همه چیز مشخص است. آنچه ترکیه بدان “پروژه میثاق ملی” نام نهاده و یک طرفه بیش از یک قرن پیش، خودش تصویب کرده و انتظار دارد که تمام جهان نیز آن را بپذیرد و مرزهایش شامل بخش هایی از سوریه و عراق نیز باشد، اینک هم در سخنرانی های مقامات رسمی بدان اذعان می شود و هم عملاً آن را دارد پیاده می کند و کماکان بزرگترین مانع اش قوانین بین المللی و اقلیت های منطقه هستند و متحدان غربی که گویا بعضی ساخت و پاخت هایی با آنان در پشت صحنه کرده اند که “وقیحانه نقشه های شان را عیان کرده اند”. بسیاری نمی دانند، ترکیه سال هاست که مناطقی از سوریه و عراق را جزو خاک خود می داند و به همین سبب هر سال در بودجه شهرداری ها برای این شهرها بودجه یک لیر تعیین می کند تا به شکلی نمادین بر آن مالکیت اصرار ورزد.
روش ترکیه برای رسیدن به اهداف اش همیشه این گونه است: ابتدا “یک طرفه خواسته خود را تعقیب می کند” و با زور انجام می دهد، اگر ببیند با مانعی روبرو نمی شود، باز ادامه می دهد؛ اگر “لازم شد با ادعاها و شعارهای جدید”. در صورت مخالفت قوی توسط جامعه جهانی و کشورها و قدرت های دیگر موقتاً اعلان می کند که متوقف کرده است، ولی آرام و با سرعتی کمتر عملاً باز ادامه می دهد و اگر باز دید فشارها ادامه داشت، عملاً هم متوقفش می کند. سپس می گوید آماده مذاکره هستیم. “خواسته های حداکثریش” را روی میز می گذارد و خواسته طرف مقابل را گوش می دهد. اگر با خواسته اش فاصله زیاد داشت، کار متوقف شده را دوباره از سر می گیرد و سپس شل کن و سفت کن می کند تا متوقف کند، و آخرین چانه زنی برای دریافت امتیازات بیشتر روی میز اعمال کرده باشد. آن گاه با طرف مقابل توافقی می بندد. بخشی از کار، مشترکات دو طرف هست. می گوید که بسیار خوب آن بخشی را که قبول دارید به ما واگذارید تا بخشی را که ما قبول داریم، متقابلاً اجرا کنیم. پس از انجام تعهدات طرف مقابل، در اجرای تعهد خود تاخیر می کند و مواردی جدید را به عنوان دلیل تاخیر بهانه می کند. سپس در اولین فرصت مناسب زیر میز توافق می زند و اعلان می کند که واقعیت های موجود دیگر تغییر کرده و شرایط جدیدی حاکم است. “آن گاه در بن بستی که طرف مقابل گیر کرده، “یک گشایشی جهت خروج از بخشی از بحران” برای طرف مقابل می گذارد تا او ناگزیر به تن دادن شود”؛ یعنی اصطلاحاً به مرگ می گیرد که طرف به تب راضی بشود. در تمامی پیمان ها و توافقات و تقابلات اش این الگو ثابت از زمان آتاتورک تاکنون اجرا می شود و پیداست مربوط به یک شخص یا دولت نیست یک دستور کار حاکمیتی است که از نسلی به نسل دیگر حاکمان منتقل می شود.
