این است استراتژی نبرد ما در خاورمیانه: نابودی چند ایدئولوژی شیطانی بدست یکدیگر

0
183

دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
ما با واقعیاتی در خاورمیانه مواجه ایم که خود عامل به وجود آوردن شان نیستیم و آنان بدون خواست ما در طول چند دهه گذشته پدید آمده و هدایت و مهندسی شده اند و حالا کار ما صرفاً آه و فغان برآوردن یا مرثیه سرایی برای وضعیت ناگوار موجود نیست، بلکه درک شرایط به شکلی واقع بینانه -با تمامی ریشه های تاریخی آن، و به استقبال اش رفتن برای رفع آن باز به شکلی واقع بینانه و البته با کمترین هزینه برای مردم است. بحرانی که اینک در عراق و سوریه دیده می شود، حاصل تنها واقعیات امروز یا حتی چند سال گذشته نیست، بلکه حاصل نیم قرن برنامه ریزی خطرناک ترین طراحان و استراتژیست های جهان است که حالا زهرمیوه های آن را در منطقه در قالب چند ایدئولوژی کثیف و شیطانی می بینید: ایدئولوژی بعث، ایدئولوژی سلفی و ایدئولوژی ولایت فقیه. کشتگاه آنان “طرح کمربند سبز” بود که آنان قرار بود به همراه سایر اسلام گرایان منطقه از نیم قرن گذشته، به بهانه مبارزه با کمونیست در منطقه چنان رشد و گسترش یابند که حاکمیت ها را در تک تک کشورهای منطقه چون دومینویی پیوسته بدست گیرند و خاورمیانه از دست حکومت های نیمه دیکتاتوری و دیکتاتوری عمدتاً مورد حمایت غرب خارج شده و به دست رژیم های ایدئولوژیک اسلامی پرورش و هدایت یافته توسط موساد بیافتد و تیم امنیتی موساد در حالی که به چپاول کشورهای ثروتمند می پردازد و نبض جهان، یعنی نفت و گاز در دستان اش می افتد، تعدادی عروسک و دلقک به شکل اسلام گرای فسیل، متعفن و متعصب را روی صحنه بگذارند که خلافت و امپراطوری اسلامی را بسازند که قرون وسطایی واقعی را برای ملت های خاورمیانه رقم زنند؛ البته به نام اسلام و به کام فرهنگ جاهلیت؛ یعنی درست مثل رژیم ملاها و پاسداران ایران در طول این چند دهه. اما کارها درست در آخرین لحظه طبق نقشه های شان پیش نرفت و در بهار عربی طی یک شطرنج حساب شده، نه تنها هیچ یک از قیام ها و انقلاب های خاورمیانه و شمال آفریقا بدست اسلام گرایان نیافتاد که حالا تمامی این ایدئولوژی های شیطانی بدست یکدیگر بیرحمانه و بدون استثناء هلاک و نابود می شوند و خواب های طراحان و بازیگران “خلافت و امپراطوری اسلامی” و “اتحاد جماهیر بربریت اسلامی” را با خود به گور می برند، که نقطه عطف آن در قتلگاه “کمان سیاه” است؛ یعنی عراق و سوریه. این است سزای کسانی که به نام دین جنایت کنند، مردم بی گناه را بکشند، با خطرناک ترین سرویس های امنیتی جهان بر علیه مردم شان تبانی کرده و در حین عوام فریبی و به نام اسلام، به کشور و مردم عملاً خیانت ورزند و بدان افتخار کنند و اصرار ورزند. اسلام گرایانی که چون النهضه تونس و عدالت و توسعه ترکیه پیش از بهار عربی- چون عدالت و توسعه پس از بهار عرب توسط باند اردوغان به بیراهه کشیده شده- بخواهند در عرصه سیاسی فعالیت کنند و به دموکراسی پایبند باشند بخشی از آینده سیاسی کشورشان و منطقه خواهند بود، آنانی که چون سلفی های مورد حمایت عربستان از فعالیت های سیاسی اجتناب کنند و تنها به امور اجتماعی و به خصوص خیریه اجتماعی بسنده کنند، خوشا به سعادت شان در آخرت. ولی آنانی که چون داعشی ها، طالبان، ولایت فقیهیان و خمینی پرستان، سلفی های جهادی و تکفیری ها، اخوان المسلمین، انصارالشریعه، بوکوحرام و انصارالله حوثی و حزب الله لبنان و شبه نظامیان شیعی -مورد حمایت ایران در عراق و کل منطقه- و یا هر گروه اسلام گرا یا لائیکی دیگر، بدنبال “انحصار عملی قدرت” از طریق زور و زر و تزویر باشند، “بی رحمانه هلاک و نابود” می شوند، آن گونه که انگار هرگز نبوده اند (و هر دو دنیا را خواهند باخت)؛ همان گونه که در روایات دینی و افسانه های شان نیز رفته است. انتخاب با آن هاست.
