باز هم سلمانی ها سر همدیگر را تراشیدند!

0
203

آن وقتها که دنیا انقدر شلوغ و پر جمعیت نبود؛ در بسیاری از حرفه های غیراداری، مانند فروشگاه های مواد خوراکی و یا مغازه هایئی که با آمد و رفت مشتری های کاسبی شان می گشت؛ به این زودیها پولدار نمی شدند. از جمله این کاسب ها، سلمانی هائی بودند که مردم برای کوتاه کردن موهای شان، و یا آرایش کردن و مسائل دیگر به این دکّان ها مراجعه می نمودند. باز هم به سبب کمی جمعیت، خیلی ضروری نبود که در هر خیابانی یک مغازه سلمانی وجود داشته باشد؛ به همین دلیل، شاید در هر منطقه کوچک، که از چند خیابان فرعی و یکی دوتا خیابان اصلی تشکیل می گردید؛ تعداد اندکی از این کسب و کار وجود داشتند.

همانها نیز در اکثر روزها زیاد سرشان شلوغ نمی شد؛ چون افرادی که در ادارات کار می کردند؛ فقط شبها یا روزهای جمه وقت می کردند که به سلمانی مراجعه بکنند. اما در آرایشگاه های زنانه، موقعیت کاسبی خانم های آرایشگر، نسب به مردان شاغل در پیشه سلمانی خیلی بهتر و مشتری شان بیشتر از مردان بود. دلیل اول نوع کار آرایش و سلمانی در میان خانمها بسیار بیشتر از آقایان بود و هست. دوم هم اینکه به طور معمول خانمها بیشتر از آقایان در فکر این مسائل هستند. چون مردها را، تا وقتی که پسربچه ای کوچک اند؛ مادران شان آنها را به سلمانی می برند؛ در سنین جوانی شان هم، تا زمانی که دوست دختر نگرفته اند؛ یا که هنوز نامزد و همسری ندارند؛ یا به خاطر حضور در مدرسه و دانشگاه و محل کار، اجباری جهت آراسته بودن نمی بینند؛ زیاد تمایلی به منظم به سلمانی رفتن ندارند. ولی در گذشته، همین جوانان به طور معمول آنقدر به سلمانی نمی رفتند؛ تا موقعی مادر یا پدرشان آنها را به این کار وا می داشتند!

بر همین اساس، در بیشتر مواقع، به ویژه در روزها تا اوایل عصر، تک و توکی مشتری داشتند؛ و بقیه ساعت ها بیکار بودند و مگس می پراندند. از اینرو، بعضی از اوقات یا وقت را مغتنم می شمردند و همکاران داخل یک مغازه سلمانی(استاد سلمانی و شاگردش)، در جایگاه مشتری ها رو به روی آینه می نشستند؛ و یک روز استاد موهای شاگردش را کوتاه می نمود؛ و روز بعد عکس این کار را انجام می دادند. یعنی استاد می نشست و شاگرد او موهای رئیس اش را کوتاه و آراسته می کرد!

گاهی از اوقات، کاسبان هر پیشه ای، در کار خودشان شامّه های روانشناسی کارآمد و قوی یی را دارند. مانند همین سلمانی های مردانه، وقتی که کاسبی شان به خاطر کمی مشتری کساد می شد؛ باز هم شروع می کردند به تراشیدن سر همدیگر، تا کسانی که از پشت ویترین مغازه شان گذر می کنند؛ تصور این را داشته باشند، که: ” حتما کار این استاد سلمانی خیلی خوب است؛ چون هروقت که از اینجا عبور می کنیم، دست کم یک مشتری دارد!

ماجرای مملکت داری رژیم آخوندی نیز، تقریبا همان حکایت سلمانی های مردانه ایران در نیم قرن پیش است. چون کسی را ندارند که از ایشان تعریف و تمجید نماید؛ خودشان برای همدیگر دسته گل می خرند؛ و به تقدیر کردن از همپالکی های خویش می پردازند.(ب خاطر ناکارآمدی های شان، که آنها را مستحق هر سخن اهانت باری می نماید؛ مردم آنقدر ناسزا نثارشان می کنند؛ که هیچ کسی وقت تمجید نمودن از این بدترین مردم روزگار را ندارد. اصولا مگر این جانیان جائی هم برای دریافت کردن تأیید و تعریف مردم باقی گذاشته اند؟!

