بزرگ ترین رسالت دولت دوازدهم! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
212

هر دولت جدیدی که در یک حکومت، عهده دار مسائل اجرائی سرزمین مورد مدیریت خود می گردد. بنا بر آنچه که از کاستی های عملکرد دولت پیشین می داند؛ موظف است که در رابطه با شروع دولتمداری خویش، ابتدا در جهت رفع نمودن کمبودهای موجود برنامه ریزی کند. سپس بعد از تمام شدن و به ثمر رسیدن این برنامه، دیدگاه ها و ایده های عمران و آبادانی خود و اعضای کابینه اش را، در مرحله دوم به اجرا بگذارد. اینگونه در هیچ حاکمیتی، از هر نوعی که باشد؛ هیچگاه کارهای عقب افتاده بر جای نخواهند ماند!

اما در سرزمین آخوند زده ما ایرانیان چنین نیست. زیرا که ظاهرا نخستین رسالت هر دولت جدیدی در حاکمیت آخوندی، اگر نه تا پایان دوره ای که بر سر کار است؛ بلکه دست کم تا چندین ماه پیاپی، به بازگوئی خطاها و کم کاری ها و کاستی های عملکرد دولت پیشین می پردازد. سپس اگر توانست و مجالی داشت؛ برنامه های اعلام شده در مبارزات انتخاباتی خود را آغاز می کند!

در طول نزدیک به چهار دهه گذشته در ایران، که جز دو رئیس جمهور نخستین انقلاب، بقیه شان هر کدام در دو دوره پیاپی در این پست بوده اند؛ تنها در اولین دوره از ریاست شان بر قوه مجریه، با برشمردن عیوبات دولت پیش از خود، چهار سال وقت گرانبهای مردم و مملکت را هدر داده اند؛ و در دوره دوم از ریاست منفورشان، چون خود رئیس جمهور قبل از این دوره بوده اند؛ نه هیچ انتقادی از رئیس جمهور پیشین، و نه از اعضای کابینه خویش داشته اند!

ولی از آنجائی که بالاخره در میان ایشان، هر از چند گاهی یک فرد با وجدان و شرف هم وجود دارد؛ نکته هائی از نقاط ضعف دولت وقت را مطرح می کند؛ و در رابطه با آنها به رئیس جمهور وقت یادآور می شود؛ که در کجای کدام وزارتخانه یا دیگر مؤسسات دولتی ایشان، چه عیب و نقص هائی موجود است؛ و برای پاکسازی این نقیصه ها، بایستی که اولویت را به فلان ایراد مملکتی بدهند؛ یا بهمان را در جایگاه نخستین از شروع کار دولتمداری خود بگنجانند؟!

همانگونه که در بالا مطرح گردید؛ دولت دوازدهم که دومین دوره ریاست جمهوری حسن روحانی را آغاز کرده است؛ هیچگونه انتقادی از دولت پیشین، که خود وی مصدر این مقام بوده نمی تواند داشته باشد. چرا؟ زیرا که ” چاقو دسته ی خودش را که نمی برّد” ! ولی اکبر ترکان مشاور رئیس جمهور، و دبیر شورای عالی مناطق آزاد ویژه اقتصادی، با بیان این که، اگر بخواهیم در نظام های مدیریتی، خود را با کشورهای صنعتی مقایسه کنیم؟ در حوزه های تکنولوژی، صنعت، بیو تکنولوژی و فن آوری فضائی نقص هائی داریم گفته است: ” در نظام بانکداری عقب مانده ترین سیستم را داریم؛ و در این باره با دنیا دارای فاصله زیادی هستیم؛ و مردم مجبورند برای تسهیلات بانکی سود 28 در صدی بپردازند!

اکبر ترکان با بیان این که هیچ کسب و کاری نیست که سود بیست و هشت درصدی داشته باشد افزوده است: ” بنا بر این، نظام بانکی ما اکنون مشوق تولید نیست.” وی همچنین در بخش دیگری از سخنان خود اشاره نموده است: ” اکنون در نظام بانکی کشورمان، سه پایه کج وجود دارد.” ترکان این سه پایه ی کج را اینچنین برشمرده است: ” این سه پایه، در نظام بانکداری بدون ربا هم وجود نداشت؛ اما اکنون شاهد آن هستیم. سود علی الحساب، سود روزشمار، و سود بر حساب های جاری، که باعث می شود؛ بانک ها برای پرداخت آنها، خدمات اعطای تسهیلات شان را گران کنند. ” !

