باور نمودن معدوم شدن پانصد تن مواد مخدر توسط مأموران حکومت آخوندی نه خوش باوری، بلکه بلاهت محض است!

0
139

امروز ( چهار شنبه 5 تیر 1392 ) باز از سوی مقامات انتظامی جمهوری پلید اسلامی اعلام گردید؛ که آنها صد تن مواد مخدر گوناگون از قاچاقچیان تهران و شانزده استان دیگر کشور، شناسائی و امحاء( محو و نابود ) نموده اند. در اوائل سال جاری نیز از کشف صد و پنج تن مواد مخدر خبر داده بودند؛ با توجه به کشفیات زیر هزار کیلو مواد مخدر، که در همین سال گهگاه به آن اشاره کرده اند؛ بایستی تا به حال این مأموران، به مقدار بیش از پانصد تن ( 500 هزار کیلو ) تریاک و کراک و شیشه و کوکائین و ….. دست یافته باشند. و نیز با توجه به گزارشات خبرگزاری های خود رژیم دزد و قاچاقچی پرور، سطح سنیّ مصرف کنندگان این مواد، از پانزده سال آغاز می گردد؛ که 31% مصرف کنندگان آن را دختران و زنان، و 69% آن را پسران و مردان کشور تشکیل می دهند. باید به موضوع، از هر دو جنبه عام و خاص به یک اندازه توجه داشت.

از منظر عام موضوع، هدف این رژیم قدرت پرست، این است که مردم جامعه ایران را از جنبه فعالیت های مثبتی که دارند؛ به سوی راههای منفی و انفعالی آن بکشانند؛ تا جائی که مردم به ویژه نسل جوان مملکت، در اثر ابتلاء به این معضل اجتماعی، به درجه درماندگی و استیصال فردی برسند؛ که در نتیجه آن اکثریت افراد جامعه را، به مرز عدم واکنش نسبت به کنشهای حکومتی ها بنمایند؛ تا آقایان دستشان برای انجام دادن هر نوع خباثتی کاملا بازتر بشود؛ و از هیچ جهتی از سوی ملت در بقای حکومت ننگین خودشان واهمه ای نداشته باشند!

از دیدگاه خاص موضوع، می توان و باید به جنبه آماری و درصدهای اعلام شده از سوی خودشان توجه نمود. سی و یک در صد مصرف کنندگان مواد مخدر در کشور را زنان، و شصت و نه درصد بقیه را مردان جامعه تشکیل می دهند. و این بدان معناست، که بخش وسیعی از زنان و دختران ایرانی، همانند مردان جامعه در دام این بیماری گروهی افتاده اند. با توجه به این حقیقت که درون اجتماعات میهن مان در سراسر کشور، اینهمه زن و دختر ایرانی در میان معتادان کشور قرار دارند؛ می توان دریافت که مقاصد شوم جنایتکاران حکومت اسلامی، به اینجای قضیه که می رسد، دیگر هیچ تفاوتی میان دو جنس مخالف نر و ماده قائل نمی شوند؛ و جنسیتی نمودن مورد را به وادی فراموشی می سپارند!

در زمینه عام موضوع نیز، برای رساندن خودشان به قله های پیروزی در رقابت ها و مسابقات زیاده طلبانه میان همدیگر، باز هم از مردم ستمدیده میهن مان مایه می گذارند و ایشان را ابزار دست خویش قرار می دهند. درک این مورد آسان است، دسترسی به دارائی و تملک بیشتر میان کلیه مسؤلان کشوری و لشگری حکومت، از ایده های شایع بین همگی آنهاست؛ سرمایه گذاری های پنهان و آشکارشان برای تحقق این امر نیز، از مواردی است که با تمام وجودشان به آن مشغولند!

از میان چپاولگران رژیم اشغالگر آخوندی در کشور ما، سپاه پاسداران جمهوری سفیه اسلامی، در غارت ثروت مردم ایران و دستیابی به همه مراکز پولساز کشور، گوی سبقت را از بقیه این نابکاران ربوده است. اکنون دیگر بیشتر مردم می دانند، که موضوع قاچاق مواد مخدر از خارج به داخل، و برعکس از داخل به خارج از کشور، در دست همین از خدا بی خبران ریشوی کثیف اندیشه است. تا جائی که به خاطر رسیدن به مطامع پست خودشان، حتی با سوء استفاده کردن از نسل جوان و بی تجربه کشور، خودشان را به مقاصد شومی که دارند می رسانند!

