دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
كسانی كه كتب مقدّس عهد عتیق را خوانده باشند، نیك می دانند كه یكی از حزن انگیزترین و جانكاه ترین بخش های آن به زمانی برمی گردد كه یهودیان را به اسارت به زنجیر می كشند و به بابل می برند و فاتحان با تمسخر و تحقیر از اسیران می خواهند كه آوازهای شادی پروردگارشان را از كتب مقدّس شان بخوانند و برقصند: «كنار نهرهای بابل نشستیم و گریه كردیم…»؛ طنین جریان عواطف انسانی را در سطر سطرشان می توان حس كرد. تراژدی كامل است و اشك های اسیران تلخ و سنگین و سرشار از فریادهایی كه فریادرسی نمی یابند…
حالا پس از گذشته سده ها و هزاره ها گویا تاریخ كنار نهرهای دجله با ریختن مجدد اشك ها، “تكرار نمی شود كه جبران می گردد”. چون اینك اشك شوق است كه از بابت آزادی کردستان و نجات مردم از دست جبر و جور نهادینه و تاریخی شان از دیدگان بی اختیار می ریزد و زانوان نه برای خم شدن جلوی ظالمان و فاسدان كه برای شكرگزاری به خاطر این پیروزی عظیم و تاریخی كُرنش می كند.
آن هم نه طی یک تراژدی که طی خلق یک حماسه “توسط مردم”، و درست زمانی که تقریباً تمام جهان با آن مخالف بود و تنها ملت-دولتی از آن حمایت کرد که معنای اسارات و آزادی تاریخی را تجربه کرده بود؛ چنان که در کتاب مقدّس شان نقش بسته است: «و بر غریب ظلم منما، زیرا که از دل غریبان خبر داری، چون در سرزمین مصر بیگانه بودیی».