پس از واقعه شوم سال 1979 میلادی، که منجر به وقوع انقلاب شوم اسلامی در میهن ما گشت؛ و ایرانیان را به چنین روز سیاهی نشاند؛ رویداد یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی هم، یکی از بدترین وقایع قرن اخیر در تاریخ جهان بود. آنهائی که این واقعه را از عالم ذهنیت به دنیای عینیت نقل مکان دادند؛ هدفهای شوم و سیاهی را در نظر گرفته بودند، که تا یکی پس از دیگری به مردم گیتی تحمیل نموده، و آرمانهای دیرینه خودشان را تحقق ببخشند!
انهدام برجهای دوقلوی پنتاگون در ایالات متحده آمریکا، با تمام هزینه های جانی و مالی که در پی داشت؛ سکون طولانی مدت ینگه دنیا را به تحرکی غیرقابل تصور بدل نمود؛ و به دولتمردان این کشور فرصت داد، تا به بهانه این اتفاق، پایشان را بیش از پیش به میان کشورهای جهان، به ویژه ممالک منطقه خاورمیانه بکشانند؛ و جهت مقاصدی که در نظر داشتند، اوضاع داخلی برخی از این کشورها را به نفع خودشان دگرگون بکنند!
افغانستان و عراق که از نخستین قربانیان این هدف به شمار می آیند؛ هنوز پس از اینهمه سال ، همه روزه تعدادی از شهروندان بی گناه شان قربانی عواقب شوم مورد نظر می باشند. تقریبا به طور مستمر و همه روزه، حدود بیست نفر از ساکنان این دو کشور، در اثر حملات انتحاری تروریستی جان خودشان را از دست می دهند و قربانی مطامع کشورگشایان می گردند!
ادامه چنین فجایعی در دیگر کشورها، از اهداف بعدی ایشان بود، که متأسفانه آتش جاه طلبی های جهانخواران، بر برخی دیگر از ممالک منطقه نیز شعله کشید و در نتیجه آن، کشتار و قربانی دادن بیش از صدهزار تن از انسانهای بی گناه کشور سوریه را موجب گشت. پرده دوم و سوم نمایشنامه جنایت در منطقه، بر روی سن نمایشی کشور باستانی مصر هم قرار گرفت؛ تا آنها را نیز به کام یک جنگ داخلی فرسایشی مانند سوریه سوق بدهد؛ و موضوع تکرار جنایات روزانه در افغانستان و عراق را، در کشور فراعنه نیز پایه گذاری بکنند!
اما آرتش دلاور مصر، بدون فوت وقت و با هوشیاری کامل، بسیار به موقع خودش را به میدان مبارزه مردم با دولتیان سلفی برخاسته از گور اخوان المسلمین رساند؛ و با تهوری بی باکانه نخست مرکز تلویزیون دولتی را به تسخیر خویش درآورد؛ آنگاه به راحتی توانست رئیس جمهور سلفی تازه به دوران رسیده آنجا را، که می رفت تا یک جمهوری اسلامی فاشیستی دیگری را در منطقه پایه گذاری بکند؛ از اریکه قدرت به زیر کشیده و چنگهایش را از اطراف گلوی مردم بی گناه مصر برداشته و ملت مصر را از شر حکومت خودکامانه وی نجات داد!
و این بدان معنا بود، که مصریان هوشیار، بخصوص ژنرال های کاردان آرتش آن سرزمین، با کاری که در آنجا صورت گرفت، و با دستگیر شدن محمد مرسی رئیس جمهور مثلا قانونی کشورشان، اجازه ندادند که مردم این سرزمین، همه روزه شاهد به وقوع پیوستن حملات انتحاری، و در نتیجه کشتار مردم بی دفاع آنجا باشند. تا مصر نیز مانند سوریه به کام یک جنگ داخلی درازمدت گرفتار بشود!
آنهائی که با این شاهکار آرتش مصر، سنگ هدف شومشان به درب بسته خورد و ناامیدشان ساخت؛ با سردادن نوحه همیشگی ” وا مصیبتا دموکراسی بر باد رفت. ” به جای تحسین نمودن مردم نستوه مصر و آرتش دلاور آنجا، با همان روش دیپلماسی خویش!! از آنها ایراد گرفتند که کارشان صحیح نبوده، و محمد مرسی در سال گذشته، با رأی مردم به این سمت دست یافته بود، و نبایست او را از ریاست جمهوری مصر خلع نموده و دستگیرش می کردند!
به بیانی دیگر معنای این اعتراض دولتمردان آمریکا، می تواند به این شکل هم مطرح باشد؛ که چرا نگذاشتید تا مرسی در منسب خودش باقی بماند، و آرام آرام یک جمهوری اسلامی متحجر دیگر را در منطقه راه بیندازد؟ بدیهی است که این مفهوم، می خواهد برساند که …. هر چه آمران در یک حکومت دگم تر و بی منطق تر باشند؛ به همان نسبت رشد مغزهای خرافه پرست و عصر حجری در آن سرزمین زیادتر و حادتر خواهد شد؛ و صد البته رساندن پنهانی دست شیطان بزرگ بر هست و نیست ملت آن کشور نیز، آسان تر و بیشتر میسر می گردد!
با آنکه پیروزی ناگهانی و خارج از تصور ملت و آرتش مصر نسبتا زودهنگام و خارق العاده به نظر می رسد؛ اما از آنجائی که این امر به اکثریت مردم این کشور تعلق دارد؛ اما می دانیم که هنوز اعضای عصر حجری گروه اخوان المسلمین، که از دیرباز در کشور مصر فعال گشته اند؛ تن به چنین خفتی نخواهند داد، و احتمالا ممکن است باز هم در جای جای نقاط مهم مصر، دست به شورش زده و مشکلات جدیدی را برای مصریان پدید بیاورند!
اما تردیدی وجود ندارد که مردم شجاع این کشور، با تکیه به پشتیبانی های آرتش میهن پرست آنجا، اجازه نخواهند داد که تا هواداران محمد مرسی، بتوانند از سرزمین باستانی مصر، مخروبه ای مانند سوریه را به وجود بیاورند؛ و باری دیگر اجازه بدهند تا دگماتیسم مذهبی در مملکت شان استیلا بیابد. چرا که اگر قرار بود چنین بشود، چه نیازی به به پا خاستن و دادخواهی نمودن بود؟ می توانستند بدون تحمل رنج در خیابان بیتوته کردن و از پای ننشستن، اجازه بدهند که مرسی بر تخت خلیفه گری قوم فاشیستی اخوان المسلمین تکیه بزند؛ و کشورشان همانند زمان ابوبکر و عمر و عثمان، در همان زمان هزار و چهار صد سال پیش، به دست سلفی های خودمحور، پایگاه بازرگانان برده فروش باشد و ننگ درجا زدن در عهد دقیانوس را با خودشان حمل بکنند؟!
تابستان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی