با درود خدمت همرزمان گرامی؛ دلنوشته ای از محترم مومنی روحی

0
417

متأسفانه در چند روز اخیر مشاهده کردم؛ که دو سه تن از هم میهنان، در مورد گرامیداشت روز کوروش بزرگ در آبانماه سال جاری، بر روی تاریخ گردهمآئی عزیزان درون مرزهای کهندیارمان در پاسارگاد، بر روی دو تاریخ ” پنجم ” و ” هفتم ” آبان بحث هائی میان شان رد و بدل گشته بود.

برخی به پنجم آبان تکیه داشتند؛ و تعدادی نیز بر هفتم آبان مهر تثبیت می زدند. صرف نظر از این که، اگر ما ایرانی راستین باشیم؟ تمامی روزهای سال در کشور باستانی مان، می بایست گرامیداشت پدر ایران بزرگ برپا گردد. اما، از آنجائی که در سال های گذشته، ابتدا فقط تعداد معدودی از ایرانی های وطنپرست، در هفتم آبان در پاسارگاد گرد می آمدند؛ و یاد و نام او را گرامی داشته اند. و نیز در هفتم آبان سال پیش مشاهده نمودیم؛ که چه تعداد بی شماری از میهن پرستان آریائی ما، در گرداگرد آرامگاه بدون طلا و نقره و….. آن نخستین حامی حقوق بشر در جهان، چه بزرگداشت افتخار آمیزی برای بنیانگزار اولین سلسله ممتد پادشاهی در ایران را برپا نمودند. که در این رابطه، موجبات وحشت سران رژیم خون آشام آخوند های جنایتکار را، در مورد خشم مردم میهن پرست ایرانی نسبت به خود و حکومت پلیدشان را به وجود آوردند. امسال دست اندرکاران خودکامه و جلاد جمهوری ننگین ملاها، به همدستان و مزدوران خودشان فرمان داده اند؛ که با حیله گرامیداشت مردمی کوروش کبیر در پنجم آبان امسال، این تاریخ را در ذهن ایرانیان داخل و خارج از مرزهای کشور جا بیندازند. تا ایشان را به چند دسته تقسیم نمایند!

گروه هائی فریب بخورند و روز پنجم آبان را برای اجرا نمودن این مهم برگزینند. تعداد دیگری هم که در این مورد، اطمینان شان بر روی تاریخ هفتم آبان است را وا بدارند. که در دسته های کوچک به پاسارگاد بروند. تا که در آنجا، از شور و غوغای سال پیش هیچ خبری نباشد؛ و این جانیان، کم ترین واهمه ای در باره تجمع تحسین برانگیز ایرانیان، در کنار آرامگاه پرشکوه پدر میهن شان را، نتوانند در روح و فکر و جان این جنایتکاران به وجود بیآورند!

از اینرو، به تمامی دوستان یادآوری می کنم؛ فریب این دروغپردازان و ابزار دست آخوندها، که در لیست دوستان فیسبوکی خود دارید را نخورید؛ و تردید نداشته باشید، که میهن پرستان واقعی سرزمین اهورائی ما می دانند؛ که به طور حتم و یقین، در هفتم آبانماه هر سال، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ گرد همدیگر می آیند؛ و با کرنش احترام آمیز خودشان، مراتب هوشمندی خودشان را، که فریب دشمنان این مرز پر گهر را نخورده و نخواهند خورد. را به آن یگانه ی تاریخ ایرانزمین اثبات نمایند!

اگر افرادی که می خواهند دوستان و آشنایان و فامیل خودشان را، در پنجم آبان به پاسارگاد بفرستند؟ هیچ مانعی وجود ندارد. جز آن که به همگان اثبات نمایند؛ که در نهایت نادانی و بری بودن از خرد منطقی خویش، دست اندرکار همراهی با اشغالگران دزد و جنایتکار کشورشان بوده و هستند. تا بیش از پیش معیارهای خیانتکاری شان به ملک و ملت را آشکار سازند!

محترم مومنی

مقاله قبلیدولت ٤٧ هزار ميليارد تومان کم آورد
مقاله بعدیآمریکا سلاح های قراضه به ارتش لبنان هدیه داد؛ فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.