بهای یک نوزاد، مطابق قیمت یک خودرو با نرخ کارخانه!

0
181

بلا، بر اساس پندار عامه و البته مفهوم عملی آن، دو گونه است. بلای آسمانی و بلای زمینی، بلای آسمانی که در گذشته بیشتر با آن مواجه می شدیم؛ روی دادن سیل های ویرانگر، در اثر ریزش شدید باران بود؛ که ضمن تخریب آنچه که در مسیرش قرار داشت. جان بسیاری از ساکنان آن منطقه را هم می گرفت و آنها را از هستی خود ساقط می نمود!

بلای زمینی هم، بروز زلزله های با ریشتر بالا و خطرناک بود و هست؛ که ویرانگری اش در محل رخ دادن آن، همواره با کشته شدن و زیر آوار ماندن عده زیادی از ساکنان محل زلزله زده همراه می باشد!

گاهی نیز با رخ دادن آتش سوزی های گسترده در مناطق جنگلی، و کشته شدن تعداد زیادی از مردمان ساکن در اطراف آن مکان، هم جان ساکنان نزدیک به محل آتشسوزی را می گیرد؛ و هم درختان و گیاهان آن طبیعت زیبا را نابود می سازد!

اما نوع دیگری از بلا نیز وجود دارد؛ که نه آسمانی و نه زمینی محسوب می شود. که بیش از چهار دهه متوالی، گریبان مردم رنجدیده ایران را گرفته است؛ که نه فقط آسایش عمومی آنها را خدشه دار نموده، بلکه موقعیت خصوصی و فردی ایشان را هم به خطر انداخته است. خطری به بزرگی چهل و اندی سال، اسارت و زندگی کردن زیر یوغ بدترین نوع حاکمیت مستبد و دیکتاتوری در جهان، که حتی به خواسته های خصوصی و ایده آل های فردی مردم زیر سلطه شان نیز دخالت می کند!

سران ددمنش حاکمیت خونخوار آخوندی در ایران، چنان دیو صفتانه با ملت کشور زیر سلطه خود رفتار می کنند؛ که حتی آن بلاهای آسمانی و زمینی هم، چنین مخرب و بی امان و بدخیم و مرگبار نبوده و نیستند!

سیاستمداران دنیا(البته نه همه شان) می بایست که در نگرش نخست، هوشمند و زیرک و دانا باشند. اما از بد روزگار، بدترین نوع ایشان، که حتی نمی توان آنها را سیاستمدار هم نامید، بلکه فقط موذی ترین فرزندان اهریمن هستند. هرگاه که در یک مورد بین المللی کم می آورند و « قافیه شان تنگ » می گردد. یک موضوع اجتماعی را، دستمایه حیله گری های خودشان می کنند. تا با استغاده از آن، هم زبان اعتراض مردم علیه خودشان را کوتاه نمایند؛ و هم به دولتمردان سایر ممالک گیتی نشان بدهند؛ که ایشان هم در رابطه با مسائل عمومی مردم جهان، دست شان دور از آن موارد مطرح در دنیا نیست؛ و همزمان با ایشان( سایر حکومت های دنیا ) که در پی بهتر نمودن اوضاع ملت دیار خویش می باشند. آخوندهای حاکم بر ایران نیز، در مسیر بهبود بخشیدن به شرایط زندگی مردم کشور، و رهانیدن آنان از معضلاتی که در زندگانی خود با آنها مواجه گشته اند هستند!

اینگونه می توانند، هم به مردم ایران ابراز دلسوزی، جهت وضعیت پیش آمده برای آنها در رابطه با اوضاع سختی که دارند بنمایند؛ و هم به همترازان خود در دنیا، به ویژه کشورهای مخالف با خودشان برسانند؛ که حکومت آنها نیز در پی ایجاد نمودن امکانات یک زندگی مناسب، برای شهروندان ایرانی درون مرزهای کشورشان هستند!

