محمد شهبازی، برادر آمنه شهبازی که یکشنبه ۲۷ آبان بر اثر اصابت گلوله بر گردنش جان باخت گفت که خواهرش در حال کمک به یک نفر که از ناحیه پا تیر خورده بود ، از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفته است.
آقای شهبازی گفت که خانواده او برای تحویل جنازه خواهرش چهار میلیون و پانصد هزار تومان در بهشتزهرا پرداخت کردهاند و «در گواهی فوت خواهرم نوشتهاند شکستگی جمجمه در صورتی که سر و صورت خواهر من سالم بود و تیر به گردنش خورده بود.»
آمنه شهبازی، ۳۴ ساله و خانه دار بود که یکشنبه شب، ۲۷ آبان و در جریان اعتراضات مردمی که از روز جمعه و با افزایش ناگهانی قیمت بنزین شروع شده بود بر اثر اصابت گلوله بر گردنش جان باخت. برادر او گفت: «آمنه خواهر من رفته بود دارو بگیرد موقع برگشتن خیابانشان در سرآسیاب کرج خیابان ایران زمین شلوغ بوده یک نفر از ناحیه پا تیر خورده بود و آمنه داشته پای او را میبسته که از پشت گلوله به او میخورد. ساعت ۹ شب بوده که این اتفاق افتاده و روز بعد به من خبر دادند.»
محمد شهبازی توضیح داد: «یک روز کامل اصلا نمیدانستیم کجا است. دامادمان با برادرش دنبال آمنه میگشتند به من نگفته بودند و ساعت ۱۰ صبح به من گفتند. بلافاصله که شنیدم گفتند بیمارستان تامین اجتماعی شهریار است و من بلافاصله راه افتادم بروم بیمارستان که زنگ زدند و گفتند تمام کرده و نمیدانیم جنازه کجا است. گفتند با تیر زدهاند. رفتم مادرم را از شهرستان آوردم و پیگیری کردیم گفتند پزشکی قانونی است. داماد ما رفت پزشکی قانونی تهران و شناسایی کرد. رفتیم از دادستانی شهریار نامه گرفتیم. گفته بودند که باید دادستان نامه بدهد. نامه نمیداد بالاخره گرفتیم و رفتیم پزشکی قانونی گفتند تحویل نمیدهیم. نامه را هم انداختند و اصلا اهمیتی ندادند. دادستان تهران آنجا بود رفتم صحبت کردم و به پزشک پزشکی قانونی و خواهش و تمنا کردم. جنازه را به ما تحویل دادند.»
خانواده آمنه شهبازی اما برای تحویل و تدفین جنازه او با مشکلاتی مواجه بودند. برادر او گفت: «ما جنازه را از پزشکی قانونی گرفته و تحویل بهشت زهرا دادیم و گفتند بروید فردا بیایید. در حال بازگشت به خانه بودیم که تماس گرفتند و گفتند برگردید. من و مادرم و دامادمان و مادر شوهر خواهرم رفتیم. قسمت پذیرش گفتند اینجا نیست. گفتم ما جنازه را تحویل گرفتیم فرستادیم اینجا گفتند نه اینجا نیست. کلی خواهش و تمنا کردیم و گفتند برو قسمت سردخانه. آنجا هم گفتند اینجا نیست. حال من بد شد مسول سردخانه مرا صدا کرد داخل و گفت واقعیت این است که جنازه اینجا است اما گفتهاند برگردانید و تیرخورده ها را تحویل ندهید. ما برمیگردانیم میبرند یک جا خاک میکنند و بعد از یک هفته به شما خبر میدهند که کجا است. ما کلی خواهش و تمنا کردیم باز و گفتند باید بروید پیش مسئول بهشت زهرا. رفتم آنجا و گفتند نمیتوانیم تحویل بدهیم. دوباره کلی خواهش و تمنا و گریه و به من گفتند چقدر حاضر هستی هزینه کنی. گفتم من شغل و درآمدم مشخص است و اینقدر پول ندارم و شوهرش هم پیک موتوری است. گفتند بایستید ببینیم چکار می کنیم. هی رفتند داخل و آمدند و ساعت سه و نیم بعد از ظهر شده بود که تعطیل شده بودند و هیچ کسی دیگری هم نبود. بنده خدایی که آنجا بود زنگ زد گفتند ۴ میلیون و پانصد باید هزینه بدهید. این مبلغ را ریختیم و جنازه را به ما تحویل دادند.»
