اینک زمان راه حل های عاجل است و بس؛با هم و در هماهنگی با هم، در مقابل آدم فروشی

متوجه هستم که سوریه امروز نیازمند یاری است تا از باتلاقی که در آن افتاده بیرون کشیده شود، “اما همزمان باید توجه کنیم که آن را از چاه بیرون نکشیم و به چاله ای بیاندازیم”. این چیزی است که دقیقاً در کمین سوریه نشسته است و فرصت طلبانی داریم که برای مطامع تاریخی و کثیف شان مترصد نشسته اند.

مقامات دولت انتقالی سوریه تا این لحظه نهایت پختگی و درایت سیاسی را بخرج داده اند. سخنان رئیس جمهور، نخست وزیر و وزیر دفاع شان به خصوص آنقدر پخته و بدور از تنش و در جهت تعامل و حل مسائل بوده که می خواستم پیشنهاد دهم یک دوره آموزشی فشرده برای مقامات و سیاسیون در قدرت ترکیه بگذارند، شاید بخشی از مشکلات ترکیه حل شود و مجبور نشوند رابطه با دیگر کشورها را گدایی کنند و دوره بیاندازند در منطقه تا لااقل همسخنی بیابند، حال همراه جای خود.

نگارش قانون اساسی بر اساس مشارکت آحاد جامعه سوریه- و نه آحاد جامعه ترکیه و میت– و آماده سازی شرایط برای انتخابات به راحتی طی یک سال شدنی است. اما چرا دولت موقت سوریه چهار سال را برای آن منظور کرده است؟ چون این “خواستۀ تحمیلی میت و مقامات ترکیه” از آنان است. میت ترکیه می خواهد طی این مدت نفوذ خزنده و گسترده امنیتی در سوریه را در دستور گذاشته و عملی سازد و در همه ارکان، به خصوص “بر ارکان اقتصادی و جامعه مدنی سوریه” مسلط شود و عملاً “دولت پنهانی” تشکیل دهد که پس از چهار سال هر دولتی که برگزیده مردم سوریه در روی صحنه باشد، عملاً بیکاره یا با کمترین اثربخشی باشد و در مقابلِ دولت پنهان ترکیه در سوریه، دست بسته و تسلیم باشد.

اما راه حل چیست؟ نخست مقامات سوریه باید بدانند تا دولتی منتخب در سوریه تشکیل نشود، نه جامعه جهانی همه تحریم های بین المللی را برمی دارد و نه کشورهای عربی و غربی در سوریه سرمایه گذاری می کنند و ساخت و سازهای ترک که اینک دندان تیز کرده اند برای سوریه نیمه ویرانه، بدون پول کاری از پیش نمی برند. پس باید، “کار تشکیل تیم نگارش قانون اساسی مدرن را به سازمان ملل” بسپارند، کار زمینه چینی و آماده سازی برای انتخابات آزاد را زیر یکسال به اتمام برسانند “با کمک های کشورهای غربی و نه ترکیه”. اما شرط همکاری کشورهای عربی در این فاصله چیست؟ سازمان استخبارات سوریه توسط استخبارات عربستان و امارات متحده عربی پی ریزی و سازماندهی شود “و نه میت و ترکیه”. ارتش سوریه می تواند توسط ارتش ترکیه و ناتو پی ریزی و آموزش و سازماندهی شود (این را هم بگویم که این انعطاف به خاطر کارهای مثبتی هست که ترکیه در گذشته برای پناهندگان سوریه و امور خیریه در این زمینه انجام داده است). “با این تقسیم کار” می توان برداشتن کامل تحریم ها و سرمایه گذاری گام به گام را در سوریه آغاز کرد. (به گفتگو و حل باقی اختلافات از طریق مذاکره با توجه به منافع مردم سوریه با کردها و دیگر اقوام شمال شرقی سوریه نیز ادامه دهید). اگر توافقی در این مورد صورت گیرد؛ پس کار را شروع می کنیم: بسم الله…

