ای کاش در جهان، هیچ دینی کم ترین معنائی از اعراب را نداشت!!

0
336

در طول 35 سال گذشته، 4500 کودک و نوجوان، مورد سوء استفاده هفت در صد از کشیشان تراز اول کاتولیک واقع شده اند. سومین شخصیت واتیکان، کاردینال جورج پل، قرار است که در هژدهم ماه ژوئیه امسال، در دادگاهی در کشورش(استرالیا) به خاطر سوء استفاده های جنسی از کودکان محاکمه بشود. به گزارش ” فرانس 24 ” ، این کاردینال که مسؤل امور مالی واتیکان است؛ و به این لحاظ مقام سوم واتیکان محسوب می گردد؛ به اتهام سوء استفاده های جنسی در دهه های هفتاد و هشتاد و نود از کودکان، در کشورش استرالیا مورد محاکمه قرار می گیرد. هر چند که خود وی این اتهامات را رد می کند؛ اما مایل است برای اثبات بی گناهی خویش، در هژدهم ماه آینده، در دادگاه مربوطه در استرالیا حاضر شود و می گوید: ” من برای حضور در این دادگاه بی تابم، من بی گناهم و این اتهامات غلط است؛ و هرگونه ایده سوء استفاده جنسی برای من غیر قابل تحمل است. این دادگاه به من اجازه می دهد که بی گناهی ام را ثابت کنم؛ و برای ادامه فعالیتم به رم بازگردم.” !

واتیکان برای دادن مرخصی به کاردینال جورج پل، جهت حضور در دادگاه ملبورن در استرالیا موافقت کرده است. اتهامات وی به زمانی بر می گردد؛ که او در سه دهه هفاد و هشتاد و نود، کشیش منطقه ای در ویکتوریا در استرالیا بوده است. پلیس استرالیا جزئیات مربوط به اتهامات کاردینال جورج پل را منتشر نکرده، اما او قبلا، در زمانی که رئیس کلیسای استرالیا بوده، به خاطر سوء استفاده جنسی برخی از کشیشان استرالیائی، به عنوان مطلع به دادگاه احضار شده بوده، و سوء مدیریت خویش در این باره را نیز قبول کرده است!

این اولین بار نیست که دادگاهی در گوشه ای از دنیا، فردی را جهت چنین اتهامی مورد محاکمه قرار می دهد. به طور حتم و یقین آخرین آن هم نخواهد بود. اما چرا چنین کارهای شنیعی نسبت به کودکان و نوجوانان، بیشتر از کسانی سر می زنند؛ که خودشان از اندرز دهندگان به دیگران، در ارتباط با هر عمل غیر انسانی و ضد بشری می باشند؟ این مورد شاید که دلائل زیادی داشته باشد؛ اما موارد مربوط به امور روانشناختی در این باره، نقش گویاتری در این رابطه دارند. همانگونه که در ارتباط با سوء استفاده های جنسی ملیجک آقا، کارشناس و قاری قرآن سعید طوسی به عرض رسانده بودم؛ چنین افرادی خودشان از قربانیان این موضوعات بوده و هستند. وقتی به سنی رسیده اند که توان جسمی قوی تری یافته اند؛ کودک درون وجودشان، که از آن اسیب های جنسی که در گذشته دیده، دچار بیماری روانی می باشد؛ و همچنان به رنج کشیدن مشغول است. اینها را به انجام دادن چنین کارهائی وا می دارند؛ تا اندکی از سرخوردگی های دوران کودکی و نوجوانی خویش را مداوا کنند!

در نیم قرن گذشته، وقتی که فردی از خجالتی بودن فرزندش می گفت؛ شوخ طبعان اطراف وی به او توصیه می کردند: ” اگر می خواهی پسرت رویش باز بشود؟ او را برای طلبگی به حوزه ی علمیه بفرست. خیلی زود خواهی دید، که از آن شرم و حیا و خجالتی بودن پیشین در او، هیچ خبری نخواهد بود. ” ؛ همین نکته به ظاهر شوخی وار، کنایه از آن داشت، جوانانی که برای کسب علوم دینی و فقهی، به یک مدرسه دینی می رفتند و می روند؛ مخصوصا اگر بر و روی زیبا و اندام چشمگیری هم داشته باشند؛ خیلی زود مورد علاقه زیاد استاد واقع می شوند؛ و نخستین آموزه های دینی ایشان، از طریق همان استاد معظم به وی آموزش داده می شود! تا زیربنای یک بیماری روانی دائم العمر را، برای آن نوجوان بدبخت پاینه گذاری نمایند. و صدها طوسی و جورج پل ها را برای تقدیم نمودن به جامعه بشری آماده نمایند!

صد البته این امر خفت آور و حقیر کننده، فقط اختصاص به پیروان دین اسلام نداشته و ندارد. بلکه به بقیه ادیان الهی و همه زیرمجموعه های مذهبی و فرقه ای دیگر نیز مربوط می شود. اگر چنین نباشد، چگونه است که در قوانین دینی و آئین نامه های اعتقادی همگی ایشان، دستورالعمل هائی برای مقابله با این رویدادهای غیر اخلاقی، و روش هائی جهت پاک سازی و تطهیر نمودن فاعلان و مفعولان چنین مواردی صادر گشته است؟!

تصویر کاردینال جورج پل، روحانی متهم به صدها مورد سوء استفاده های جنسی، از کودکان ده تا یازده ساله در دهه های هفتم و هشتم و نهم قرن جاری را، از طریق چند رسانه ای که به این مسأله اشاره کرده بودند دیدم. همه چیز به قیافه او می آید، مگر کشیشی و روحانی بودن، آنهم تا رسیدن به چنین مرحله ای، که کاردینال بزرگ کاتولیک ها در استرالیا است؛ و چه بسا اگر این اتهامات وجود نداشت؛ به زودی در پایگاه ” پاپ اعظم ” کاتولیک ها در این مقام ارتقاء می یافت. بدون تردید کسانی که به مرور و در طول این مدت از وی شکایت کرده اند؛ یا پدران و مادران کودکان مورد تجاوز قرار گرفته بوده اند؛ و یا خود این افرادی که اکنون در مرحله ای از سن خویش می باشند؛ که برای کسب نمودن حق دوران مورد ستم جنسی واقع شدن خویش، می خواهند که از این مرد ایمان و انسانیت و …. ، انتقام بگیرند؛ و اکنون که وی شخص شخیص در بزرگ ترین مکان مسیحی جهان شده، و به درجه سومین رتبه ارشد در واتیکان دست یافته، و مقام کاردینالی کاتولیک ها را نیز با خود یدک می کشد؛ او را چنان به خفت و خواری مجازات نمایند. تا از این پس، دیگر در هیچ کجای این گیتی پهناور، حتی یک سعید طوسی یا جورج پل وجود نداشته باشند!

اما متأسفانه این آسیب دیدگان روحی نمی دانند؛ با بر زمین کوفتن چنین افراد خبیثی، و بردن آبروی آنها در سطح جهان، تغییر زیادی در این رابطه به وجود نخواهد آمد. چرا که ایشان خود نیز، قربانیان افکار پلید و روح خبیث و بیمار مردان متدین و خدای محور زمان کودکی خویش هستند؛ که ظالمانه مورد چنین توحش های ضد انسانی واقع گشته اند!

به زبانی دیگر، باید به این قربانیان گفته بشود؛ که حتی با اعدام و زندانی شدن این جانیان، هیچ چیزی عوض نخواهد شد. مگر آنکه تا می توانید، رنگ دیانت و معتقد بودن به یک آئین چه الهی و چه اهریمنی، را از چهره زندگی خود و سایر مردمان دنیا پاک سازید. شاید که در این رهگذر و بعد از این، هیچ فرد دیگری به دلیل اتهامات جنسی، در هیچ کجای دنیا و هیچ دادگاهی، مورد اتهام و محاکمه قرار نگیرد!

محترم مومنی

مقاله قبلینامزدی «پایان رویاها» در آسیا پاسیفیک
مقاله بعدیعلی معزی را پس از تحمل بیش از پنج سال زندان حکم تمام شده اما آزاد نمی‌کنند
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.