به نظر خامنه ای کدام توافق خوب و کدام بد است؟!

0
172

باز هم رهبر سیاسی مذهبی رژیم آخوندی، از رویدادهای مربوط به مذاکرات هسته ای با 1+5 ، بهره گیری کرده و در این رابطه سخنانی را ایراد نموده است. خامنه ای با اشاره ای ابهام آمیز به دیدگاه چندی پیش پرزیدنت اوباما، در مورد رسیدن به توافق خوب یا بد در مذاکرات هسته ای، در متن سخنان خود اعلام کرد: ” با توافقی که بشود انجام شود موافقم، البته با توافق بد موافق نیستم. ” چنانچه بخواهیم مفهوم درست این دو نوع توافق را که اوباما اشاره کرده بود؛ و خامنه ای با بیان عبارات بالا آن را تأئید کرده را به دست بیاوریم؟ باید یکسره به سراغ رئیس جمهور آمریکا برویم، و از ایشان بپرسیم این دو توافق به چه معنائی هستند؟!

به احتمال زیاد، ایشان به ما پاسخی نخواهند داد. ولی از نظر عامه کسانی که برنامه های مستمر نشست های قدرتهای بزرگ جهان، با نمایندگان مذاکره کننده از سوی حکومت اسلامی را پیگیری می کنند؛ باید چنین جوابی را انتظار داشته باشیم: ” توافق خوب ” یعنی هر دو سوی مذاکره کننده، با رضایت کامل از آنچه که در این مدت طولانی با طرف مقابل شان گفتگو نموده اند؛ به آن پایان بدهند، و به کارهای خودشان برسند. اما ” توافق بد ” یعنی که میان دو طرف مذاکره کننده، هیچگونه مصالحه ای مطرح نشود؛ و پس از اینهمه سال که از آغاز این نشست ها می گذرد. باز همچنان بر سر نقطه شروع درجا بزنند. ” !

با آنچه که از رئیس جمهوری آمریکا در رابطه با چگونگی توافق خوب یا بد نقل قول می شود؛ توافق خوب یعنی کوتاه آمدن جمهوری اسلامی، در مورد میزان غنی سازی اورانیوم و پولوتونیوم، و پذیرفتن پیشنهاد های نمایندگان شش قدرت بزرگ دنیا، مبنی بر غنی شدن این مواد در حد مصارف صلح آمیز برای داخل کشور، و عدم دسترسی حکومت آخوندی به درصد بالای اورانیوم غنی شده، جهت ساختن سلاح های اتمی و استفاده کردن از آنها باشد. اما توافق بد درست عکس آن است، یعنی مذاکره کنندگان هسته ای جمهوری اسلامی، زیربار هیچ پیشنهادی از سوی این قدرتها نروند؛ و همچنان مشعل های تأسیسات اتمی خودشان را فروزان نگه بدارند !

اینها همه جلوه های ظاهری و عوامفریبانه مفاهیم توافق خوب یا بد است. حال آنکه توافق بد به آن معناست، که در زمینه به خطر انداختن تمامیت ارضی ایران، و حفظ شدن یکپارچگی آن، هیچ موضوعی مد نظر مذاکره کنندگان قرار نگیرد؛ و تنها موردی که میان ایشان جایگاهی از اعراب نداشته همین باشد. ولی توافق خوب حکایت از آن دارد، که از سوی این قدرتهای مذاکره کننده، هیچ چشمداشتی به سرزمین ما وجود نداشته باشد؛ و هدف ایشان تنها و تنها برای حفظ کشورهای جهان، به ویژه ممالک منطقه خاورمیانه، و در امان نگاه داشتن آنها، از خطرات احتمالی اتمی شدن رژیم جمهوری اسلامی در ایران است !

