بعضی ها قبل از آنکه در یک زمینه ای به شهرت برسند، یک نردبام خیالی در رؤیاهای خود می سازند و از پله های آن بالا می روند. برخی دیگر نیز هستند، که دیگران این پلکان فانتزی را برای شان درست می کنند. نوع سومی هم وجود دارد، و این دسته کسانی اند که در کنار رؤهای خودشان، از کمکهای دیگران هم برخوردار می گردند؛ و یکباره از سطح زمین، پلکان آن نردبام رؤیاهای شان را، دوتا دوتا طی می کنند تا به آن بالائی که در نظر داشته اند راه بیابند و در آنجا مستقر بشوند!
آن کسانی که به قسمت و سرنوشت و امثال این خزئبلات و مزخرفات باور دارند؛ هر رویدادی در زندگی خود و دیگران را، متعلق به قسمت و سرنوشت می دانند. چنین افرادی همیشه در مقابل آنچه که دیگران بر سرشان می آورند، تسلیم محض می گردند، و توسری خوردن خودشان را به حساب قسمت و تقدیر و سرنوشت شوم خویش می گذارند!
در حالی که یک عقل سلیم و عاری از چنین بیماری های روانی، بدون چون و چرا بر این امر مسلم یقین دارد، که این موهومات کوچکترین نقشی در زندگی آنها و دیگران ندارند؛ و آنچه که از بدی یا خوبی برای ایشان رخ می دهند، زائیده نوع تصمیمی می باشند، که فرد با کمک منطق عقلی خودش که خرد و دهای وی را تشکیل می دهد ساخته و پرداخته شده است؛ نه از تقدیر و سرنوشت خوب یا بد آنان پدید آمده اند!
یکی از کسانی که در اکثر موارد دچار موهومات گردیده و از شدت ” خود بزرگ بینی ” موجود در نهاد تفکرش، همواره در پندارهای غلط سیر می کند؛ رئیس دولت از کار برکنار شده جمهوری خودکامگان اسلامی، محمود احمدی نژاد است؛ که دوره ریاست جمهوری اش، به میمنت و مبارکی به سر آمده و ظرف دو سه روز آینده، جایش را به فرد جدید می سپارد. وی بعد از آنکه در کنار پدر و عموهای قاپ بازش در روستای ” آرادان ” بخش ورامین رشد کرد و بزرگ شد و وارد اجتماع گردید؛ از مورد رویداد شوم انقلاب سیاه اسلامی، به خوبی و با رندی کامل استفاده های گوناگونی را به عمل آورد؛ و آرام آرام پله های آن نردبام خیالی را، در واقعیت زندگی خودش پیمود؛ تا خویشتن را به منصب ریاست دولتهای نهم و دهم حکومت منفور اسلامی هم برساند!
احمدی نژاد که در روز سیزدهم ماه آبان 1358 یا 1359 خورشیدی، هنگام حمله به ساختمان سفارت آمریکا در خیابان تخت جمشید تهران، در دانشگاه علم و صنعت واقع در منطقه شرق تهران، به کسب علم و دانش اشتغال داشت! به همراه عده ای از دانشجویان مهاجم، که خودشان را ” دانشجویان پیرو خط امام ” می نامیدند؛ با سرکردگی آخوند موسوی خوئینی ها به آن محل رسانده بودند و با بالا رفتن از دیوار آن ساختمان قدیمی، درب بزرگ سفارتخانه را به روی همراهان مهاجم خودش باز نمود بود؛ تا همگی شان به داخل آنجا هجوم بردند و تمام کارداران نظامی و دیپلماتهای حاضر در آن در آنجا را دستگیر نمودند؛ جهت دریافت پاداش مزدوری خویش برای سران حکومت پلید اسلامی، مورد توجه خمینی جلاد و بقیه دست اندرکاران رژیم قرار گرفتند و هر کدام شان در یک مکان معتبر کاری، مشغول به کار گردیدند!
جایزه احمدی نژاد مهاجم به حریم خصوصی و شخصی دیگران، شغلی بود که اندیشیدن به آن هم آزار دهنده است؛ چه رسد بر گمارده شدن در آن شغل شرم آور! وی را در زندانهای جمهوری منحوس اسلامی، مأمور زدن تیر خلاص به قربانیان حکومت آخوندی، که به خاطر مخالفت کردن با آن جنایتکاران به اعدام محکوم می نمودند کردند!
از آن پس پله های نردبام ترقی اش را دوتا دوتا پیمود؛ تا به استانداری شهرهائی مانند اردبیل و همدان رسید. سپس ارتقای مقام یافت و شهردار تهران بزرگ شد. همه می دانیم که چگونه از پست شهرداری، به مقام ریاست جمهوری اسلامی رسید؛ همانگونه که می دانیم، چگونه در این پست جدید، هر چه که از دوران حکومت شاه فقید ایران در کشور باقی مانده بود را، با نابخردی ها و ندانم کاری هایش به باد فنا داد؛ و کشور را به طور کامل به ورشکستگی اقتصادی نزدیک ساخت!
اکنون که عازم اسباب کشی از کاخ ریاست جمهوری به خانه سابق خودش در منطقه نارمک در شرق تهران است؛ دلش نیامده که از شغل شریف تیر خلاصی زدنش یادی نکند و بدون آن میدان را به دیگری واگذار کرده و برود. از اینرو همانطوری که در خبرها آمده است؛ این مردک نادان، میلیاردها دلار بدهی کشور سوریه به ایران را، به بشار اسد جنایتکار بخشیده؛ ضمن آنکه چندین میلیارد دیگر را نیز وعده نموده، که پس از خاتمه یافتن شورش های درون این کشور، برای سرمایه گذاری جمهوری اسلامی در آنجا، به یار غار خودشان بشار اسد جانی و شقاوت پیشه بدهد!
تصورش هم کشنده است، وقتی ماهها و سالها می گذرد، که طبقه ضعیف و محروم میهن مان، نتوانسته اند مقداری گوشت در سبد خوراک خویش بگذارند و به خانه های فقیرانه شان ببرند؛ چنین ظلم آشکاری نسبت به ملت ستمدیده ایران، که شلیک گلوله ای از اسلحه کمری یک تیرخلاص زن، به پیکر در حال اغمای ساکنان کشور ثروتمند ما می باشد را، چگونه باید تعبیر و تفسیر نمود؟!
ویژه آنکه، این کمکهای بدون عوض جمهوری متحجر اسلامی، فقط به سوی کشور سوریه ( استان سی و ششم حکومت آخوندی) روانه نمی شود؛ بلکه کشور لبنان و حکومت خودگردان فلسطین و گروه متجاوز و جنایتکار حماس( حمص) و حزب الله لبنان نیز پیوسته از این کمکهای بلاعوض جمهوری فناتیک اسلامی برخوردار می گردند. حال اگر ملت شریف ایران در بدترین شرایط ممکن روزگارش را می گذراند؛ به این آقایان کوچکترین ارتباطی ندارد!
دوشینه به کوی می فروشان
پیمانه ی می به زر خریدم
اکنون ز خمار سرگرانم
زر دادم و درد سر خریدم !
تابستانی 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی