این زنان دست به اسلحه از داعش نمی‌ترسند: گزارشی از قلب گردان‌های کوبانی؛ توسط حمید مسعود، گزارشگر رادیو فرانسه

0
525

ارتشی از کردهای سوریه تشکیل شده که “نیروهای مدافع خلق” نام دارد و این روزها با گروه جهادگرای داعش در جنگ است. بسیاری از زنان کرد نیز در این گروه شبه نظامی حضور دارند.
به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان به نقل از ناظران رادیو فرانسه؛ از سال 2012 ارتش سوریه هیچگونه دخالت و نفوذی در مناطق کردستان سوریه در شمال این کشور ندارد و این منطقه به مرکز درگیری بین “نیروهای مدافع خلق”و داعش بدل شده است. این نبرد تا حدی سنگین است که بسیاری از زنان کرد نیز وارد صحنه نبرد با داعش شده اند، آنها حدود چهل درصد این گروه شبه نظامی که گفته میشود چهل هزار سرباز دارد تشکیل میدهند.آنها میخواهند ما را به عصر حجر برگردانند و زنان را به بردگی بگیرند

ناظر خبرگزاری فرانسه، حمید مسعود یک روزنامه نگار است او در ماه گذشته حدود ده روز را در صحنه نبرد کوبانی همراه با گروه های زنان گذرانده است.

وی می نویسد: من به کمپ “نیروهای مدافع خلق”در منطقه خراب البنات رفتم. هر دسته از حدود سی نفر تشکیل شده است. دسته هایی هستند که متشکل از زنان هستند، دسته هایی هم تنها متشکل از مردان و همینطور گروه های مختلط نیز وجود داشتند.

ژیان یکی از فرماندهان کرد به من گفت:

“ما اسم این جنگ را جنگ دروازه گذاشته ایم [اشاره به دروازه های مرز ترکیه در نزدیکی کوبانی] صدها اسلامگرا از این دروازه وارد شده اند. ما وارد جنگ شده ایم و عقب نشسته ایم، تا به حال دوام آورده ایم چرا که سرباز حرفه ای نیستیم، فکر نمیکنم که بتوانیم پیروز شویم اما به هرحال دوام آورده ایم”

من چند روزی همراه با یک دسته از زنان که در حال نبرد مستقیم با جهادگرایان بودند گذراندم، علی رغم تنش، زنان شبه نظامی تلاش میکردند تا هر از چند وقتی هم شادی کنند و کمی سرگرم شوند. آنها آهنگ میخواندند و یا از خاطراتشان از رفقای کشته شده میگفتند.

یک شب ما نورهایی در محل سنگر گرفتن جهادگرایان دیدیم، من بسیار ترسیده بودم و از آنها پرسیدم میخواهند به ما حمله کنند؟
بیرولات یکی از زنان فرمانده به من گفت:

“امکان دارد، ما میدانیم که دیروز آنها نیروهای جدید اعزام کرده اند اما ما هم آماده ایم. ما به خودمان اعتماد داریم، ما فقط میخواهیم از خودمان دفاع کنیم، ما فقط برای دفاع از جان خویشان و فرزندانمان میکشیم.”
نورها خاموش شدند اما به نظر میرسید که شبه نظامیان نگران نبودند. آن زنان من را بردند تا دوری در منطقه بزنیم، سلیم فرمانده منطقه گفت مواظب باشید منطقه مطمین نیست، روزنامه نگار را از اینجا ببرید اما مسوول پستی که من آنجا بودم گفت: “خودتان را نگران نکنید ما همه حواسمان به او هست”

شبه نظامیان روزهای بسیار طولانی و سختی دارند. رسیار 25 ساله مسوول یکی از دسته ها که دانشجوی هنرهای زیبا بوده است به من گفت:”ما خیلی وقت آزاد نداریم، همیشه مشغول جنگ هستیم و وقتی کمی زمان آزاد پیدا کنیم از نظر ایدئولوژیک کار میکنیم. جلساتی برای صحبت درباره فرهنگ و تاریخ کردها برگزار میکنیم، ما برای حمص و ما نمیجنگیم[مناطق غیر کردنشین سوریه]، ما نفوذ نیروهای دیگر را به منطقه خود برنمی تابیم، آنهایی که وارد منطقه شوند باید هزینه آن را بدهند.”

در ابتدا من خیلی دوست نداشتم سوالات شخصی بپرسم مثلا درباره ازدواج و … اینکه میتوانند مثلا روزی با فردی که در سمت دیگر دارد میجنگد ازدواج کنند؟
شلین یکی از شبه نظامی ها به من در این رابطه گفت:”ما انتخاب کردیم تا برای آزادی زنان بمیریم. ما آرزوی تشکیل خانواده نداریم پس در هر لحظه ای آمادگی مردن داریم، ما سعی میکنیم که ذهن زنان را آماده نگه داریم تا آنها مردسالاری و سرکوب را نپذیرند.”
بریتان صدای بسیار زیبایی داشت و عاشق خواندن بود من از او پرسیدم چگونه است که از سویی تو میتوانی به این زیبایی آهنگ بخوانی و از سوی دیگر انگشتت را روی ماشه تفنگ فشار دهی او به من گفت:
“آهنگ خواندن من را به یاد رفقای کشته شده می اندازد. آنها با من در یک سنگر بودند. من مجبور شدم اسلحه به دست بگیرم چرا که اسلام گراها میخواهند ما را به عصر حجر بازگردانند و زنان را به بردگی بگیرند.”
چند روز پس از خروج من از این منطقه برخی از زنانی که من با آنها گفتگو کرده بودم مانند بریتان و بیرولات در یک کمین نیروهای داعش کشته شدند.