دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
وقتي به جريان وقايع سوريه مي نگرم، نه فقط از زاويه كشتارها و خرابي هاي پيش آمده، كه به سبب آن كه مي انديشم در صورت به قدرت رسيدن اپوزيسيون سوريه، آيا اينان مي خواهند سوريه را اداره كنند، احساس نگراني مي كنم. به عراق نگاه كنيد، آمريكا و متحدان اش به آنجا حمله كردند، يك ديكتاتور جنايتكارتر از اسد را سرنگون كردند، با كلي هزينه جاني و مالي، انتخابات برگزار شد و مجلس و دولت تشكيل شد، اما حالا نگاه كنيد به بينيد كه چه بر سر خود مي آورند. به محض خروج نيروهاي آمريكايي، چون كودكان به جان هم افتاده اند و با همين روال، آينده حتي تاريك تري در انتظارشان است و مي توان از هم اينك بغداد را چون شهر ارواح مجسم كرد.
همين اوضاع جلوي سوريان نيز هست. چه از نقطه نظر خلاء امنيتي اي كه پس از سقوط هر ديكتاتوري كهني پيش خو.اهد آمد و چه اگر از ترس تروريست، باز از نيروهاي امنيتي سابق استفاده شود، يعني مثل عراق روز از نو، روزي از نو و باز سركوب و شكنجه از يك سوي و بمب گذاري و ترور متقابل از سوي ديگر، و چه از سبب بي تجربي اپوزيسيون سوريه همچون عراق كه چون در ساختار نظام هاي پيشين فعال نبوده، بسيار كم تجربه و آرمان گرا بار آمده است و الفباي سياست را يا نمي شناسد و يا اندك مي شناسد. به همين موضع گيري هاي سه ماه اخيرتان پيرامون مذاكرات ژنو2 نگاه كنيد؛ نه تنها تزلزل در تصميم گيري و تغيير نظر مداوم داشته ايد كه حتي استراتژي مشخصي نيز نداريد و فرماندهان نظامي كه وارد گود سياست شده اند، فضا را بدتر نيز كرده اند و هر كس يك فيلم ضبط مي كند و در اينترنت مي گذارد و فكر مي كند، شاهكار كرده است! اين در حالي است كه هم قدرت هاي بزرگ و هم نمايندگان سازمان ملل مي گويند، اصلاً برگزاري كنفرانس ژنو معلوم نيست. اما شما براي كنفرانسي كه نه زمان و مه وضعيت و نه گفتگوهايش مشخص شده، چند بار آن را تحريم كرديد و تنها نتيجه اش نيز اين بوده كه در هر دوره از پاره اي از كمك هايي كه هم ارتش سوريه و هم مردم سوريه بدان بسيار نياز داشتند، خود را محروم ساختيد. اين درست مثل اين است كه هواشناسي به كشتي ها احتمال خطر يك شرايط آب و هوايي غيرقابل پيش بيني در دريا بدهد و ناخدا و ملوانان يك كشتي از ترس اين كه آن به طوفاني بربخورد، خود را پيشاپيش غرق سازند!؟ حالا اين همه داد زده ايد و محكوم كرديد، چيزي هم عايدتان شد؟ هر كس از شما هر چقدر دوست دارد، داد بزند و محكوم كند تا ببيند كه به كجا مي رسد، اما آناني كه گوشي شنوا براي برون رفت از بحران سوريه دارند، توجه كنند.
