پس از یورش تازیان به ایران که موجب « دو قرن بهت و کرختی و بیحالی روانی» ایرانیان (مسکوب، شاهرخ: ملیت و زبان، پاریس ۱۳۶۸، ص ۱۵) و به پستو رفتن زبان پارسی شد، میتوان گفت بزرگترین ضربات به جایگاه زبان پارسی را قدرت های استعمارگر در سده های اخیر وارد نموده اند.
سیاست های استعماری در چند سده ی گذشته در جهت پارسی زدایی ، شکستن یکپارچگی ایرانیان و از بین بردن هویت و فرهنگ ایرانی پیش رفته اند.
در پی تسخیر سرزمین های پارسی زبان از سوی روس ها در آسیای میانه و قفقاز ، رفته رفته در این مناطق پارسی جایش را به زبان روسی داد. پارسی زدایی و ایرانی زدایی شدید که در دستورکار استعمارگران روس قرار داشت، منجر به زوال سه کانون بزرگ زبان پارسی و تمدن ایرانی یعنی سمرقند، بخارا و مرو شد.
می دانیم در تاجیکستان با انقلاب اکتبر و سلطه ی شوروی ، ابتدا حروف لاتین جای حروف پارسی را گرفتند و سپس با تحمیل خط سیریلیک در ۱۹۳۹، چاپ و نشر هرگونه نوشته به خط پارسی ممنوع شد.
کمی آنطرف تر در شرق، زبان پارسی بیش از ۸۰۰ سال زبان رسمی و دیوانی مردم هندوستان بود، تا آنکه استعمارگران بریتانیایی در ۱۸۳۵ زبان انگلیسی را جایگزین پارسی کردند.
در سوی دیگر در آناتولی ، زبان پارسی در دوره ای طولانی( بیش از ۵۰۰ سال) زبان رسمی و اداری ترکان عثمانی بوده است. سلاطین عثمانی به پارسی شعر میسرودند و در مکاتبات رسمی به مانند سلاطین سلجوقی و ترکان غزنوی از زبان پارسی بهره می گرفتند. اساسا ترکان بیابانگرد و مهاجم که در بدو یورش شان به ایران، مناطق وسیعی از سرزمین ایرانیان را از فرهنگ و زبان زداییدند، خود صاحب زبان و ادب و فرهنگی نبودند که آن را در مناطق تحت فرمانروایی خود به عنوان زبان اداری و ادبی بکار گیرند. به طور نمونه ترکان غزنوی حتی یک اثر ترکی از خود به جای نگذاشته اند. زبان ترکی به مدت چند قرن از حد زبان محاوره تجاوز نمیکرد.
اگر به ترکیه امروزی سفر کنید، خط و زبان پارسی را بر آثار تاریخی و در کوی و برزن های قدیمی این کشور خواهید دید. با فروپاشی عثمانی ، مصطفی کمال پاشا( آتاتورک) که رویای تشکیل کشوری بر پایه هویت ترکی را در سر میپروراند، به پارسی زدایی در آناتولی پرداخت. گفتنی است که تا پیش از پارسی زدایی از زبان ترکی، نزدیک به ۵۰ هزار واژه پارسی در فرهنگ عثمانی و محاوره ترکی وجود داشت و خط رسمی نیز پارسی بود. به دستور آتاتورک واژگان پارسی از واژه نامه ها حذف گردید و حروف لاتین جایگزین حروف پارسی شد. گسست از زبان و ادبیات پارسی به قدری موجب تهی شدن زبان، ادب و فرهنگ ترکان گردید که برای شکل دادن به زبان و هویت مستقل ترکی ، در مواردی آتاتورک شخصا به خلق حروف، واژه ها و دستور زبان ترکی میپرداخت.
امروز نوعثمانی های کشور نوظهور ترکیه، با تبلیغ و گسترش همین زبان، هویت و تاریخ جعلی که برای خود دست و پا کرده اند، تلاش میکنند تا با زدودن زبان پارسی و فرهنگ ایرانی از سرزمین های تاریخی ایران، این مناطق را تصاحب نمایند.
با برآمدن جمهوری اسلامی در پی انقلاب ضد ملی ۵۷، زبان پارسی بیش از پیش مهجور واقع شده است. رئیس فرهنگستان زبان و ادب پارسی ، از جایگاه زبان عربی دفاع میکند و سفیر ایران در باکو به ترکی مینویسد! نگارش نادرست واژگان پارسی حتی در روزنامه ها و مطبوعات و مکاتبات اداری و رسمی نیز به چشم میخورد. در بین مسئولین ، از رهبر جمهوری اسلامی گرفته تا رئیس جمهور و نمایندگان مجلس اسلامی، استفاده از واژگان و ادبیات سخیف رواج دارد. اصلا جمهوری اسلامی به دلیل ماهیت ضد ملی و ضد ایرانی اش ، از پاسداری از زبان ملی ناتوان است.
به علاوه چندی است که دشمنان یکپارچگی ایران نیز با آگاهی از این که زبان پارسی یکی از نمودهای پیوند تاریخی و حلقه ی وصل مردمان ایران با یکدیگر است، با موهومی به نام حق آموزش « به » زبان مادری به نبرد با جایگاه زبان پارسی پرداخته اند.
سخن از حذف پارسی به عنوان زبان ملی و رسمی به میان می آورند و خواستار آموزش به زبان های ترکی و کردی و بلوچی و…اند.
گذشته از پیچیدگی و دشواری هایی ( از جمله مهمترین آن نگارش و تهیه کتب دروس مختلف به زبانها و گویش های محلی ، تربیت آموزگار و منطبق ساختن نظام آموزشی کشور) که اجرای این طرح موهوم در پی خواهد داشت، دیگر پرسش های اساسی اینست:
۱) با توجه به تنوع گویش های زبان کُردی، زبان استاندارد و معیار کدام خواهد بود؟
همچنین از میان زبان ترکی زنجان ، اردبیل و آذربایجان کدام گویش ،به عنوان زبان معیار برای تدوین کتب درسی و آموزش در مدارس برگزیده خواهد شد؟
۲) آیا یکسان سازی و ساختن زبان معیار کُردی و ترکی و بلوچی و … خود موجب از بین رفتن گویش های متنوع این زبانها و در نتیجه ناقض « حق آموزش زبان مادری » نخواهد بود؟!
عرب زبان، کلهر، لر، بلوچ، گیلک یا آذری…همه کودکان ایران حق دارند زبان مادری خود و یا هر زبان دیگری را در کنار زبان پارسی بیاموزند.
اما آنان که خواستار حذف پارسی از جایگاه زبان ملی و مشترک اند و بر موهومی به نام آموزش به زبان مادری اصرار میورزند ، در واقع کودکان این سرزمین را رو در روی هم قرار میدهند. آنان میخواهند باشو* برای گرفتن حقش، بین سنگ و کتاب، سنگ را انتخاب کند!
* اشاره به شخصیت کودک عرب زبان خوزستانی در سکانسی از فیلم « باشو غریبه ی کوچک » اثر بهرام بیضایی