برای تحویل جنازه آمنه شهبازی در بهشت زهرا به گفته برادرش مبلغ ۴ میلیون و پانصد هزار تومان از خانواده او پول گرفتهاند: “در بهشت زهرا از ما پول خواستند. بعد از تحویل به من گفتند که باید ۲۰ میلیون میدادید که ما اینقدر از شما گرفتیم. نمیدانم این پول بابت چی بود. چهار پنج نفر در اتاق بودند و نمیدانم چه کسی بودند. من گفتم خواهر من بیگناه بوده رفته بود برای بچهاش دارو بگیرد و یکی از آنها به من گفت از این داستانها نباف کسی که تیر خورده، تیر خورده. اینها داستان است و اصل حرفت را بزن که من گفتم برادران من جوان هستند نمیخواهم جنازه روی زمین بماند. برای ما دردسر نکنید با توجه به اینکه خانم هم است.»
برادر آمنه شهبازی گفت: «ما مراسم گرفتیم اما در پزشکی قانونی به من گفته بودند حق ندارید زیاد شلوغ باشد گفتند با هیچ کس صحبت نمیکنید اگر کسی مشکوک دیدید باید به ما خبر بدهید. جمعیت زیاد نباید جمع شود و آنجا از من امضا گرفتند. در قطعهای که گفته بودند رفتیم خاک کنیم پر از مامور بود. تقریبا ۲۰ مامور بود که ما تا جنازه را دفن کردیم آنها هم رفتند. در پزشکی قانونی هم پر از مامور بود یک کلاسی پایین بود گفتند کلاس توجیهی است باید بروید. من نرفتم این کلاس را. پزشکی قانونی که باید پزشک باشد همه لباس شخصی بودند همه با لحن بد صحبت میکردند و جوابهای عجیب و غریب به ما میدادند.»
آمنه شهبازی دو پسر ۱۴ و ۱۲ ساله و یک دختر ۴ ساله دارد. برادرش گفت: «بچه خواهرم دو روز دست همسایهاش بود تا ما کارها را انجام دادیم توانستیم برویم بیاوریم. بچه مریضش را گذاشته بود پیش همسایه که برود برای او دارو بگیرد بیاورد. حال مادرم بد است. حال خودمان هم. بچهاش آرام و قرار ندارد هر شب نه خواب دارد نه روز دارد. زنگ میزند که مامان مرا بیاورید. یک پسرش امیرحسین که بزرگتر از بقیه است میداند چه اتفاقی افتاده و مدرسه هم نمیتواند برود.»
به گزارش خبرنامه ملی ایرانیان به نقل از کمپین حقوق بشر در ایران؛ آقای شهبازی گفت: «خواهر من دو هفته پیش از کربلا برگشته پدرش تیمسار نیروی انتظامی بوده. هر شب در تلوزیون میگویند که افسر نیروی انتظامی شهید شد و میروند با بچه دو سالهاش مصاحبه میکنند ولی چرا باید اسم خواهر من به اسم چیزهایی که اینها میگویند شرور و یا سیاسی باشد؟ خواهر من یک آدم حسابی خانه دار بوده و هیچ جرمی مرتکب نشده. هیچ کدام ما تا حالا نه زندانی داشتیم نه دادگاهی داشتیم هیچ چیزی نداشتیم. پدر خودش تیمسار نیروی انتظامی بوده بازنشسته بوده سی سال خدمت کرد و من سربازی اتفاقی پیش خودش بودم مرا برداشت برد گفت این پسر من است در خانه و اینجا سرباز است و باید خدمت کند و هیچ ربطی به من ندارد. ما اینجوری زندگی کردیم که الان هیچ کسی جوابگو نیست نمیدانیم کجا برویم از چه کسی پیگیری کنیم که حتی به من گفتند نباید جایی حرف بزنی. خب من حرفم را به چه کسی بزنم؟ از کی شکایت بکنیم؟ دست ما که جایی بند نیست.»