هیچ عقل سلیمی و منطق منصفانه ای، نمی تواند بپذیرد که صرف هدر دادن اینهمه وقت گرانبها(حدود یازده سال)، فقط برای متقاعد نمودن سران حکومت آخوندی، جهت منصرف ساختن ایشان از دسترسی به سلاح های اتمی باشد. هیچکدام از دو طرف، در آن حد از نادانی و بلاهت نیستند؛ که ضمن تلف شدن اوقات گرانبهای خود، و هزینه شدن اینهمه مخارج سنگین، جهت برگزار نمودن مداوم این مذاکرات، بخواهند همدیگر را به پذیرش پیشنهادهای آشکاری، همچون دست برداشتن آخوندها از غنی کردن اورانیوم با درصد بالا باشد. که در این صورت، از سوی قدرتهای بزرگ، حذف شدن تحریمهای گوناگون اقتصادی علیه حکومت اسلامی نیز، در پاسخ همکاری ایشان با خواسته های مذاکره کنندگان قلمداد شود !

آنچه که باقی می ماند، رسیدن این قدرتها به هدف کهنه چند صد ساله ای است؛ که چشم طمع ایشان به سرزمین کهنسال ما را، همچنان آزمندانه به ایران دوخته است. آنچه را که اینها در سی و هفت سال پیش، با ما و مملکت مان کردند؛ از ایجاد مسیرهائی نزدیک، برای دسترسی آنان به چنین هدف شومی است !

خامنه ای و نوکران و صدالبته اربابان او را چه باکی است؛ اگر ایران میان طمع کنندگان تکه تکه بشود؟ با توجه به این مورد اسفناک، به راحتی می توان دریافت، که این نابکاران به دنبال تحقق بخشیدن به دو امری هستند؛ که لازم و ملزوم همدیگرند. آنها جز به دست آوردن پول( هرچه بیشتر ، بهتر)، و ماندن بر سر قدرتی است؛ که ایشان را نسبت به سایر حکومت های منسوب به اسلام در جهان، متمایزتر و برجسته تر بنمایاند!

وقتی خامنه ای میگوید: ” با توافقی که بشود انجام شود موافقم( چه چیزی باید بشود که انجام شود؟ )، البته با توافق بد موافق نیستم ” ؛ آنچه که بشود که انجام شود، توافق میان آمریکا با دیگر پنج قدرت بزرگ جهان، بر سر آنچه که از خوان گسترده ایران به دست خواهند آورد است. اما توافقی که خامنه ای به آن هیچ اشاره ای ندارد؛ ولی آن را بد می شمارد؛ خطر شکل گیری توطئه دیگری از سوی این قدرتها، یا فقط از طرف آمریکا، بروز یک کودتای نظامی از سوی اربابان سپاهی – انقلابی رهبر سیاسی مذهبی جمهوری آخوندی است !

به این تئوری می اندیشم، که آخوندها در صورتی مجاز به داشتن سلاح های اتمی می شوند؛ که حکومت کنونی اسلامی با یک کودتای نظامی(احتمالا از سوی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)، از هم بپاشد و شکل کنونی اش متلاشی گردد. سپس کودتا کنندگان، همانند ساختار حکومت های نظامیان در مصر، و چندی پیش در پاکستان، از هم پیمانهای ایالات متحده به حساب بیایند؛ و نیروگاه های اتمی شان نیز همچنان در فعالیت بمانند؛ تا ضمن استفاده های صلح آمیز از آن، سلاح های اتمی هم در اختیار داشته باشند. اما هیچگاه بدون اجازه ارباب آمریکائی از آنها استفاده نکنند!

برکناری خامنه ای از مقام نخست حکومت اسلامی، هر چند که او را با سلام و صلوات، به واتیکان قم هم بفرستند؛ همان توافق بدی است، که وی به هیچ وجه با آن موافق نیست. اما چه بخواهد و چه نه؟ این سرنوشت محتومی برای پایان یافتن و سرنگونی حکومت اشغالگر اسلامی در ایران است. مگر آنکه سرانجام، ملت ایران از خواب سی و هفت ساله شان برخیزند؛ و درک بکنند که در صورت شکل گرفتن این توطئه ها در کشور، چنانکه به پا نخیزند و ایران را نجات ندهند؛ اگر نه تا قرنها، بلکه تا سالیان سال، باید رنگ و شکل و طعم آزادی در کشورشان را، به وادی فراموشی بسپارند!

محترم مومنی

مقاله قبلیجیک جیلنهال قاچاقچی می‌شود
مقاله بعدیآنچه که در برنامه نود گذشت؟
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.