*وام گرفته از تاربرگ فیسبوک دکتر پیروز مجتهدزاده
ببینید که دست های ستم کاری تاریخی در تحریف تاریخ سیاسی ایران چگونه “یاد بود یکصدمین زادروز محمد رضا شاه پهلوی” را به مراسم “بزرگداشت از مصدق و مصدق پرستی” تبدیل کرد!!!!؟؟؟؟
4 آبان ماه 1398، یکصدمین سالروز ولادت پادشاه فقید ایران، محمد رضا شاه پهلوی، مناسبت جدیدی را فراهم آورد تا دوست نداران سنتی آن پادشاه ایرانساز، در قیاس بی مایگی های حیرت انگیز مدعیان داشتن انحصار در دوست داشتن میراث ایرانخواهی آن ایرانساز فقید ثابت کنند که “پلنگان عرصه سیاست های ایرانی هنوز هم رها نکرده اند خوی پلنگی را … در این میان تلویزیون ایران اینترنشنال Iran National در ماراتن ده روزه “بررسی روزگار و احوال” آن پادشاه ایرانساز سنگ تمام گذاشت با انتشار برنامه های به اصطلاح “تاریخی” و گفت و گو و مناظره، به ویژه با برخی از بی ربط ترین عناصر ایران برباد دهنده باز یافته از سیاه چال تعصبات ضد ایرانی جناح چپ جبهه به اصطلاح ملی که به آسانی می شد اثر انگشت یا رد پای تمام عیار صادق خررازی، آن افسد الفاسدین جمهوری اسلامی و کارگزار اطلاعات و ضد اطلاعات سپاه پاسداران در رسانه های نه چندان مستقل فارسی زبان برون مرزی را در برنامه ریزی های موارد خاصی از آن برنامه ها دید.
در قسمتی از این برنامه بسیار پرسش بر انگیز که یاد بود یکصدمین سالروز پادشاه فقید در عمل تبدیل شده بود به برنامه بزرگدشت خیانت های مصدق پرستان علیه ایران و نظام حکومتی ایرانی، بلند گوی تبلیقات ضد پهلوی و شکنجه گری شخصیت سیاسی پادشاه فقید the scourging of the late Shah به دست شخصی سراپا عقده و تعصب از سیاه چال های کینه های مصدقی – قاجاری، در دور دست های چپ جبهه به اصطلاح ملی، داده شد به نام همایون مهمنش و به او این فرصت داده شد که همه دروغپردازی های ایران بر باد دهنده عصر شورش های مصدقی و توده ای 1357 که در انتها به انقلاب اسلامی منتهی شد را در تمامیت مشمئز کننده اش تکرار کند و آن تهمت بی شرمانه و تهی از وجدان بشری گمراه بزرگ مهدی بازرگان در زمینه “رهبری انقلاب یا شورش 1357 مصدقی ها و توده ای ها با خود شاه بوده است” را تکرار نماید. او در حالی این تهمت چندش آور و تهی از منطق و اخلاق پژوهشی را تکرار می کرد که فراموش کرده بود همان مهدی بازرگان مصدق پرست دعوت شاه برای تشکیل دولت جوابگوی خواسته های انقلابی خودشان را به بهانه “حالا دیر شده است” رد کرد، و ملت خواهان میهن پرستی همچون دکتر غلامحسین صدیقی و دکتر شاپور بختیار را به دلیل پذیرفتن نخست وزیری شاه در آن حساس ترین روزهای پیش از سقوط میهن را از آن جبهه ننگ و خیانت به اصطلاح ملی اخراج کرد و همراه همدست همگنش، کریم سنجابی به پا بوسی آقای خمینی در نوفل لوشاتو Nofel Loshato شتافت و ایشان را سوار بر گرده خود تا تهران آوردند و دولت موقتش را تشکیل داده و در دل آن دولت موقت رفراندوم جمهوری اسلامی ایشان را انجام داده و حکومت جمهوری اسلامی ولایت فقیه را تثبیت کردند….. حقیقتا که خیانت عاملان چنین اقدامات براندازنده بدترین و گمراه ترین عناصر ایران ستیز با نظام حکومتی شاهنشاهی مشروطه را به گردن خود محمد رضا شاه فقید – بزرگترین قربانی آن اقدامات ضد ملی – انداختن خیلی بی شرمی و بی وجدانی می طلبد.
…. و اما اقدام تهیه کنندگان برنامه تلویزینی یاد شده در گماردن بحث کنندگانی بی بهره از مطالعات علمی تاریخی لازم مانند شعارپردازی که مصلحت “سیاسی” خود را درگردش از مصدق ستایی به “پادشاهی خواهی” برای تسهیل خواسته اربابش جان بولتن Jhon Bolton در ادغام کردن مجاهدین خلق به مجموعه مشروطه خواهی شاهزاده رضا پهلوی دیده است … و روزنامه نگار سابقه داری که با مطالعات علمی تاریخی آشنایی ندارد و همه بحث را به چرایی استفاده از اصطلاح “آخرین پادشاه” و عدم استفاده از اصطلاح “پادشاه فقید”، که در اصل هیچ فرقی ندارد به مثابه “چه علی خواجه و چه خواجه علی”، سبب بیهوده شدن فرصت پیش امده برای برملا کردن توطئه های دروغ گویی و تحریف های تاریخ ایران بر اندازنده گردید و همی بی ربطی ها سبب شد که سناریوی “یاد بود یکصدمین زادروز محمد رضا شاه فقید” در عمل تبدیل شود به سناریو”روز تجلیل از مصدق السلطنه قاجاری و مصدق ستایی های ایران بر باد دهنده”….
اما در اوج این سناریو پردازی ها در وارونه نویسی دو باره و چند باره تاریخ سیاسی اخیر ایران متوجه شدم با کسانی هم گفت و گو به عمل آمده است که سرشان را می توان بیشتر از افراد یاد شده پیشین بر تنشان ارزنده دید. در بخشی از این بحث های دانشگاهی عباس میلانی را دیدم که باید انصافا تایید کنم این بار خیلی تلاش داشت تا مسائل و رویداد ها را فارغ از گرایش های سیاسی پیشین خود بررسی کند…. او آشکارا تلاش داشت که آرام و به اتکای اسناد و مدارک و یا حتی شواهد علمی و دانشگاهی واقعیات دوران زمامداری پهلوی دوم را بررسی نماید. او با تاکید مکرر بر اسناد و مدارک – بدون اشاره موردی – دادن رفرانس های کوتاه – می کوشید حقایق واقعی تحولات آن دوران را پیش روی شنونده و بیننده بحث های خود طرح نماید… ولی حیرت کردم هنگامی که دیدم مهرزاد بروجری، یک دانشگاهی شناخته شده در علوم سیاسی، در بی اعتنایی به احتاط علمی لازم در “کودتا” خواندن رویدادهای روز 28 مرداد 1332 داد سخن می داد …. خیلی دلم می خواست در آنجا حضور می داشتم و از او خواهش می کردم: اول در بحثی علمی واژه یا اصطلاح “کودتا” را برای بینندگان برنامه خودش تعریف و تشریح کند و بعد از آن بگوید که در روز 28 مرداد 1332 چه کارهایی صورت گرفت که ایشان می توانست آن رویداد ها را با تعریف علمی کلمه کودتا در تطابق ببیند!!!؟؟؟