دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
براي درك آنچه رزمندگان سوري بايد انجام دهند، ناگزيرم تا بخشي بزرگ از “صفحه شطرنج خاورميانه فردا” را آشكار و تحليل كنم.
ما در شطرنج خاورميانه فردا به سوي مجموعه اي از دولت هاي مردمي و دموكرات پيش مي رويم كه با انتخاباتي واقعي (و نه نمايشي) به قدرت رسند و حقوق تمامي مردم را بدون تبعيض مراعات كنند و طي آن شهروندان بتوانند با آزادي به تقويت جامعه مدني و تقسيم قدرت از طريق نهادهاي مدني جامه عمل بپوشانند؛ در اين راه بهار عربي تعدادي از تحولات را رقم زد، اصلاحات گسترده منطقه اي دولت هاي باقي مانده، بخشي ديگر را تكميل كرد و براي بيرون راندن رژيم هاي جنايتكار و ياغي، بقيه را با همين شطرنج حساب شده تأمين مي نماييم. چون اگر تحولات با اصلاحات و بدون خونريزي مقدور شد، چه بهتر، نشد با مبارزات مسالمت آميز به شيوه هاي مختلف و اگر دولت يا حكومتي مردم اش را به گلوله بست، پس از اتمام حجت، با دفاع مردم از خود و حقوق شان بدان مي رسيم. تا همين حالا بيش از 70% از اهدافمان تأمين شده و ما به سوي تكميل مابقي مي رويم، گرچه چون اينك تنها رژيم هاي غصب كننده حكومت در مقابل تغييرات مقاومت مي كنند، تحولات تنها با گزينه هاي سخت تر و باتاوان هاي بيشتر مقدور شود.
در اين راه، حركاتي كه در صفحه سوريه انجام مي شود بايد با در نظر گرفتن صفحه بزرگ تحولات در خاورميانه برگزيده شوند. تا اينجا دشمنان دقيقاً در نقشه ما بازي خوردند. اگر همين حالا ارتش آزاد سوريه، تمامي شهرها و مراكز حكومتي و فرماندهي ارتش اسد را در اختيار مي گرفت، جنگ پايان مي يافت؟ به هيچ وجه، آنگاه جنگ ارتش آزاد با نيروهاي تروريست حامي اسد شروع مي شد و القاعده براي بدست آوردن قدرت با حاكميت، يعني ارتش آزاد و دولت ائتلاف مي جنگيد، در حالي كه ما با مديريت جنگ و با وجود بدست آوردن كرسي نمايندگي سوريه توسط ائتلاف در نهادهاي بين المللي و همزمان در كنترل نگاه داشتن برخي از مراكز حكومتي توسط رژيم اسد، هم مشروعيت حاكميت را بدست آورديم، هم جنگ القاعده با جانيان اسد را به جنگ با ارتش آزاد نكشانديم و اين ضربات پي در پي آنان به هم تا قصاص كامل شان ادامه خواهد داشت.
حالا براي تداوم همين شطرنج، حركات تكميلي اين است: نخست نيروهاي ائتلاف و ارتش آزاد بايد توجه كنند كه برخلاف تهديدهايي كه كردند، جنگ نبايد به لبنان كشيده شود. ما موفق شديم طي جنگ با سوريه و دخالت هاي حزب الله در آن، دولت ائتلافي حزب الله را بدون هر گونه خونريزي در آنجا ساقط كنيم و اين دستاورد بايد حفظ شود و دقيقاً برعكس راهبرد ما بايد كشاندن نيروهاي حزب الله به درون سوريه و جنگ در آنجا باشد. چون هم اينك در ميان نيروهاي حزب الله نيز دودستگي ايجاد شده و بسياري مخالف دخالت شان در جنايت هاي اسد در سوريه هستند و اگر رزمندگان سوريه به مواضع شان در خاك لبنان حمله كنند، آنان ناگزير به دفاع از خود خواهند شد و دوباره يكپارچه مي گردند. پس هدف بايد كشاندن شان به داخل خاك سوريه و رودرويي شان نخست با نيروهاي القاعده و سپس برخورد با مابقي شان زماني است كه كاملاً فرسايش يافته و ضعيف شده باشند. همين دخالت حزب الله در سوريه چنان كه موجب سقوط دولت و ايجاد گسست در نيروهاي حزب الله شده، موجب شكست در انتخابات آتي نيز مي شود، چون تا همين حالا كلي نارضايتي عمومي در لبنان ايجاد كرده است.
در صفحه سوريه رزمندگان به همراه نيروهاي كرد بايد بقيه مناطق شرقي و شمال شرقي را تصرف كنند و كنترل كامل آن مناطق به دولت موقت سپرده شود و رزمندگان سوريه به سبب آشنايي با شرايط اجتماعي و فرهنگي مناطق براي حفظ مناطق تصرف شده بمانند و بقيه نيروهاي جنگجو و به خصوص رزمندگاني با ساير مليت ها به مناطق درگيري و به خصوص در قلب سوريه فرستاده شوند. وقتي ارتشي از نظر نفرات در مضيقه است، بزرگترين اشتباه اش آن است كه براي تصاحب زمين به حمله روي آورد و اين اشتباهي است كه اينك مرتكب مي شوند. تاكتيك رزمندگان سوريه بايد آن باشد تا پس از سطحي از مقاومت، رزمندگان تك تيرانداز در سطح شهر پخش و در مناطق حساس مستقر شوند و با پيشروي ارتش اسد، آنان را هدف قرار دهند. خوبي جنگ هاي نامنظم همين است كه هر شهر را مي توان به تله اي براي يك ارتش منظم بدل كرد، به شرط اين كه نيروهاي غيرمنظم نحوه بازي موش و گربه در خيابان و كوچه پس كوچه هاي آن را بدانند و به خوبي پياده كنند. بگذاريد تا پاسداران بيشتري از ايران و تروريست هاي بيشتري از لبنان و عراق به سوريه بيايند، ما كارمان با آنان تازه آغاز شده و نقشه ها برايشان داريم.
در صفحه عراق، روشن ماندن مشعل نبردها در سوريه موجب شده كه بحران بزرگ سياسي و امنيتي در عراق پديد آيد. اينك عراق سومين دولت از “هلال جهل و جنون” است كه حاكميت اش را بر بخش بزرگي از عراق و مشروعيت اش را در تمام عراق از دست داده است و رژيم مالكي حالت نيروي اشغالگري را پيدا كرده كه با نيروهاي نظامي و امنيتي عراق و ايران از اينجا به آنجا كشيده مي شود و نه تنها آتش بحران را نتوانسته خاموش كند، بلكه آن را بيشتر برافروخته ساخته است. اين در حالي است كه هيچ يك از كشورهاي ديگر منطقه كه از حاميان ائتلاف هستند، دچار كوچكترين بحراني نشده اند. حداكثر كاري كه حاميان اسد بتوانند بكنند چند بمب گذاري و ترور در اين كشورهاست كه هرگز تا سطح يك بحران نخواهد رسيد. راهبرد ما در عراق گسترش بحران تا سطح اعتصاب عمومي و فلج شدن كامل دولت بايد باشد. در مورد ساير اهداف در عراق نمي توانم اينك بيش از اين از بقيه پازل آن شطرنج روشنگري كنم و به موقع به شما گفته خواهد شد.