اکبر ترکان مشاور حسن روحانی، سود 28 درصدی، که از سوی بانک ها اعلام می شود؛ و برای پرداخت وام نیز اعلام می کنند غیرواقعی است؛ و مقدار واقعی آن بیشتر است. او در این باره می گوید: ” چرا که برای دریافت تسهیلات، باید مقداری از پول شما نزد بانک ها باقی بماند؛ که اگر سود آن نیز محاسبه شود، سود بانک ها از اعطای وام به مراتب زیادتر می شود.” مشاور رئیس جمهور با بیان این نکته یادآور شده، سیستمی که اکنون در ایران جاری است؛ سیستم عقب مانده بانکداری است. وی جهت گوشزد به رئیس قوه مجریه کشور و اعضای کابینه اش، و چه بسا برای آگاهی دادن به ملت ایران، به این حقیقت پرداخته و گفته: ” بزرگ ترین رسالت دولت دوازدهم، اصلاح این سیستم معیوب است. و اگر دولت نتواند این سیستم معیوب را اصلاح کند؛ تولید در کشور با مشکل مواجه خواهد شد. ” !

آقای ترکان فراموش کرده، یا جرأت ندارد که بگوید؛ تمام سلول های بدنه زشت و ناکارآمد این حاکمیت خودکامه تحمیلی و خونخوار معیوب و غیر قابل استفاده هستند. نه شخصیت های حکومتی ، نه کارگزاران دولتی، نه نیروهای نظامی، و نه مزدوران دیگر ایشان، که با عناوین متفاوت، به امر اربابان جاه طلب و قدرت پرست خویش، همه روزه مخل آسایش و آرامش مردم اسیر و رنجدیده ایران هستند؛ کم ترین صلاحیتی برای پست هائی که هم اکنون در آن می باشند. شایستگی حضور در مقامی که هستند را دارند!

رهبر دیکتاتور حکومت بری از انسانیت شان، مثلا دارای احساسات موسیقی دوستی و شعر سرائی است؛ اما هیچ شائبه ای از طبع لطیف و نازک بینی در موجودیت خودکامه و جانی پرورش وجود ندارد(” بیهوده نهند، نام زنگی کافور” = کنایه از سیاه پوستان اهل زنگبار در قاره آفریقاست، موقعی که بعضی شان در ایران به خدمتگزاری تاجران ایرانی و بازاریان بودند؛ اسم ایشان را کافور می گذاشتند. کافور همان ماده ی سپیدرنگ و خوشبوئی است؛ که اندام مردگان را با آن شستشو می دهند.)، رئیس جمهور بی کفایت شان، که به اصطلاح دکترای حقوق هم دارد(هم از بریتانیا و هم از اسکاتلند)، تنها چیزی که سرش نمی شود؛ رسیدگی به حقوق حقه مردم ایران است. بقیه شان هم یکی از یکی بدتر، جز در فکر چاپیدن مردم ایران، و افزودن بر بدبختی هائی که برای این ملت درست کرده اند؛ کار دیگری نمی کنند!

انجام گرفتن امورات مثبت و کارساز در هر سرزمینی، نیاز به مدیران و کارگزاران کاردان، آموخته و مسلط بر مسؤلیتی که بر عهده می گیرند دارد. در مملکتی مانند سرزمین اشغال شده و آخوندزده ما، از رهبر کبیرشان گرفته تا پائین ترین مرتبه این حاکمیت بی بنیان و بدون هویت، جز رندی و ریاکاری و قدرت پرستی و جنایت پیشگی، دانش و سواد لازم جهت اداره کشور را ندارند. هر کسی که در هر شغلی منشأ خدمت کردن به دیگران قرار می گیرد؛ شایسته است که شناختی اجمالی در رشته های جامعه شناسی و روانشناسی داشته باشد. حتی یک کاسب مغازه دار، چنانچه بخواهد کارش را به درستی انجام بدهد؛ می بایست که مشتریان دکان خودش را تا حدود زیادی بشناسد. چه رسد به سردمداران یک حکومت، آنهم در کهندیاری باستانی مانند ایران، تا کنون در طول این سی و هشت سال و اندی، نتوانسته اند حتی یک خدمت مفید، یا یک کار چشمگیر و قابل تحسین برای ملت ایران انجام بدهند. شاید مهم ترین دلیل ناکارآمدی ایشان، نبودن افراد بر سر کار و پیشه ای است که باید باشد!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیاحضارهای مکرر غیرقانونی فرزانه جلالی به اداره اطلاعات و اعتراض وکیل او
مقاله بعدیپشت پرده تعویض مثلث جنجالی پرسپولیس
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.