اولين مشكلي كه باز ظهور كرد، دخالت نظاميان در امور سياسي ميان اپوزيسيون است. هر اظهارنظرشان ولو احساسي و انساني تنها هزينه براي مردم و ارتش آزاد داشته و دارد. مي گويند كه حتي اگر خارجي ها به ما كمك نكنند، همه ما مي جنگيم تا بميريم! مگر اين همه جنگ كرديد، كه شما بميريد، يا جانيان به جزاي اعمال شان برسند؟ جنگ كرديد تا كشته شويد يا سوريه آينده را بسازيد؟ مي بينيد كه حتي قبله مبارزه تان را هم گم كرده ايد و نه مي دانيد چه مي گوييد و نمي دانيد چه مي خواهيد. قبلاً هم گفتم، نظاميان وارد هر عرصه اي به جز ارتش شوند، دچار مشكل مي شوند و مي شويم و همگان را به بحران هايي غيرقابل جبران مي كشانند و سياست كار سياستمداران است. دويمن درس، اين كه اختلافات تان را نبايد همواره رسانه اي كنيد. صحنه هاي جنگ و كشتار بي گناهان و اطلاعيه هاي رسمي كه در آن به اجماع رسيده ايد، مي توانيد در اينترنت بگذاريد، اما اختلافات تان را وقتي در هر موردي علني مي كنيد، يعني به ديگران مي رسانيد كه قادر به اداره سوريه فردا نيستيد، چون به جان يكديگر افتاده ايد. مگر حماس ايد كه تعدادي اسلام گراي ايدئولوگ تا با هم بحث شان مي شود، قهر مي كنند و يك دوربين برمي دارند و از آدم تا خاتم را محكوم مي كنند! دوم، اين كه وقتي همگان در مورد اساسي ترين مسائل سوريه و راه حل ها، يك شكل فكر نمي كنيد، كاملاً طبيعي است و اگر عكس آن بود، جاي تعجب داشت، ولي مهم آن است كه بدانيد چگونه آن اختلاف نظرات را در راه منافع مردم و كشور سوريه مديريت كنيد. مثلاً ارتش آزاد با ماندن اسد و ديگر جانيان بعث در قدرت به هر شكلي مخالف است، اما ائتلاف سوريه بايد موافقت اش را با شركت در مذاكرات اعلام مي كرد. البته اگر اصلاً كنفرانسي برگزار شود. پس از كنفرانس اگر خروجي آن مساوي با خواسته ارتش آزاد بود، مي پذيرفت و اگر نبود، آن گاه تازه اعلام مي كرد كه اين شرايط توافق را كه توسط ائتلاف صورت گرفته نمي پذيرد. با اين استراتژي تمامي كمك هاي لازمه از تسليحاتي گرفته تا انسان دوستانه را نيز تا زمان پس از توافق كنفرانس دريافت مي كرديد. به اسرائيل نگاه كنيد و دريابيد تا چرا چند دهه جولان در اشغال اش است، و توانسته آن را حفظ كند و شما درگير جنگ داخلي هستيد. اسرائيل بيش از 60 سال با صلح مخالف بود و اصلاً دست اش را رو نكرد و اگر اقدامات حساب شده اخيرمان نبود، هنوز نيز دست اش حتي نزد متحدان اش باز نشده بود كه خواهان صلح نيست، بلكه گسترش اشغال به بهانه خطر اسلام گرايان استراتژي اش است. اما شما حتي سه ماه طاقت نياورديد و چند بار نظرتان را تغيير داديد، آن هم براي چيزي كه هنوز اصلاً واقعيت ندارد و در حد حرف است، ببينيد چه بلايي سر خود و مردم سوريه آورديد! شما فرداي پس از اسد مي خواهيد مملكت تان را با دريافت كمك هاي خارجي بسازيد و ويرانه ها را آباد كنيد، همچون بسياري از وعده هاي قبلي، برخي تحقق نمي يابد؛ باز مي خواهيد قهر كنيد و از اين طريق مشكل مردم گرسنه و بي خانمان سوريه را حل كنيد؟ الان كه بدتر است و موضوع مرگ و زندگي است. حالا كه شما فرياد مظلوميت برآورديد و قهر كرديد، ما هم در اين سوي دنيا، توي سرمان بزنيم و برايتان گريه كنيم، مشكلات تان حل مي شود! حالا باز ارتش آزاد سوريه اگر گله كند، چون خود در صحنه، مرگ و خون و گرسنگي را مي بيند و گاه طبيعي است كه انسان عصباني شود (گرچه دليلي براي رسانه اي نمودن اش نيست)، اما اپوزيسيوني كه در جاي امن در تركيه است و به جاي حل مشكلات، با قهر و محكوم كردن، مانع تراشي مي كند، ديگر چه مي گويد؟ اگر واقعاً خيلي كاسه داغ تر از آش هستيد، به سوريه برويد و اسلحه دست بگيرد. زيرا از طريق سياسي كه ديگر كاري از دست تان ساخته نيست، چون قهر كرديد. به نظر مي رسد كه برخي هم با محكوم كردن و احساس همدردي با مردم سوريه از هم اينك بدنبال كسب محبوبيت براي هر نوع انتخابات و انتصابات پس از اسد هستند و با هم مسابقه گذاشته اند!