شیطنت های ترکیه محدود به سوریه نیست و من در جریان شیطنت هایی که قرار است در چند ماه آتی در چند کشور دیگر منطقه اجرا کنند هستم. لابی در غرب هست که برای ترکیه تلاش می کند و می خواهد این طرح را “به سیاسیون غربی بفروشد” که با جمع شدن بساط اسلامگرایان و نیابتی های رژیم ایران، نیابتی ها و اسلام گرایان ترکیه را جایگزین کنند. تصور می کنم پس از نیم قرن ویرانی خاورمیانه بر اساس همین “طرح کمربند سبز برژنیسکی”، دیگر بحث از این که “مار بهتر است یا افعی” و از کدام می توان به کدام پناه برد، بی معنی است و کاملاً برای همگان روشن شده که “سگ زرد برادر شغال است” و اگر استراتژیستی پس از این همه خرابکاری در خاورمیانه و حتی جهان باز اصرار بدان دارد، یعنی اهدافی شوم در سر دارد حتی اگر آن را به زیبایی کادو پیچ کند. میت و اسلام گرایان کنونی ترکیه اگر منافع غرب را مدنظر داشتند، گولن و جماعت اش را که سال ها در آمریکا ریشه و پیوندهای قوی دارند، حذف نمی کردند. تیم اسلامگرایی که اینک در ترکیه هست، از اسلامگرایان رژیم ایران خطرناک تر است، به دو دلیل. اول چون اسلامگرایان ایران شیعه بودند و پتانسیل زیر پوشش گرفتن تمامی مسلمانان را نداشتند و تنها برای خرابکاری می توانستند به گروه های تروریستی و مسلح اسلامگرا کمک کنند و نه آحاد مردم. به وضوح اسلامگرایان ترکیه چنین محدودیتی ندارند و راحت یک خلافت اسلامی سنی و غیررسمی راه اندازی می کنند؛ همچنان که در زمان داعش که عنوان خلافت اسلامی را بر خود نهاده بود، تماماً نقشه های خاورمیانه ای و نوعثمانی ترکیه و میت را پیاده می کردند و از کلاس های آموزشی و ایدئولوژیک گرفته تا اردوگاه های آموزشی و سازماندهی و برنامه ریزی در خاک ترکیه و زیر نظر میت اجرا شد. حتی پس از این که داعش به عراق و در تقابل با سپاه قدس و سپاه بدر در عراق کشیده شد، این میت (بسیاری از فرماندهان داعش که نقاب پوش بودند، فرماندهان نیروهای ویژه میت و شبه نظامیان گرگ های خاکستری بودند) بود که به سرعت آنان را تغییر جهت داد و به سوی کردها کشاند و به همین سبب، آنان به پیشمرگه ها و کردهای سلیمانیه که متحد ایران بودند حمله کردند، ولی به پیشمرگه ها و کردهای حزب دمکرات که متحد خودشان بودند حمله نکردند و برای حمله به ایزدیان در شنگال نیز از واحدهای پیشمرگه حزب دمکرات خواستند آنجا را به سرعت ترک کنند. تحت “دستور مستقیم میت” بود که داعش به ایزدیان حمله برد و آن جنایت ها را به راه انداخت و اگر چریک های کرد پ.ک.ک. از کوه های شنگال پایین نیامده و به داد ایزدی ها نرسیده بودند و کردهای سوریه در لب مرز نبودند که کانالی امن ایجاد کنند و به سرعت باقی ایزدی های شنگال را فراری دهند، اینک آن جنایت علیه بشریت ابعاد غیر قابل تصوری داشت.

اما دلیل دوم برای خطرناک تر بودن اسلامگرایان ترکیه از اسلامگرایان ایران، آن است که آنان لابی قوی در آمریکا دارند که آنان را به شیوه های مختلف بزک کرده و پشتیبانی می کنند و امکان برخوردهای موثر را علیه آنان از کشورهای غربی سلب می کنند.

باید تشکر کنم از کشورهای عربی و متحدمان که تحریم های عملی ترکیه را در دستور کار گذاشتند و باید آن را تشدید کنند و به مرحله “بایکوت” برسانند و بزودی خودتان در جریان شیطنت های جدیدشان در عراق قرار خواهید گرفت و بایکوت تا زمان تغییر رفتارشان می بایست ادامه یابد. دیگر کشورهای متحد از جمله اندونزی و مالزی را نیز در جریان تحریم های ما و هماهنگی با شما قرار دهید. هر کسی باید این نکته را به روشنی درک کند، هر کسی تا زمانی که با اهداف هم افزایی عمومی ما در منطقه و دنیا همراه باشد، با او همراهی خواهیم کرد و حتی در سرمایه گذاری ها در کشورشان مشارکت خواهیم نمود، اما نه کسانی که نقشه های یکه تازانه و ویرانگر خودشان برای تسلط بر منطقه را دنبال کنند و بخواهند دوباره حکومت های بربری شان را تحت عنوان اسلام بر منطقه مسلط سازند. ما عاشق چشم و ابرو و دلباخته کسی نشده ایم (حداقل تا این لحظه که زیباروی دیگری رو نکرده اند!) که “زحمت و ساخت و سوز و سازندگی شان با ما باشد و بروند عشق و حالشان را با دیگران کنند”، چه رسد با دشمنان مان. اگر هر سیاستمداری در منطقه و جهان نیاز به سرمایه گذاری دلارهای کشورهای متمول عربی دارند، اما سیاست های شان را با تمایلات جاه طلبانه ترکیه می خواهند همسو کنند، اشکالی ندارد، آزاد اند، اما منتها برای سرمایه گذاری دیگر نیاز نیست به اعراب منطقه زنگ بزنند و روی آنان حساب کنند و باید گوشی را بردارند و به مقامات ترکیه زنگ بزنند و از اردوغان و دامادش بخواهند تا یک تریلیون دلار در کشورشان سرمایه گذاری کنند. گرچه این مقدار را به خواب هم ندیده اند، اما دامادش در کارهای قاچاق در منطقه ید طولایی دارد و حتی مدتی است از ونزوئلا طلا وارد کرده و با پولشویی به ایران منتقل می کند و تحریم ها را نیز این گونه دور می زند و ممکن است او بتواند مقداری جمع و جور کند. 

