بحران كنوني اوكراين، نشان دهنده دورنماي ژئوپالتيك آينده؛ هنوز هيچ چيز از دست نرفته

0
268

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

بحران كنوني اوكراين مهمتر از بحراني كه براي اين كشور و كشورهاي متحد طيف هاي مختلف سياسي اوكراين به وجود آورده، نشان دهنده سناريوهايي است كه قدرت هاي جهاني طي دهه هاي آينده مي توانند پيش بگيرند و اگر آن طي شطرنجي حساب شده نباشد، ناگزير به بازي هاي طرف مقابل تن خواهند داد.

ما در سطح دولت ها در آينده با چند قدرت جهاني و يك ابرقدرت- قدرت جهاني مواجه خواهيم بود. چين، روسيه، اتحاديه اروپا به عنوان قدرت هاي جهاني و آمريكا به مثابه كشوري كه به فراخور دولت هايش، بين نقش يك ابرقدرت تا قدرت جهاني در نوسان و انعطاف است، متجلي خواهند شد. براي روشن شدن قضيه بايد از بحران اخير اوكراين تحليلمان را آغاز كنيم.

در اوكراين نخستين اشتباه را انقلابيون اوكراين مرتكب شدند كه قرارداد روز قبل از تسخير كاخ رياست جمهوري را نقض كردند. آن علاوه بر نقض تعهدات، حتي از منظر فرصت طلبانه نيز اشتباهي فاحش بود. آيا وضعيت اوكراين شرايط كشوري را نشان مي دهد كه كاملاً مستقل از روسيه بتواند به سمت منافع اش بهتر حركت كند؟ حتي بعيد است با هزينه هاي سنگين نيز از پس اين قطع ارتباط برآيد. چون اوكراين از نظر انرژي كاملاً وابسته به روسيه است؛ حتي اگر نخواهيم جمعيت بزرگ روس تباران و اوكرايني هاي طرفدار روسيه كه نيمي از اوكراين را تشكيل مي دهد، و ساير وابستگي ها به روسيه را در نظر بگيريم. چه رسد كه اوكراين از معدود كشورهاي با هويت قطبي است كه اگر دولتمرداني بر سر كار آورد كه بلد نباشند چگونه بين اين دو قطب، تعادل در راه پيشرفت كشورشان ايجاد كنند، به تقابل و چه بسا تجزيه و فاجعه منتهي شود. اين چيزي است كه اينك خطر آن بيش از هر زماني براي اوكراين احساس مي شود، گرچه زمان براي جبران هنوز تمام نشده و هنوز طرفين به شرايط غيرقابل بازگشت وارد نشده اند. حركت دوم اشتباه را خودمختاري كريمه مرتكب شد. آن سرزمين در اوكراين داراي خودمختاري است و نياز نبود كه بابت تغييرات سياسي در ديگر مناطق اوكراين چنين واكنشي از خود نشان دهد. اشتباه سوم را سياسيون قدرت هاي بزرگ مرتكب شدند كه قضيه اوكراين و اختلافي را كه پيرامون امضاي توافقنامه تجاري با اتحاديه اروپا پيش آمده بود، براي دو طرف اوكرايني بسيار بزرگ كردند. آيا اوكراين حالا از شرايط عضويت براي اتحاديه اروپا برخوردار است؟ آيا تعجيل در امضاي آن موافقتنامه آنقدر كليدي بود كه نياز به چنين بحراني باشد؟ عضويت بسياري از كشورهاي اروپايي در اتحاديه اروپا به امري هويتي درآمده كه قابل تقليل به امضاي يك يا چند سياستمدار در يك مقطع زماني نيست و براي اوكراين آنقدر عاجل نيز نيست و آن تنها منجر به ايجاد حساسيت براي روسيه و جبهه گيري عليه هم شد (مشكلي كه هنوز نيز به راحتي با گفتگو قابل حل است و تهديدات متقابل كمكي به حل مشكلات نمي كند). مهمتر از آن، آيا اتحاديه اروپا از توان مانور كافي در مقابل روسيه برخوردار است؟ خير؛ عكس اش صادق است و اين روسيه است كه از توان مانور بالايي براي اعمال فشار به اتحاديه اروپا بهره مي برد. چون اين اتحاديه اروپاست كه امروز به شدت به انرژي روسيه وابسته است. اتفاقاً همين بحران اوكراين به خوبي نشان داد كه در آينده اگر اتحاديه اروپا از وابستگي نسبت به انرژي روسيه خود را رها نسازد و منابع جديد انرژي جايگزين نيابد، در آينده ناگزير است كه در هر اختلاف و رويارويي با روسيه، اين اتحاديه اروپا باشد كه دست به عقب نشيني باشد. و اگر اتحاديه اروپا خود را از اين وابستگي نجات ندهد، عملاً مجبور به فاصله گرفتن از آمريكا و همسويي اجباري با روسيه خواهد بود. اتفاقاً اتحاديه اروپا اينك از امكان گزينش منابع جديد انرژي نيز برخوردار است و هم مي تواند اكنون كه آمريكا وابستگي اش را به نفت وارداتي و به خصوص خليج فارس با بهره برداري از منابع انرژي داخلي و آلاسكا قطع مي كند، اتحاديه اروپا جايگزين آمريكا در خاورميانه و خليج فارس شود. صادر كنندگان جديدي نيز به دنياي انرژي پا گذاشته اند؛ از آن جمله اقليم كردستان عراق با ذخاير عظيم نفت و گاز است كه خط لوله صادراتي اش از طريق تركيه كامل نيز شده است. اتحاديه اروپا حتي مي تواند روي منابع انرژي و به خصوص گاز ايران نيز حساب و سرمايه گذاري جديد بكند؛ اگر مي خواهد استقلال رأي اش را در مقابل روسيه براي دهه هاي آينده حفظ كند. همه اين ها زماني است، كه علوم و تكنولوژي به منابع سرشار انرژي جديد دست پيدا نكند و گرنه تمام قواعد بازي تغيير خواهد كرد. كلاً حفظ و ذخيره منابع انرژي به خصوص نفت و گاز ديگر مقرون به صرفه نخواهد بود و كشف و دسترسي به منابع جديد و مجاني انرژي در آينده موجب خواهد شد كه نفت و گاز باقي مانده ديگر فاقد ارزش شوند و در آينده به جاي نفت، آب (شيرين) به عنوان عنصر كليدي جايگزين خواهد شد.