جنگ در عراق و سوریه به راحتی پایان نمی یابد، چون فقط در بعد نظامی نیست، که امنیتی نیز هست و هم ریشه های تاریخی دارد و هم از واقعیات موجود نشأت می گیرد و نه تنها فرقه ای که حتی خطرناک تر از آن، ایدئولوژیک نیز هست و تا نابودی کامل دارندگان ایدئولوژی شیطانی آن نیز پایان نمی یابد؛ همچون ایدئولوژی شیطانی نازیسم و فاشیسم و پیروان شان. شما اینک نبردهای امنیتی را بین چند طیف متقابل می بینید. آخرین بازماندگان از بعثی های کثیف –بعثی های عراق و سوریه- که نیم قرن در شکنجه و اعدام و کشتار مردم منطقه تخصص داشتند و در نقطه مقابل نیروهای امنیتی مزدوران مالکی که زیر نظر سپاه و مزدوران امنیتی ایران پرورش یافتند و به ربایش، ترور، شکنجه و کشتار مخالفان و به خصوص سنی ها در طول این یک دهه مباردت ورزیدند. حالا آنان بیرحمانه به جان هم افتاده اند و جنگی است “از آن خودشان” که بهترین گزینه این است که کسی خود را آلوده شان نسازد و در این قصاص جلادان بدست یکدیگر تنها تماشای شان کند. ریشه های تاریخی مسائل منطقه از جمله به زمانی برمی گردد که کشورسازی پس از جنگ جهانی اول صورت گرفت و “حقوق ملت کرد” نادیده گرفته شد و ملت بزرگ شان فاقد کشوری از خود شدند. آن مطالبات تاریخی مدام به صور مختلف تداوم داشته و حالا کردها بیش از هر زمانی خود را به کسب آن حقوق معوقه نزدیک تر می بیند، در کنار این واقعیت که اکثریت عراقیان و کشورهای منطقه خواهان تجزیه عراق نیستند. تعصبات فرقه گرایان شیعه و سنی نیز در منطقه تهییج شده و مذهبیون هر دو طرف، برخلاف اظهارات شان، در اعمال شان کاملاً تبعیض آمیز رفتار می کنند. هر یک نیز توسط ایدئولوژی های شیطانی سلفی و بعثی و ولایت فقیه آلوده تر و زالوصفت تر می شوند. مدتی است که تصادم آنان را نیز با هم شاهدیم.