رزمندگان و مردم سوريه تازه يك زمستان سرد و سهمگين هم در پيش دارند و وقتي نمي خواهيد در كنفرانس شركت كنيد، يعني جنگ در زمستان هم بايد ادامه يابد، خوب حالا چه برنامه اي براي آن داريد؟ چه امكاناتي داريد؟ با محكوم كردن و قهر كردن كه مردم و رزمندگان گرم نمي شوند؛ آنان چادر مي خواهند، وسايل گرم و حتي غذاي گرم نياز دارند. رزمندگان به اسلحه و تداركات براي دفاع مقابل جانيان نياز دارند. اگر تصميم داريد جملگي بميرد كه چرا اين همه مدت مردم تمام دنيا را معطل خودتان كرديد؟ يك خودكشي دسته جمعي مي كرديد، راحت تر نبود!؟ اقداماتي كه پيرامون كنفرانس نامعلوم ژنو اعلام مي كنيد، چيزي كمتر از خودكشي نيست؛ البته براي كسي كه يك ارتشي كارآزموده باشد و بداند سرباز و ارتش بدون تسليحات كه جاي خود، بدون تداركات يعني خودكشي. نگران آمريكا نباشيد؛ آمريكا اگر نمي دانست كه چگونه يك مذاكره را مديريت كند كه ابرقدرت نمي شد و نمي ماند. شما آنچه را كه در حيطه مسئوليت شما است، درست انجام دهيد و رسالت و مسئوليت تان را بشناسيد. آيا يك پدر مسئول وقتي خانواده اش از هم گسيخته مي شوند و با كمبود در هر زمينه اي مواجه است، قهر مي كند؟ يا مسئولانه نقش خود و حتي اگر لازم شد، نقش ديگران را نيز كه قافيه را باخته اند، برعهده مي گيرد؟ همين جنگ سوريه را كه از بابت طولاني شدن، نتيجه كم كاري جامعه جهاني مي دانيد، اگر درايت و مديريتي پشت تحديد بحران در چارچوب مرزهاي سوريه نبود، حالا يك جنگ منطقه اي در خاورميانه با ويراني مشابه سوريه در ديگر كشورها داشتيم كه از قابليت آن برخوردار بود كه به جنگي حتي جهاني بدل شود و البته خطر آن هنوز نير از بين نرفته است. همين الان اگر شش ماه بود كه اسد و حكومت اش كاملاً سقوط كرده بودند، جنگ شما پايان نپذيرفته بود و اگر در گذشته كسي ترديد داشت، حالا ديگر براي همه مبرهن است كه اسلام گرايان وابسته به القاعده با شما مي جنگيدند و همچون عراق تا يك دهه، اين جنگ نامنظم و بمب گذاري مي توانست تداوم يابد، اما حالا كه اسد هست، درگيري اصلي بعثي ها و متحدان اش با القاعده اي ها و تكفيري هاست و چه بهتر وقتي توسط يكديگر كاملاً نابود و تضعيف شدند، شما قدرت را در دست بگيريد؛ چون بعد از آن علاوه بر تلفات بيشترتان چه بسا شيرازه حكومت تان از هم بپاشد. اين كه شرايط در سوريه وخيم است، صحيح است، ولي به اين مفهوم نيست كه كسي از قدرتي خدايي برخوردار است و با يك چشم برهم زدن مي تواند تمام مشكلات را حل كند؛ چون در دنيايي زندگي مي كنيم كه همواره ويراني در آن راحت، اما سازندگي مشكل است. جنگ پديده اي است كه براي تحقق اش، تصميم گيري يك طرف و حتي يك نفر براي آغاز يا تداوم اش كافي است، اما صلح پديده اي است منوط به تصميمات دو يا چند طرفه كه ولو با نظر موافق هزاران و ميليون ها نفر نيز ممكن است اتفاق نيافتد و بسي دشوارتر است. انسان ها به راحتي كشته مي شوند، اما تولد و بزرگ كردن يك انسان بسيار دشوار و زمانبر بوده و حتي خون دل مي خواهد (و يكي از از مميزه هاي راه حق و باطل نيز همين دشواري راه حق و سهل الوصول تر بودن راه باطل است و همان است كه آن –راه حق- را مستوجب اجر اخروي مي سازد و اين يكي -راه باطل- را نه) و بسياري دشواري هاي ديگر در دنيايي كه در آن زندگي مي كنيم هست كه متأسفانه يا قادر به حل شان نيستيم يا حل شان بسيار دشوار است و يا با تاوان هاي بسيار تحقق مي يابد. اينها قواعد دنياي ماست كه در آن زندگي مي كنيم و زندگي همواره سخت بوده و هست؛ گرچه علم و تكنولوژي امروز آن را راحت تر از گذشته ساخته است و همين چادر و امكاناتي حداقلي را كه اينك آوارگان سوري دارند و به حق نيز شرايط دشواري دارند، در گذشته مردم بسياري در همين سوريه با همين امكانات زندگي دائمي مي كردند و بماند كه راضي نيز بودند.