اما در مورد طرح پرزیدنت ترامپ پیرامون غزه. به وضوح همگان نظرات شان را درباره غزه بیان کرده اند. مواردی که با هم در تقابل هستند و حتی آچمز مشخص اند. اساساً بخشی از آن به حقوق بین الملل مربوط است و از حیطه مسئولیت و اختیارات تصمیمات سیاستمداران خارج است. منتها باید درکی روشن از شرایط داشت. اینک بسیاری از کسانی که پس از آتش بس غزه به خانه های شان برگشته اند، اساساً با دیدن ویرانی ها یا حاضر نیستند خودشان و خانواده شان آنجا بمانند یا حتی بخواهند هم نمی توانند. ویرانی گسترده بدون آب، سوخت، غذا، برق، تلفن، و هر نوع خدمات زیربنایی و شهری ولو ابتدایی، امکان اسکان را مقدور نمی سازد و کسانی که به هر طریقی بمانند در خطر انواع بیماری های حاد و اپیدمی مرگبار قرار می گیرند. به عبارتی، ما به جای آینده غزه باید اینک “به فکر راه حلی عاجل برای اسکان موقت شان” باشیم. درست است که غزه به فلسطینیان تعلق دارد و جای بحثی نیست، ولی اینک “اکثریت شان نمی توانند آنجا زنده بمانند چه رسد ساکن شوند”. این را هم بگویم پرزیدنت ترامپ و جناب ایلان ماسک “اشخاصی خلاق و کنندۀ کار” هستند. پس از گزارش میدانی مامور ویژه پرزیدنت ترامپ از غزه، جناب ترامپ و ماسک خواستند کاری برای آن مردم انجام بدهند تا “آمار کشتار پس از جنگ بالاتر نرود”. شرایط نابسامان فلسطینیان غزه نیاز به راه حل عملی و عاجل دارد و نه بحث های طولانی برای آینده بلندمدت و گیر کردن در آن ها. برای کسی که کتاب “هنر معامله” را نوشته است، غزه اینک نیاز به یک معامله و اقدام برد-برد دارد. به همین خاطر جناب ترامپ سعی کرده طرحی بدهد که هم اسکان و زندگی با کرامت نسل های بعدی از فلسطینیان غزه را –و نه زندگی سگی که مدنظر ملاهای ایران است- کلید بزند و هم خواستۀ “اول آمریکا” را عملی سازد و پیمانکاران آمریکایی این ساخت و سازها را رقم بزنند. ایلان ماسک نیاز به معرفی ندارد، شخصی خلاق و توانا در حوزه های متعدد که پرزیدنت ترامپ بر اساس یک مدیریت آینده نگر به ماسک مسئولیت هایی با اختیارات زیاد و مکفی در زمینه های مختلف داده است. به عبارت دیگر، آن دو می خواهند با توانایی های خلاق و عملی شان، “در هر جا گره ها را بگشایند” و چه بسا “مسائل غیرقابل حل را حل کنند”. طرح خانه های باکسیبل جناب ماسک مرا بسیار تحت تاثیر قرار داد و آن افق تاریک بی خانمانی برای فقرا را به چشم اندازی روشن برای “خانه از برای همگان” بدل می سازد. خانه هایی که با هزینه پایین و امکانات فوق مدرن در ظرف مدت کوتاه تولید و برپا شده و با هزینه بسیار پایین ساخته و به فروش می رسد. تصورم این است خانه های باکسیبل ماسک بهترین راه حل برای بی خانمان های فلسطینی در غزه و کرانه باختری نیز هست (چون در کرانه باختری نیز هزاران نفر بی خانمان شده اند و نیاز به سرپناه عاجل دارند).