در مناظره های تلویزیونی نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری، یکی از مواردی که محسن رضائی فرمانده اسبق سپاه پاسداران به آن اشاره نمود؛ پرداختن به مسأله تضعیف شدن پول رایج مملکت بود. وی می گفت ارزش پول ایران به قدری تنزل کرده، که هزار تومانی سال پیش، کمتر از سیصد تومان کنونی می ارزد. اما همانگونه که می دانیم، با آنکه بهای همه کالاهای مورد معامله مردم، و مواد خوراکی آنها چندین برابر شده؛ اما نرخ مواد مخدر در کشور همچنان به قیمت چند سال پیش مانده و هیچ رشدی نداشته است!

جز این نیست که در این مورد عمد و غرض خاصی وجود دارد؛ آنها به عمد قیمت مواد مخدر را همچنان پائین نگه داشته اند؛ تا به این وسیله و با این حیله مردم زیادتری را به دام مواد افیونی بکشانند. وقتی بهای یک بسته کوچک از یکی از گران ترین این مواد، از قیمت یک بسته سیگار ارزانتر مانده است؛ تردیدی در عمدی بودن این کار وجود نخواهد داشت. ویژه آنکه خودشان با ترفندهائی که به کار می برند؛ دسترسی جوانان کشور به انواع مواد مخدر را، برای شان سهل و آسان می گردانند!

بر اساس آمار یاد شده، همه روزه تا یازده نفر از این جوانان معتاد، در جای جای کشورمان دار فانی را وداع گفته، و در عنفوان شباب دست از زندگی می کشند و رهسپار دیار باقی می شوند. تلاشهای سران اهریمن صفت جمهوری کژاندیش اسلامی، که همواره حول محور ماندگاری رژیم منحوس ایشان می گردد؛ باطن آدمیت انسان مآبانه ایشان را از آنها گرفته، وادارشان می کند تا به هر جنایتی دست بزنند. از جمله این جنایات، مبتلا نمودن بخش گسترده ای از جوانان کشور به این بلای زمینی است. که متأسفانه آنرا به دست همین مردم هم به انجام می رسانند!

شنیده می شود که در برخی از مراکز به اصطلاح ورزشی و بدن سازی ویژه مردان یا زنان کشور، مربیان برای حفظ رژیم خوراکی آنها و در بالانس نگه داشتن استیل اندام مراجعین ورزشکار خودشان، مصرف نمودن داروهائی را توصیه می کنند؛ که چیزی جز همین مواد مخدر ویرانگر نیستند. دختر و پسر جوان کشورمان هم، چون مایلند که دارای اندامی زیبا و سالم باشند؛ به توصیه مربیان خویش عمل می کنند؛ و با مصرف کردن این هیولاهای مسموم که مرگ تدریجی ایشان را بنا می گذارند؛ نادانسته خویشتن را به کام تباهی می اندازند!

در نتیجه عملی شدن چنین ترفندهائی، حجم عظیم ملت ایران به چهار بخش تقسیم می شوند؛ گروهی با مصرف کردن این مواد مخدر، خودشان برای خویشتن و جامعه ای که در آن زندگی می کنند؛ از حیطه مثبت و مفید و فعال بودن ساقط می نمایند. گروه دوم کسانی اند که به دلائل گوناگون سرزمین پدری شان را ترک می گویند و از آنجا می گریزند؛ دسته سوم هم که نمی توانند چنین ناملایماتی را تحمل بکنند؛ به کام بیماری های علاج ناپذیر و مرگهای زود رس می افتند. آنگاه از میان چهار بخش داخل سرزمین ما، کسانی باقی می مانند که بی توجهی به آنچه که در پیرامون ایشان می گذرد را پیشه خود کرده؛ و نسبت به همه چیز بی تفاوت می شوند!

در چنین شرایطی، باور نمودن محو و نابود کردن حدود پانصد تن مواد مخدر از سوی مقامات انتظامی کشور، اگر خوش باوری نباشد، بلاهت محض خواهد بود!

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

 

 

مقاله قبلیاتاق بازرگانی تهران به حسن روحانی کابینه پیشنهاد داد
مقاله بعدینامه ۱۳۵ روزنامه نگار به حسن روحانی درباره فشارها بر روزنامه نگاران و مطبوعات
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.