ميترايي به جنگ هايي كه تنها پيروزي بر دشمن هدف بود و هر كس خود را محق دانسته و ديگري را محكوم مي دانست و تفاوتي نيز در اهداف و منش هاي شان ديده نمي شد، حكايت از آن داشت كه ميترا در شرف مرگ است و روح آن پيام نياز به بازآفريني دارد. پس اَشو زرتشت، پيامبر دیگر ايراني بود كه گفت: نبرد ما با تاريكي است؛ براي نبرد با تاريكي شمشير نمي كشيم، بل چراغ مي افروزيم. همو بود كه قاتل خود را بخشيد و از خداوند نيز خواست تا قاتل اش را ببخشايد! درست است؛ طنين پژواك مسيح از گفتارهايش به گوش مي رسد و منجي اي نيز كه زرتشت با نام «سوشيانت» بشارت داده بود، بسياري همان عيسي مسيح و پيام گذشت و ايثار او دانسته اند. به همين سبب در انجيل متي آمده است كه سه مغ هر روز از فراز كوهي ستاره تولد او را رصد مي كردند. انگار آنان از فراز كوه خواجه سيستان، دنباله ي ستاره اي را گرفتند كه به آغلي منتهي مي شد كه عيسي مسيح در آن متولد شد. مسیری که می بایست برای هر پیروزی نور بر ظلمت طی شود.