من تصور می کنم این خانه ها برای اسکان عاجل اهل غزه و کرانه باختری مناسب است. “اردن و مصر” نمی توانند گزینه مناسبی باشند، چون اعتقاد دارند “باز اسراییل مشکلی را خود پدید آورده و می خواهد دیگران حل کنند”. به خصوص که اسکان اجباری فلسطینیان در اردن از نقشه های بلندمدت تندروهای اسرائیلی بوده است تا کشور فلسطین این گونه محو شود. “راه حل از دو سوی دیگر ممکن است”. نخست اسکان تعدادی از اهالی غزه در خانه های باکسیبل ماسک در کرانه باختری به همراه خانه های باکسیبل برای فلسطینیان کرانه باختری در کنار هم “با هماهنگی با دولت خودگردان فلسطین”. بخش اعظم فلسطینیان غزه را می توان با انتقال به مناطق شمال شرقی سوریه که زیر نظر حکومت خودمختار و متحد آمریکا در آنجاست و آنان سال هاست اسکان پناهندگان و فراریان از جنگ اقوام و اقلیت ها و ملل مختلف را بر دوش کشیده اند -و با کمترین کمک های جهانی و تحت تحریم و زیر بمباران ارتش ترکیه و شبه نظامیان متحد ترکیه- امکان و آمادگی اش را دارند تا با هماهنگی با آنان در نقاطی معین در اردوگاه های باکسیبل اسکان موقت داده شوند و پس از ساخت و سازهای غزه دوباره به کشورشان باز گردند. این مستلزم آن است که جناب ترامپ “زحمت بکشد” و تنها با یک یادداشت کوچک به متحدش در ناتو یعنی ارتش ترکیه دستور دهد، که از این پس هیچ کس حق حمله به منطقه شمال شرقی سوریه که تحت نظر ارتش آمریکاست ندارد و به هر حمله به آن پاسخ از طرف ارتش آمریکا داده خواهد شد. “همین”. کافی است مثل پرزیدنت بوش “قاطعیت بدون تعارف” (و نه تهدید توخالی که خیلی ها می کنند) نشان دهید (و نه صرفاً لفظی بلکه اگر لازم شد به صورت عملی و محدود در ابتدای کار) تا ببینید که گرگ های خاکستری چگونه دم شان را زیر کون شان گذاشته و به مرز و حدود خود فرار کرده و باز می گردند (شرم آور آنجاست که ارتش آمریکا تحت فشار وزارت امور خارجه نه تنها بازدارندگی اش را نسبت به دشمنانش از دست داده، بلکه “نسبت به متحدانش” نیز از دست داده است و این در تاریخ آمریکا بی سابقه است!). با این طرح یک تیر و چند نشان می زنیم، هم اسکان فلسطینیان غزه و کرانه باختری را حل می کنیم و هم مانع از تکرار فاجعه ایزدیان شنگال برای کردها، مسیحیان و سایر اقوام و اقلیت های شمال و شرقی سوریه می شویم و از گیر کردن در نقاط پراصطکاک با اعراب پیرامون غزه اجتناب می کنیم و هم مانع از تقویت این تصویر از ایالات متحده نزد متحدان تان در خاورمیانه می شویم که آمریکا “آدم فروش” است و هر کسی حتی متحدان را به راحتی به دشمنان شان می فروشد. بعد از افغانستان، حالا ترک متحدان تان در سوریه و حملات ارتش ترکیه به آن ها دقیقاً به این معناست که با ترک شمال سوریه توسط شما تنها سوریه را ترک نمی کنید، “شما خاورمیانه را برای همیشه ترک می کنید”. هیچ کس حاضر نیست و نخواهد شد در رکاب کسانی بجنگد که متحدان شان را وسط میدان یا پس از آن، به دشمنان شان می فروشد و خود در اولین فرصت فرار می کند.

من و متحدانم آماده ایم “راه حل های مسئولانه برای کمک به مردم همه جای دنیا را با هر کسی” به اشتراک گذاشته و انجام دهیم، به شرطی که با هم و در کنار هم، گره ها را باز کنیم و منافع مشترک در گرو اهداف مشترک است و به خصوص با جریان های جاه طلب و مخرب و ویرانگر در خاورمیانه همراه نشویم و “مقابل شان با برنامه و عملاً بایستیم”.

مقاله قبلیوقتی بعضی ها از رو نمی روند چه باید کرد ؟!
مقاله بعدیمهاجرت ۴ قهرمان ایرانی به کانادا
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.