در این میان، تعجبم از بابت اظهارات سناتورهایی از آمریکا که میدان جنگ ندیده اند، نیست. تعجبم از سناتور مک کین است که میدان جنگ دیده و آن هم اتفاقاً جنگی که آمریکا در بسیاری از نبردهای میدانی آن دست برتر را داشت، ولی جنگ را به ویتنام باخت؛ آن هم با وجود نبردهای دهشتناک و با هزینه ها و کشتارها و ویرانی های بسیار. جالب تر آن که مک کین اصرار به ورود مجدد آمریکا در جنگی دارد که ایالات متحده قبلاً آن را فتح و تمام کشور عراق را اشغال کرد، ولی آن را تحویل یک حکومت دست نشانده ایران داد و خارج شد (یعنی فتح یک کشور توسط سربازان کشوری دیگر به معنای تصاحب آن و پایان کار نیست که حالا اگر سربازان آمریکایی وارد نبرد با داعش در عراق شوند و مناطق مختلف را از دست شان آزاد سازند، به معنای پیروزی شان و اتمام کار باشد) و در حالی که دولت مالکی عملاً به مثابه متحد رژیم ایران به اسد انواعی از کمک های انسانی و مالی و تجهیزاتی را می کرد و سناتورهای آمریکایی همچون دولت آمریکا اصلاً نمی دانستند که مالکی مزدور ایران است و با تصور این که متحد آمریکاست، مدام به آن کمک نیز می کردند. حالا یک سال نمی شود که ما طی شطرنجی حساب شده، داعش را به جان مالکی انداختیم، نه فقط دولت که حکومت دست نشانده ایران را در عراق ساقط کردیم، دولت و حکومت وحدت ملی به جای آن بر سر کار آمد که هم اجماع جهانی و کشورهای عربی را دارد و هم نه تنها به اسد کمک نمی کند، انواعی از کمک های انسانی و مالی و تسلیحاتی را از ایران می گیرد (و ملاها و پاسداران ایران چون ماری زخمی در منطقه به خود می پیچند –که اینک جوخه یمن نیز بدان افزوده شده- و نمی دانند از کجا خورده اند و از هم اکنون در تهران زنگ ها به صدا در آمده اند)، برای مبارزه با داعش. به عبارت دیگر، بدون این که نظامیان غربی حتی یکنفر کشته دهند و کشورهای خاورمیانه با کمترین هزینه ممکن، شاهد نابودی خطرناک ترین دشمنان مردم شان بدست یکدیگرند (داعش و القاعده و پاسداران و شبه نظامیان حامی شان و بعثی های عراق و سوریه بدست یکدیگر). سناتور مک کین به جای داد و فریادهای چشم بسته و بیهوده، فقط تماشا کنید و “یاد بگیرید” که چگونه از “نیروی دشمنان به نفعمان” استفاده کنیم، و دشمنان متباین را “بدست یکدیگر” و با “کمترین تلفات ممکن” هلاک سازیم؛ این است استراتژی ما و دولت اوباما در عراق و سوریه. دیروز دیالی و تکریت، امروز رمادی و موصل و فردا بقیه عراق و سوریه؛ بی شک در این جوخه، ما شاهد دست بدست شدن های بسیار در عراق و سوریه خواهیم بود، که در هر جنگی طبیعی نیز هست، اما آنچه در نهایت از آن باقی می ماند پس از نابودی ایدئولوژی های شیطانی منطقه، خاورمیانه ای نوین است (علاوه بر جوامعی آزاد و دولی دموکرات و کشورهایی مترقی و از جمله هلال جدید زرد کردی) که برای مردم سودمند است.
کاری که اینک باید آمریکا بکند منتظر دولت عراق نماند و بیش از این با دولت عراق برای تسلیح عشایر و سنی های عراقی چانه نزند و خودش به شکلی مستقیم تجهیز و تسلیح و آموزش کردها و سنی های عراقی را هر چه زودتر برعهده گیرد و تنها پس از انجام آن، بهتر است آن را به اطلاع دولت عراق برساند. آقای العبادی نیز باید از شبه نظامیان مورد حمایت ایران در همه جا استفاده کند؛ البته فرماندهان میدانی شبه نظامیان شیعی باید زیر نظر مستقیم نخست وزیر عراق و فرماندهان عالی ارتش عراق باشند و به آنان گزارش دهند. برای این که مسائل فرقه گرایانه دوباره ظهور نکنند، می بایست پس از آزادی هر منطقه سنی نشین، به سرعت نیروهای سنی تسلیح شده را برای امنیت آن مناطق مستقر سازید و شبه نظامیان شیعه را برای شکست داعش و تصرف مناطق دیگر اعزام کنید. به عبارتی، جنگ با داعش و آزادسازی مناطق برعهده ارتش عراق و شبه نظامیان مورد حمایت ایران است و استقرار و تأمین امنیت هر یک از مناطق برعهده مردم محلی همانجا و طبعاً در مناطق سنی نشین، سنی ها. دولت عراق برای تسلیح ارتش و نیروهای مردمی عراق نیز تنها به یکی دو کشور بسنده نکند و از هر کشوری توانست کمک یا خرید تسلیحاتی نماید.