علی اکبر صالحی وزیر پیشین وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی، و رئیس کنونی سازمان انرژی اتمی ایران، که پیش تر، نماینده رژیم در شورای بین المللی انرژی اتمی، پس از آنکه پرونده فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی(پی ام دی) در آژانس بسته شد؛ در سخنرانی که در دانشگاه داشت؛ ضمن بیان تاریخچه ای برپائی برنامه مسلسل ” مذاکرات هسته ای ” از چند تن از دولتمردان رژیم شان تقدیر نمود. وی روحانی، لاریجانی،جلیلی،شمخانی و ظریف را، به مثابه آجرهای ساخته شدن بنای خنثی شدن، و بسته شدن پرونده اتمی جمهوری اسلامی، قطعنامه شورای حکام آژانس که در رابطه با فعالیت های هسته ای حکومت آخوندی برای این رژیم صادر شده بود(قطعنامه پی ام دی ) دانست!

در مورد موضوع بسته شدن قطعنامه ” پی ام دی ” در آژانس، که اندکی غیرمنتظره و ناگهانی شروع شد و خانمه یافت؛ شادمانی های سردمداران حکومت اسلامی در این باره، واکنش های محدود کشورهای دنیا، به ویژه سران شش قدرت بزرگ جهان، و بخصوص همین شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، ساده انگار شده اند؛ یا آنکه آخوندها با رمالی های خودشان، سر آنها را کلاه گذاشته اند؟!

شاید هیچیک، و شاید همگی شان. نه تنها نمایندگان کشورهائی که در این جلسات متوالی گفتگوهای هسته ای شرکت می نمودند؛ بلکه مردمان عادی سراسر گیتی نیز، دیگر از اخبار مربوط به این نشست ها و نتایج مثبت و منفی آن خسته شده بودند. ضمن آنکه هر دو صوی قضیه نیز، “من” هائی هستند که هیچ تلاشی برای ” نیم شدن ” نکردند و نمی کنند. با وجود هزینه های بسیار زیاد رفت و آمدهای گروه های نمایندگان دولت های شرکت کننده در این جلسات، چون بعد از اینهمه سال(سیزده سال) نتیجه ظاهری را که می خواستند از آن بگیرند و به مردم جهان ارائه بدهند به دست نیامد؛ سرانجام بر آن شدند تا هر طوری که مصلحت می دانند سر و ته قضیه را هم بیاورند. بعید به نظر نمی رسد، که نتایج پنهانی هم تا حدودی عایدشان شده باشد. اگر چنین نبود، از این پس، به دنبال کدام بهانه ای باید سران رژیم ملاها را، به آنچه که خودشان می خواهند وا بدارند؟ کسانی که خوش بینانه این مسأله با بسته شدن قطعنامه مورد نظر، از این به بعد شاهد برداشته شدن تحریمها که علیه جمهوری اسلامی تصویب شده بود نشسته اند. بهتر است کمی در این باره تعمق کنند؛ زیرا در شرایط کنونی دنیا، مخصوصا در بخش اقتصاد دولت ها و ملت های گوناگون، هیچیک از مردان دول مهم و قدرتمدار جهان، برای هیچ کشور و دولت آن کاری به رایگان انجام نخواهند داد!

اگر هم چنین بکنند؟ ” یک ” به ” به آنها می دهند و ده شان(روستای شان) را از ایشان می گیرند. به پندار من، این بهی که اکنون به دولتمران رژیم آخوندی داده اند(بسته شدن پرونده پی ام دی)، بدون دریافت کردن پوئن هائی از حاکمیت جمهوری اسلامی نیست. باید منتظر بود و دید. فقط امیدوارم که ” دهی ” را که قرار گذاشته اند از ایشان بستانند؛ از بین رفتن یکپارچگی سرزمین باستانی ما نباشد!

محترم مومنی

مقاله قبلیامام‌جمعه محمودآباد: نوه «هیتلر» را مسلمان کردم
مقاله بعدیتصاویرکشف بقایای جانور عظیم الجثه ماقبل تاریخ در بیله سوار مغان
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.