هنوز که هنوز است، بعد از سی و پنج سال که از رخداد شوم انقلاب سیاه اسلامی در میهن مان می گذرد؛ بسیاری از مردم ایران با احترام خاصی از نام سردار بزرگ ایرانزمین، پدر ایران نوین رضاشاه کبیر یاد می کنند. هرچند که دشمنان رشد و ترقی در سرزمین ما، تلاش فراوانی می کنند که تا به طور کلی همه خدمات بی شائبه آن پادشاه ایرانساز را بی بها جلوه بدهند؛ اما آنانی که در دوران حکومت وی در سنین کودکی و نوجوانی خویش بوده اند؛ خاطرات بسیار ارزشمندی از خدمات این مرد بزرگ تاریخ پر افتخار ایران را به یاد دارند؛ و همیشه با احترام ویژه ای ازتلاش های بی ریای او یاد می کنند. که هر یک از این خاطرات، به تنهائی می توانند؛ موضوع بسیار قابل اهمیتی از چگونگی کشورداری رضاشاه کبیر به ایران و ایرانی را، نزد مردمان داخل و خارج از کشور ارائه نمایند!
آنچه که آن مرد بزرگ در ایران آن روزگار به مرحله اجرا رساند؛ کارهائی بودند که تا آن مقطع زمانی، هرگز فرد دیگری به انجام دادن آن خدمات به یاد ماندنی نپرداخته بود. پردازش به تک تک عملکردهای بی نظیر آن رادمرد تاریخ ایرانزمین، توسط همگان و نزد افراد عادی جامعه آن موقع و کنونی ایران میسر نیست؛ ولی شایسته است که همگی ما، به نسبت دانسته های خودمان در این رابطه به بیان برخی از آن خدمات ارزنده بپردازیم؛ تا بتوانیم در حد بضاعت خویش، آنچه را که در این خصوص شنیده ایم؛ برای منتقل نمودن به کسانی که از آنها هیچ نمی دانند منتقل نمائیم. هر چند که دشمنان قسم خورده خاندان بزرگ و ایرانساز پهلوی را خوش بیاید یا نیاید!
در شرایطی که او میهن آباء و اجدادی اش را، از چنگ پادشاهان مستبد و بی کفایت قجری رهانید؛ جز بدبختی و ادبار در سرزمین ما نبود. رضاشاه زمانی پادشاه میهن ما شد، که صدها مشکل غیر قابل حل شدن در ایران وجود داشت. بیماری های مسری میان ملت ایران، چنان سرایت کرده بودند؛ که کوچکترین امیدی به پاکسازی جامعه از آن اپیدمی های بهداشتی وجود نداشت. بی لیاقتی ها و عشرت طلبی های شاهان بی لیاقت سلسله قاجار، از ایران یک کشور مقروض به خارجی ها را ساخته بود. بیش از هفتاد و پنج در صد از آحاد ملت بی سواد بودند؛ آثار جنگ جهانی دوم، با آنکه پادشاه مدبر میهن ما، اعلام بی طرفی در جنگ نموده بود؛ بخش هائی از سرزمین ما را تحت تأثیر مصائب ناشی از جنگ کرده بود. به همین واسطه قسمت هائی از شمال و جنوب کشورمان محل سکونت نظامیان انگلیسی و روسی شده بودند. قحطی ناشی از جنگ نیز بر مردم مملکت ما تاخته بود. راهزنان همه جاده های کشور را، محل یورش خویش به مسافران کرده بودند. سران قبیله های مختلف در سراسر کشورمان، در حال تدارک دیدن شرایط ملوک الطوایفی در ایران بودند. مملکت جز تعدادی از راههای صعب العبور خاکی و مالرو، هیچ امکانات دیگری برای جا به جائی مسافران و نیازمندان به سفر از جائی به جای دیگر را نداشت. بانک، مدرسه، دانشگاه، و هیچگونه امکانات آموزشی در کشور نداشتیم. به برخی از ممالک دیگر بدهکار بودیم. درهیچ زمینه اقتصادی و کشاورزی و علمی، به حد خودکفائی نرسیده بودیم. و دهها و صدها نمونه دیگر از مشکلاتی که درک واقعی از آن شرایط استثنائی و بحرانی را، نزد بیشتر ما غیرممکن می سازد!
تمام موارد بالا، مسائلی بودند که آن مرد بزرگ را آزار می دادند. با پادشاهی مقتدرانه آن ابرمرد تاریخ ایرانزمین، آنچه که از نابسامانی در ایران بود؛ با همت مردانه او، جای خود را به پیمودن مسیر ترقی و رشد همه جانبه دادند. تا جائی که در زمینه رسیدن به مدرنیته موجود در سراسر گیتی، فاصله چندانی با ممالک در حال توسعه دنیا نداشتیم!
دشمنان رشد و ترقی ملت ایران بدانند؛ هر چند که بکوشند، هرگز نخواهند توانست، ذهنیت دفتر به یاد ماندنی تاریخ این مرز و بوم کهن را، به نفع خویش تغییر بدهند؛ و بتوانند آنچه که در لابلای صفحات پر افتخار آن، از خدمات میهن پرستانه رضاشاه کبیر به ثبت رسانیده را، پاک نمایند و از عینیت آن بکاهند. حتی اگر با گماردن بزرگترین دشمنان او و خاندانش بر سر قدرتی پوشالی، هیچگاه به این مهم نائل نخواهند شد. چون همه ساله میهن پرستانی هستند، که در زادروز افتخار آمیز آن مرد بزرگ، در بیست و چهارم اسفند هر سال، با ثبت نمودن آنچه که از خدمات فراموش ناشدنی وی در ذهن میهن پرستانه خویش، از خدمات گرانقدر او حفظ نموده اند؛ به جوانان سرزمین اهورائی ایرانزمین انتقال بدهند!
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر ذره ای باید چشید.
محترم مومنی