باري، اولاً تصميمات تان وقتي اختلافاتي پيدا مي كند، نياز نيست همه آن رسانه اي شود و ثانياً بايد در صورت اختلاف نظر به جاي تحريم و قهر، نقشي مكمل با يكديگر بازي كنيد. اين مشكل از آنجاست كه شما اختلافات را در يك فضاتي دو بعدي مي بينيد كه همديگر را قطع مي كنند. در حالي كه اگر بعد زمان نيز به آن اضافه كنيد و سه بعدي ببينيد، خواهيد ديد آن ها (اختلافات تان) مي توانند مكمل يكديگر باشند، به شرطي كه بدانيد چگونه در طول زمان و به اقتضاي زمان، آن ها را مديريت كنيد؛ مثلاً گروهي كه با مذاكره موافق است، مذاكره كند و كمك هاي مورد نياز و دستاوردهاي اش را براي رزمندگان و مردم سوريه تا زمان كنفرانس كسب كند و گروهي كه مخالف است، صبر كند و وقتي نتايج تفاهم قطعي شد، آن را رد كند (در صورتي كه در تعارض با خواسته هايش است). اين يعني اختلافات به شكلي حساب شده و مكمل مديريت شد تا همزمان جنگ و صلح را دنبال كنيد و در طول اين مدت از كمك هاي مورد نياز براي هر دو بهره بريد، هم كمك هاي بشردوستانه و هم تسليحات. به عبارتي، نحوه برخورد و مديريت تان با كنفرانس ژنو، نه فقط صلح، كه حتي اگر خواهان تداوم جنگ تا مجازات جانيان اسد هستيد، امكان عملي تداوم آن را نيز تعيين مي كند. هيچ فكر كرده ايد كه همين حالا اگر فرضاً با اسد آتش بس كنيد، چه مي شود؟ حكومت اسد مشروعيت مي يابد؟ اسد دو سال و نيم پيش اندك مشروعيتي را كه داشت با كشتار بي رويه مخالفان و تظاهر كنندگان سوريه از دست داد. حتي حاميان اسد آن را مي دانند و اگر از ابتدا بدان اذعان نمي كنند، براي اين است كه مي خواهند در انتهاي مذاكرات آن را بسان يك انعطاف از طرف خودشان مطرح كنند (و تصور مي كنند كه اگر پيش از مذاكرات آن را بپذيرند، طرف مقابل شان شروط جديدي را طي مذاكرات مي گذارد و انتظار انعطاف بيشتري از ايشان دارد) و در ازاي آن انعطاف هايي از طرف مقابل بگيرند. با قبول آتش بس حكومت اسد مي ماند؟ سخت در اشتباه ايد. اسلام گرايان تندرو (القاعده اي ها و تكفيري ها) به جنگ با اسد ادامه مي دهند و شما و مردم سوريه از جنگ محفوظ مي مانيد؛ به عبارتي جانيان به هم مي زنند و قربانيان و مردم نجات پيدا مي كنند. گرچه اگر آنان نيز حاضر باشند تا با صلح انتقال قدرت صورت گيرد، مانعي وجود نخواهد داشت. به اين ها مي گويند سياست، كه اگر قواعد بازي اش را بلد نيستيد، كار را به سياستمداران بسپاريد و خود در بخش نظامي فعال بمانيد (حتي يك فرمانده نظامي نيز تنها دستور حمله صادر نمي كند، كه آن كار بي كله هاي نظام نديده است و يك فرمانده بايد بداند كي و چگونه حمله كند و كي و چگونه عقب نشيني كند، كي آتش بس يا صلح را بپذيرد و كي به جنگ ادامه دهد و حتي دانست كي به “نه صلح و نه جنگ” و كي به “هم صلح و هم جنگ”)؛ چون كار را بايد به كاردان سپرد؛ و اگر نه در شعار كه در عمل نگران مردم سوريه هستيد، هر كسي مي بيند كه كمكي نمي تواند بكند، لااقل مانع جلب كمك هاي جهاني كه هم مردم و هم رزمندگان سوري بسيار بدان نيازمندند، نشود. چون بسيار پيش مي آيد كه كسي صادقانه هدفي را دنبال مي كند، اما راه يا وسيله اي را كه برمي گزيند، به نتيجه اي عكس منتهي مي شود و گاه پيش مي آيد كه مخالفان و حتي دشمنانمان بدون اين كه متوجه باشند، به نفع ما عمل مي كنند كه اگر چشم بسته به صرف اين كه دشمن اند، با آن ها مخالفت ورزيم، مانع استفاده از انرژي دشمن به نفع مردم مان شده ايم؛ به اين مي گويند درايت كه در خاورميانه بسيار كمياب است، ولي ابرقدرت ها و قدرت هاي جهاني دنياي امروز، ابرقدرت و قدرت جهاني نشدند مگر آن كه اين سطح از بازي در جهان را به نفع مردم و كشورشان مدت هاست بازي مي كنند، كه البته برخي مسئولانه تر از بقيه و با لحاظ منافع جهاني نيز.