یکی از زیباترین ضرب المثل های زبان شیرین و شیوای پارسی می گوید: ” شکسته استخوان داند، علاج(بهای= تعبیر عامه) مومیائی را ” ، واقعا که چنین است. رضا شهابی فعال کارگری، یکی از زحمتکشان شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، که عضو هیئت مدیره سندیکای اتوبوس رانان شهر تهران هم می باشد؛ چند سال پیش(22 خرداد 1389 خورشیدی ) ، به علت اعتراض به مسؤلان رژیم منحط ملاها در ایران، که ایشان را نسبت به وضعیت بسیار سخت و ناخوشآیند زندگی کارگران زحمتکش شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه هشدار می داد. دستگیر شد و به تحمل شش سال زندان همراه با انواع شکنجه های جسمی – روانی محکوم گشته است. حدود چهل و چهار روز پیش، که دوباره دستگیر و زندانی شده، از همان شروع اسارت خویش، دست به اعتصاب غذا زده است. این فعال کارگری آگاه و حق طلب و ظلم ستیز، هم اکنون با تعداد دیگری از زندانیان سیاسی، روزگارشان را در زندان رجائی شهر(گوهر دشت کرج )، در حال اعتصاب غذا می گذرانند!
رضا شهابی و تعداد دیگری از هم بندان وی، از موقعی که مسؤلان زندان، آنها را از ساختمان شماره 13 آنجا، به سالن شماره ده زندان رجائی شهر کرج منتقل کرده اند. تقریبا همزمان با یکدیگر، شروع به اعتصاب غذا نموده اند؛ زیرا زندانبان دژخیم رژیم، این اسیران را، بدون وسایل شان به سالن ده آنجا منتقل کرده اند؛ ضمن آن که در این سالن، حتی توآلت هایش نیز دارای دوربین های مدار بسته است. و ایشان در هیچ شرایطی حتی یک لحظه نیز، رها و آزاد از ذره بین های دشمنان خود و میهن شان نیستند. اکنون نیز در شرایط بسیار بدی، با وضعیت جسمی و روحی ناتوان و آسیب دیده، در این مکان رنج آور و آزار دهنده به سر می برند!
متأسفانه، از آنجائی که مسؤلان خودمحور قوه قضائیه جمهوری ننگین اسلامی، تا کنون کم ترین بهائی به وضعیت ناتوانی جسمانی و روانی این زندانیان نداده اند؛ و با پیشرفت کردن ضعف زیاد در وجود این اسیران در بند، که یک ماه و نیم از اعتصاب غذای شان می گذرد. اعضای هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، ضمن انتشار بیانیه ای مبنی بر حمایت از این زندانی حق طلب، به موارد زیر اشاره کرده اند: ” زندانیان سیاسی رجائی شهر، به خاطر اعتصاب غذای طولانی در خطر جدی به سر می برند. امروزه جان تعدادی از ایشان، همچنین رضا شهابی با خطرات بسیار جدی مواجه است. باید که همه با هم، برای حفظ جان این کارگر حق طلب تلاش کنیم؛ و مظلومیت او را، به گوش مسؤلان برسانیم.” !
اعضای تشکل سندیکای مربوطه، در این باره همچنین به رانندگان اتوبوس های تندروی این شرکت، دستور جالبی را داده بوده است. بر این اساس، از رانندگان مورد نظر(رانندگان اتوبوس های تندروی تهران و حومه )خواسته بودند؛ که در روز چهارشنبه هفته جاری، 22 شهریور 1396 خوریدی(دیروز)، چراغ اتوبوس های شان را روشن بگذارند؛ و با کاهش بیست کیلومتر در ساعت، از سرعت اتوبوس، در خیابان های تهران و اطراف آن حرکت نمایند!
کارگران زحمتکش شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، نیز به این مهم پرداخته اند؛ و با آنکه در ظاهر امر می بایست که طبق معمول تند برانند؛ ولی چنین نکرده اند. حتی به مقیاس 20 کیلومتر در ساعت، سرعت شان را نیز کاهش داده اند؛ همچنین در شرایطی که روز و هوا آفتابی بوده است؛ با چراغ های روشن به حرکت آرام خودشان در خیابان ها ادامه داده بوده اند. تا که توجه رهگذران و عابران پیاده و سواره شهر بزرگ تهران را نیز، به کار معترضانه خود جلب نمایند!
ملت ایران چنانچه بخواهند مرام میهن پرستانه خودشان را به منصه ظهور برسانند؛ و با یک کار نوظهور به شیوه حق طلبانه، به چنین کارهائی دست بزنند؟ بدیهی است که موفق خواهند شد. که بارشان را به مقصدی که آرزوی سی و نه ساله شان است برسانند!
همینطور که دیروز، چهارشنبه 22 شهریور 1396، دست فروشان شهرک ولیعصر(ولیعهد سابق) در منتها الیه جنوب غربی تهران، بعد از میدان آذری و یافت آباد در جاده ساوه به طرف پاسگاه نعمت آباد، با همدیگر متحد شده اند؛ و پلیس مهاجم را، که مانع و مزاحم کسب و کار ایشان بوده، را سر جای اش نشانده اند. بقیه مردم ایران نیز به راحتی می توانند؛ در طول هفته به چند شیوه نه چندان سخت، نسبت به رژیم اهریمنی ملاها در کشورشان معترض گردند. یا به کارهائی دست بزنند؛ که هم حاکی از اعتراض شان به حکومت باشد؛ و هم موجبات سست شدن گردش چرخ های اداره مملکت شان توسط این مزدوران را فراهم بیآورند!
هیچ اتفاق ناگواری روی نخواهد داد؛ اگر که مردم ایران، یک یا دو روز از خریدن نان خوداری کنند. تا اینگونه نانوایان کشور را نیز به جان حکومتی های ظالم بیندازند. یا دو سه روز در هفته، از سوار شدن در تاکسی های درون شهر، حتی اتوبوس ها نیز خودداری نمایند. تا در میان این دسته از هموطنان خودشان هم، نارضایتی نسبت به حاکمیت منفور اسلامی و دولت بی کفایت رژیم را پدید بیاورند. یا کمی گام شان را فراتر بنهند؛ و یک هفته از حضور یافتن در محل کار خویش دوری کنند!
ما همگی مان وظیفه داریم؛ در صورتی که خواهان آزاد سازی مام میهن مان می باشیم؟ یا چنانچه مایل به رهانیدن ملت ستمدیده کشورمان، از یوغ استبداد آخوندی هستیم؟ به هر طریق ممکن، در مسیر تحقق بخشیدن به این آرمان بزرگ ملی – میهنی خودمان، از هیچ تلاشی کوتاهی نکنیم. و با امید به پشتیبانی از همدیگر، این حکومت ننگین و اشغالگر در سرزمین اهورائی مان را، از حیطه قدرت و اختیار براندازیم. تا که بتوانیم با آزادسازی مرز و بوم آریائی خویش، بیگانگان تازی تبار را از کشورمان برانیم. و صاحبان اصلی آن را، به خانه پدری ایشان باز گردانیم!
وقتی که اتوبوس ها با چراغ های روشن و سرعت اندک می رانند؛ یک ملت میهن پرست و آزادیخواه نیز می توانند؛ با کاهش سرعت حضور شان در جای جای اجتماع، و با روشن نگاه داشتن همیشگی چراغ های اعتراضات حق طلبه شان، به سران یک حکومت سفاک و شقاوت پیشه بفهمانند. که از شما متنفریم و به زودی همگی تان را، از مملکت آبرومند و همیشه سربلند خود بیرون می رانیم!
محترم مومنی