به فرموده شهریار ایران، از 25 آبان تا 2 آذر سال جاری عزای عمومی اعلام می شود

0
176

جناب رهبر قدرت پرست و جنایتکار رژیم آخوندی، آقای سید علی خامنه ای، مقام عظمای حکومت متحجر اسلامی، شما چگونه آیت اللهی هستید، که نمی دانید جان بخشیدن به انسانها، و گرفتن جان آنها، در موقع به پایان رسیدن زمان زندگی مقرر شده برای ایشان، که از جانب آفریدگار هستی است؛ فقط امری از سوی پروردگار جهانیان است؟!

چگونه نمی دانید، که کشتن هر آدمی به هر دلیلی، به مثابه کشتار همه انسانهای زنده بر روی این کره خاکی است؟! چطور نمی دانید، که کشتن افراد زیر 18 سال، که هنوز در دوران کودکی و نوجوانی خویش می باشند؛ فجیع ترین شیوه ی از سر راه برداشتن کسانی است، که حتی زندانی هم نمی بایست می شدند؛ چه رسد به اعدام نمودن ایشان؟!

آیا حرص و آز در قدرت ماندن و چاپیدن اموال ملی این مردم بی دفاع، تا این اندازه چشمهای جهان بین، و افکار زورمدارانه شما را کور و معلول کرده؛ که از کشتار عمومی به صورت گروهی در شکنجه گاههای خویش نیز هیچ ابائی ندارید؟!

کشتار فله ای چند روز اخیر در زندانهای سراسر ایران اشغال شده، ننگ تاریخی دیگری بر چهره اسلام ناب محمدی، به ویژه بر پیشانی رهبری خودکامه و جنایتکار رژیم منفور اسلامی است. بدون تردید، ملت شریف ایران، هرچند که در مقابل ایشان، قومی فاسد و جنایت پیشه، در قالب جمهوری واپسگرا و خونخوار اسلامی قرار دارد؛ جهت پاسداشت خونهای ارزشمند این بی گناهان، که به دست نوکران اهریمن در زندانهای مخوف اسلامی اعدام شده اند را بدون پاسخ نخواهند گذاشت!

به دار آویختن و تیرباران کردن میهن پرستانی مانند حبیب الله گلپری پور، شیرکومعارفی و سی و شش تن از ایرانیان بی گناه در سراسر میهن آخوند زده ما، خشمی نیست که با گذشت زمان فروکش شود و از یاد برود. به فرموده شهریار قانونی و برحق ایرانزمین، شاهزاده رضا پهلوی(رضاشاه دوم پهلوی سوم)، که به همین مناسبت روزهای 25 آبان تا 2 آذر 1392 را عزای عمومی اعلام نموده اند؛ ما ایرانیان، در هر کجای این جهان پهناور که هستیم، به ویژه ایرانیاران درون مرزهای میهن مان، در طول این یک هفته عزای عمومی، در خانه های خویش، به یاد این جانباختگان بی گناه شمع خواهیم افروخت!

اکنون دیگر جای هیچ درنگی باقی نمانده است، کاوه های ایرانزمین برخیزند، و ضحاک مار دوش زمان را، از بارگاه ملکوتی آکنده از شقاوت و شرارت و سفاکی های اهریمنانه وی، به حضیض ذلت و نابودی بکشانند. تا باری دیگر به خودمان و به همه مردم دنیا نشان بدهیم؛ که ایرانی خفت حضور بیگانگان تازی تبار، در مسند حکومت در میهن خویش را، بیش از این تاب تحمل ندارد!

مجازات اعدام، برای هر کسی و به هر انگیزه ای، فقط ابزاری در دست قدرت پرستان است؛ که با این روش ضد بشری، افراد آگاه و میهن پرست را، از سر راه خودکامگی های حاکمیت جبار و خونخوار در یک سرزمین بردارند!

انحطاط و پستی حاکمان و دولتمردان رژیم آخوندی در ایران، از انجام دادن همین اعدامها به اثبات می رسند؛ چون به این وسیله همگان مشاهده خواهند نمود؛ که اینها به میثاق جهانی حقوق بشر کوچکترین اعتنائی ندارند؛ و چنان از باده خودبزرگ بینی سرمست قدرتی هستند؛ که به هزاران دلیل فناپذیر و نابود شدنی است!

وقتی حکومت ننگین جمهوری پلید اسلامی، هیچ بوئی از دموکراسی نبرده است؛ کمترین آسیب حضور آن در پایگاه مدیریت مرز پر گهر ایرانزمین، به وجود آمدن سدهای طویل و ممتد و قطوری است؛ که جلوی هرگونه پیشرفتی در جامعه را خواهد گرفت. سران این حکومت اهریمنی، به تنها موردی که نمی اندیشند، سرفرازی ایران و ایرانی در سراسر گیتی است!

جهت نشان دادن برتری های پنداری و کرداری و گفتاری ایرانیاران راستین به جهانیان، به آنانی که باید بشنوند و بدانند و بفهمند، که حساب ملت شریف ایران، از حساب امت فریبخورده حکومت اسلامی جدا می باشد؛ در فاصله روزهای 25 آبان 92 تا 2 آذر 92 ، به عنوان بها دادن به فرمان شاهنشاه ایرانزمین رضاشاه دوم پهلوی سوم، در مورد اعلام عزای عمومی به دلیل اعدامهای گروهی در زندانهای ایران، همه روزها و شبهای این یک هفته را، با افروختن شمع در خانه های خویش گرامی خواهیم داشت. روان پاک اعدام شدگان شاد، دلهای افسرده خانواده های محزون ایشان، به مهر میهن پرستانه فرزندان برومند جان باخته شان، از اندوه تهی باد.

پاینده ایران اهورائی جاوید شهریار میهندوست ایرانزمین

خزان 2572 آریائی

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیبیانیه جبهه ملی ایران: وطن خواهی که سه مرتبه درخون خود غلتید
مقاله بعدیمذاکرات اتمی ژنو احتمالاً بدون توافق خاتمه خواهد یافت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.