اخیرا در این رابطه مصمم گشته اند؛ تا از موضوع مهمی که در سایر نقاط دنیا نیز مورد توجه قرار گرفته است. مانند همیشه سوء استفاده سیاسی بکنند؛ و به وسیله آن، راهی جهت بقای حاکمیت منفور خویش تدارک ببینند. این مورد اشاره یکی از مؤسسات آمارگیری، در باره وضعیت کنونی مردم ایران، در رابطه با جوان نامیده شدن جامعه ایرانی است(تعداد جوانان کشور بیش از سالمندان آن است) ؛ مفهوم این آمار نزد سران رژیم و همدستان مجلسی شان، چنان مورد سوء استفاده آنها گشته، که بلافاصله به آن واکنش نشان داده و به بررسی آن پرداخته اند. تا باز یک سوژه جدیدی را میان همگان جاری نمایند؛ و با راه انداختن سیلی از توجهات همگان به این مضمون، ضمن سر کار گذاشتن دیگران در این رابطه، هم بلائی جدید را بر سر مردم ساکن در کشورمان فرود بیاورند؛ و هم دیدگاه های مخالفان برونمرزی خویش را، از چگونگی حضور خطر آفرین شان در دنیا و به خصوص در منطقه، تحت الشعاع موضوع محیلانه خودشان( جوان نگاه داشتن جامعه ایرانی) قرار بدهند!

دبیر کمیته خانواده کمیسیون فرهنگی مجلس ولایت، در مورد طرح جوانی جمعیت مورد نظر خامنه ای در یک برنامه تلویزیونی گفته: فرزند دوم بیاورید، خودرو با قیمت کارخانه بگیرید!

ظاهرا این طرح را که قبلا از یک سال پیش مخفیانه میان خودشان مطرح بوده، و به همین روش نیز( مخفیانه ) به تازگی به تائید شورای نگهبان هم رسیده است. می خواهند با حیله اضافه شدن یک عضو یارانه بگیر دیگر در خانواده های ایرانی جا بیندازند؛ تا با این تزویر، جمعیت کشور را افزایش بدهند؛ که در صورت حملات احتمالی نظامی از سوی مخالفان خارجی خودشان، هم با کمبود جمعیت در کشور مواجه نشوند؛ و هم بتوانند از مزایائی که از سوی سازمان ملل متحد نصیب سرزمین های پر جمعیت می گردد بهره مند بشوند!

آیا خانواده های ایرانی ساکن درون مرزهای کشور، به خودشان اجازه می دهند که با این حیله مزورانه جدید حکومت ننگین و بی اعتبار و رو به زوال کشورشان، با اضافه شدن مبلغ یک یارانه کم ارزش دیگر به بودجه ماهیانه شان، که فقط کفاف خریدن بخش کوچکی از مواد خوراکی روزانه آنها را می دهد. هم خودشان را به یک دردسر جدید محکوم نمایند؟ و هم یک فرد بی گناه دیگری را به جمع خودشان بیفزایند؛ که نرخ حضور او در خانواده اش، برابر با قیمت یک خودرو به بهای کارخانه سازند آن باشد؟!

اگر می گویم که بلای نه آسمانی و نه زمینی حضور ننگین آخوند جماعت در میهن مان، از انواع بلاهای نامبرده در این نوشتار خطرناک تر از چندین بلای برشمرده در بالا، برای هم میهنان ما مصیبت آفرین و زندگی برباد ده است؟ مفهوم درون آن به این حقیقت اشارت دارد: آیا وقت آن نرسیده است، که یک جمعیت هشتاد و چند میلیونی، قبل از اقدام به هر کار دیگری، به حذف نمودن این بلای خطرناک تر از بلاهای زمینی و آسمانی از سر خود و دیارشان بپردازند. تا که در این رهگذر، هم خودشان را از مسؤلیت به دنیا آوردن یک موجود بی گناه معاف نمایند؛ و هم با این کارشان، یک تودهنی کوبنده به دهان هجو سرای رهبر خودکامه دیارشان، و همدستان سودجوی او بزنند. تا دیگر بیش از کوپن شان در زندگی خصوصی ملت ایران دخالت نکنند؟!

مقاله قبلیاعلام آمادگی آمریکا برای پاسخ به تهدیدهای جمهوری اسلامی
مقاله بعدیویتنام: در حال مذاکره با جمهوری اسلامی در خصوص نفتکش توقیف‌شده هستیم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.