آمريكا براي دهه هاي آينده وضعيت خود را مابين يك ابرقدرت (فراتر از قدرت جهاني) و يك قدرت جهاني به فراخور دولتمردان و شرايط جهاني در نوسان خواهد ديد. آمريكا در بسياري از عرصه ها گوي سبقت را از همگان ربوده و پيشرفت اش در برخي از زمينه ها باورنكردني است و آنچه پيرامون افول قدرت آمريكا گفته مي شود، اساساً صحيح نيست و آمريكا در آينده هژموني اش را كمتر برحسب قدرت نظامي و بيشتر بدون نياز بدان و با توسل به پيشتازي در ساير زمينه ها اعمال خواهد كرد و به طور كلي از يك طرف بازي هاي جهاني، به طرف عمدتاً بي طرف و عامل حل بحران ها بدل خواهد شد. آمريكا تنها در يك صورت ممكن است از جايگاه قدرتي كه دارد، افول كند: وقوع يك حادثه بزرگ طبيعي. مثل سونامي كه مناطق شرقي اش را زير آب ببرد يا آتشفشاني در يلواستون و مواردي از اين قبيل. چين نيز در آينده بيشتر به آمريكا نزديك مي شود و به يكي از اصلي ترين شركا-رقباي آمريكا بدل مي گردد، اما مشكل پيش روي اصلي چين، همان بحراني است كه شوروي سابق دچار آن شد و چين با اصلاحات مي تواند آن را عقب بياندازد، اما نمي تواند به هرگز موكول كند و چين در نيم قرن آينده با يك فروپاشي و تجزيه بزرگ روبرو مي شود كه مرزهايش در حد استان هاي شرقي و جنوبي فرو كاسته خواهد شد. روسيه نيز اگر به سياست هاي تمركزگرايش ادامه دهد، يك فروپاشي ديگر انتظارش را مي كشد كه به چندين كشور كوچك تبديل خواهد شد؛ مگر اين كه سياست درهاي باز را در همه عرصه ها عملي سازد. اتحاديه اروپا آينده بسيار روشني دارد و نه تنها بر تعداد كشورها و وسعت اش افزوده خواهد شد كه از اين پس هژموني فرهنگي او در جهان حرف اول را خواهد زد و در اين زمينه از آمريكا سبقت خواهد گرفت و منادي تكثر دموكراتيكي فراتر از آمريكا خواهد شد. قدرت هاي جهاني جديدي نيز ظهور خواهند كرد كه اكثراً به جاي اين كه يك تك كشور باشند (استراليا، كانادا)، بيشتر اتحاديه اي از كشورهاي منطقه اي خواهند بود. اتحاديه هايي جديد به خصوص در آسيا و خاورميانه به وجود خواهند آمد. سازمان ملل دستخوش تغييراتي اساسي خواهد شد و هويت و استقلال بسيار بيشتري از كشورهاي قدرتمند خواهد يافت. اما بزرگترين تحول در عرصه هاي جهاني، نه در حوزه دولت ها كه در گستره ملت ها روي خواهد داد و تلاشگران براي بازتوليد جنگ سردي ديگر، نااميد خواهند شد، اندك حكومت هاي استبدادي باقيمانده هم با اصلاحات و هم با انقلابات به نفع مردم تغيير موقعيت خواهند داد، با پيشرفت هاي چشمگير در زماني كوتاه، فقر و گرسنگي و تبعيض تقريباً از جهان رخت برخواهد بست و ژئوپالتيك دنيا به “يك ابرجهان متكثر ملت ها” بدل خواهد شد كه از پس بحران هاي اجتماعي و فرهنگي برآمده و بحران هاي اصلي اش مسائل زيست محيطي خواهد بود.

مقاله قبلیهشتم مارس روز جهانی زن بر همگان فرخنده باد
مقاله بعدیاعدام یک نوجوان همراه با ۵ زندانی دیگر در زندان گوهردشت کرج
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.