طلبه ها پیش از روی کار آمدن رژیم آیت الشیاطین بر سر قدرت، از چه منبع درآمدی زندگی شان را می گذراندند؟ پول هائی که مردم ایران(خشکه مقدس های ایران برباد ده) به عنوان خمس، زکات، حق امام و ردّ مظالم و صدقات و…. به امامان جماعت مساجد محل شان می دادند؛ و آن آخوندهای روضه خوان نیز، پس از برداشتن(کمیسیون = پورسانت) خودشان، بقیه آن مبالغ دریافتی از اهالی محل را، برای مرجع تقلیدشان می فرستادند؛ و مراجع هم از آن پولها، ماهیانه مبلغ شصت تومان برای هر یک از طلبه های حوزه های علمیه سراسر کشور و فضیه قم در نظر می گرفتند و به آنها می دادند. طلبه مادرمرده هم می بایست با همان مبلغ ناچیز، هزینه زندگی خودش را تأمین نماید. چنانچه همسر و فرزند نیز می داشتند، روزگارشان سیاه بود و از عهده اداره کردن بار سنگین زندگی خود و خانواده شان بر نمی آمدند. از اینرو، با خواندن زیارتنامه در حرم امامان و امامزاده ها، یا خواندن قرآن بر سر قبر مردگان مردم، درآمد مختصری به دست می آوردند؛ تا کمک هزینه زندگی شان باشد!
حالا همان گدایان سه دهه ی پیش، وام های چندین میلیاردی با بهره های بسیار پائین تر از مردم عادی می گیرند؛ و در بهترین نقاط خوش آب و هوای شمال شهر تهران، خانه های شبیه به کاخ های سلاطین را می خرند و در آن زندگی می کنند. کسانی که قبل از روی کار آمدن رژیم منحط اسلامی، با هزار بدبختی یک اتاق کوچک در بدترین محلات شهر مسکونی شان کرایه می کردند؛ تا در آن بیغوله ها بیتوته نمایند؛ اکنون در کاخ هائی زندگی می کنند، که حتی اجازه نداشتند خواب آن را هم ببینند. چه شد؟ چه اتفاقی افتاد که این ناقابلان، از حضیض ذلت و حقارت، به اوج اعتبار و مکنت دست یافتند؟!
مهم ترین دلیل رخ دادن چنین تحولی در زندگانی این گدایان دیروز و سالاران متمول امروز، رویداد شوم انقلاب آخوندی است، که بلاهت مردمی خرافه پرست به وجود آورد. کسانی که به جای هر صفت انسانی و مثبتی، هر چه ناسپاسی در جهان وجود داشت، را یکجا در خویشتن خویش انباشته بودند؛ و همه آن را برای شکستن دل تنها کسی که همواره به رشد و ترقی آنها و کشورشان می اندیشید به کار گرفتند. پادشاهی میهن پرست را، که همه توجه خودش را برای راحت زیستن مردم سرزمین اش هزینه می کرد؛ را در نهایت نادانی و ناسپاسی از خانه پدری اش راندند؛ تا به جای وی مشتی آخوند یک لاقبای اهریمن تبار را، بر خود و مملکت شان مسلط گردانند!
یکی از همین ناقابلان بی اصل و نسب، که نادانی مردم انقلابی کشورمان، به وی نیز امکان زندگی کردن او و خانواده اش در یکی از همان قصرهای مجلل و زیبای بخشی از نیاوران را داده است؛ سید حبیب الله حسنی قائم مقام نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید است. این آخوندک بی قابلیت، با سوء استفاده از مقام خویش، از بانک ” دی ” که متعلق به بنیاد شهید جمهوری عقب مانده اسلامی است؛ مبلغ پنج میلیارد تومان، با نرخ بهره چهار درصدی وام گرفته، و با این میلغ هنگفت، در نیاوران یکی از آن خانه های آنچنانی را، برای سکونت خود و خانواده اش خریده است!
هنگامی که مردم شروع کردند، به لو دادن کسانی که بدون هرگونه استحقاقی، یا حقوق های بسیار کلان می گیرند؛ و یا به سوء استفاده های دیگر دست می زنند. مدیران رند و دزد و جانی حکومت پلید اسلامی، جهت بیشتر مطرح نشدن نام همکاران دزدتر از خودشان در چنین افشاگری هائی، به شگرد جالبی دست زده اند. تا به وسیله آن ننگ کمتری برپرونده سیاه شان اضافه بشود!
همزمان با انتشار یافتن جنجال برانگیز املاک فراوان، حقوق های نجومی و وام های غیر متعارف بعضی از مدیران حکومت ننگین آخوندی، به ویژه نمایندگان مقام رهبری در ادارات و مؤسسات دولتی در کشور، سران بدنهاد و حیله گر جمهوری اهریمنی اسلامی، خیلی خاموش و بی سر و صدا، پیش از آنکه نام یاران مقام عظما هم درمیان جمع بدکاران و دزدان و سوء استفاده چی های رژیم منفورشان آورده شود؛ و آبروی نداشته سید علی خامنه ای را بیشتر به باد بدهد؛ با بازشسته کردن اجباری آن فرد، وی را محرمانه و محترمانه از کار برکنار می کنند. تا شاید در این رهگذر، و با به کار بستن چنین نیرنگی، لعن و نفرین کمتری را نصیب مقام عظما و سایر همدستان او بکنند!
غافل از آنکه، دیوار سوراخ دارد، و سوراخ هم موش دارد؛ چه آنها بخواهند و چه نه، مردم ایران که اکنون خوشبختانه بیش از قبل هشیار شده اند؛ و حواس شان به خیلی از کارهائی که در کشورشان اتفاق می افتند هست. بیکار ننشسته اند، و به هر طریقی که بتوانند و میسر باشد؛ نام و نشان این دزدان سرگردنه را، به هم میهنان خویش می رسانند؛ تا آنها نیز چنین کنند، و بیش از این اجازه ندهند که ننگ وجود حکومت دژخیمان اسلامی، در سرزمین اهورائی ایشان، بر خود و هم میهنان ستمدیده شان تحمیل گردد!
محترم مومنی