در قرارداد آستانه به وضوح همین بازی را با رژیم ایران و روسیه کرد. زمان تعهد خودش، باید تروریست ها را برای عقب نشینی از شمال سوریه تحت فشار می گذاشت، تا ارتش ترکیه هم عقب نشینی کند، اما تروریست ها را رنگ زد و تجهیز و تسلیح با آخرین قواعد رزم ناتو با کمک ارتباط با پهپادها، ماهواره و هدایت هوش مصنوعی ساخت و به سوی متحدان آستانه فرستاد. به روسیه قول داد که پایگاه های دریایی و هوایی اش در سواحل غربی سوریه را حفظ خواهد کرد. برای عدم حمله مستقیم به سربازان روسیه با شورشیان هماهنگ کرد و با خروج امن رزمندگان کشورهای طرف قرارداد در آستانه همکاری کرد تا آنان این زیر میز زدن ترکیه را پذیرا باشند. این شیوه گروگانیری از طریق زدن زیر میز توافق و سپس “آزادی گروگان ها به عنوان همکاری با طرف مقابل”، شگرد همیشگی اوست. در حالی که روسیه را به حل واگذاری پایگاه های لاذقیه و طرطوس در غرب سوریه امیدوار کرده بود، به شورشیان سوریه گفته که بگویید که در موردش دولت آینده سوریه باید نظر دهد و روسیه را پا در هوا نگه داشته است. برای فتنه ای که در سوریه راه انداخته نیاز به همراهی با دیگران به خصوص کمک های کشورهای عربی دارد و با وعده به کشورهای عربی که می تواند از نفوذش در شورشیان برای جایگاه در دولت آینده سوریه کمک کند، بدنبال جذب کمک مالی از آن ها برای تأمین منابع جنگی که راه انداخته و اقتصادی که رو به نزول است و با آمارهای ساختگی و دروغین حکومتی، خود را بدون مشکل نشان می دهد. ناتو هم برای این که خوش خدمتی ترکیه در دودوزه بازی با روسیه در قفقاز، لیبی و آستانه را جبران کند، پیشرفته ترین هواپیماهای جنگی، سیستم های دفاع هوایی، ناوهای هواپیمابر را به ترکیه داده و برای این که روسیه شک نکند که ناتو پنهانی در حال تسلیح متحد دروغین روسیه و دومین ارتش بزرگ ناتو از نظر تعداد نفرات است، پذیرفته که دولت اسلامگرایان ترکیه هم ادعا کند همه را یک شبه خودش ساخته است. ترکیه ای که تا سه سال پیش در زمینه موشکی بسیار ضعیف بود و توانایی تولید هیچ موشکی نداشت، یک دفعه سیستم موشکی سپر فولادین با سه ارتفاع کوتاه و متوسط و بلند همزمان ساخته و کشوری که توانایی ساخت حتی وسایل یدکی نسل سوم هواپیما را ندارد و برای خرید نسل چهارم از آمریکا منت و اصرار می کند، یک دفعه هواپیمای نسل پنجمی ساخته که از نسخه آمریکایی اش هم پیشرفته تر است! تنها کسی که از علوم نظامی هیچ چیز ندادند، می تواند به این لطیفه ها نخندد.
من سال ها در ترکیه زندگی کردم، مردم اش را خوب می شناسم و از جای جایش خاطره و دوستانی داشته و دارم. قبلاً هم گفتم که ترکیه وطن دوم من است. از زورگویی های حکومت نسبت به مردم ترکیه و اقوام و اقلیت ها مطلع ام و خوب می دانم حاکمیت دو دهه کنونی با چه تقلب هایی سر کار مانده و به هر کسی که مخالف است، همان انگ هایی را می چسباند که خودش لایق اش است. اما حقیقت قربانی شده در انسان ها را بیش از ترکیه و هر خواسته خودخواهانه خودم دوست دارم و رسالتم برای نجات شان می دانم (یاد فلاسفه یونان باستان افتادم که ارسطوی جوان که شاگرد افلاطون بود، اولین نظریات مستقل و متفاوت اش با آرای افلاطون را مطرح می کرد و مورد اعتراض شاگردان قرار گرفت، در پاسخ گفت: افلاطون را دوست دارم، اما حقیقت را بیشتر دوست دارم). زمانی که از مقامات روسیه خواستم بگذارد تا ارتش ترکیه بخش های کوچکی از شمال سوریه را اشغال کند، خوب می دانستم چه می کنم. بسیاری نمی دانند، ارتش ترکیه تنها ارتش بدون عقب نشینی جهان است و “هیچ مقام نظامی” حتی در بدترین شرایط حق ندارد فرمان عقب نشینی صادر کند. فقط با دستور یک مقام بالاتر سیاسی است که اجازه صدور فرمان عقب نشینی ارتش ترکیه را دارد. بیرون کردن ارتش ترکیه از جایی که اشغال می کند بسیار سخت است. متوجه بودم که اسد با فشار ملاهای ایران و عامل زمان، می خواهد گام به گام به کمک عملیات نظامی همه جای سوریه را تسخیر کند و به صرف زور به همه جا حکم براند و پس از اتمام جنگ داخلی، یک ویرانه تمام تحویل دهد. خطرناک تر این که، رژیم ایران به بهانه ایجاد دفاع مدنی به گسترش فرقه گرایی شیعی و شبه نظامیان مزدور در سوریه پرداخته تا یک کشور سکولار را به کشوری بیمار و درگیر در انواعی از درگیری های قومی و مذهبی و آخرزمانی دچار سازد. وارد کردن ارتش ترکیه به بخش های کوچکی از شمال برای این بود که می دانستم ترکیه به این راحتی خاک اشغال شده را ترک نمی کند و اسد ناگزیر به مذاکره و توافق برای خروج ارتش ترکیه از سوریه و ایجاد وفاق ملی خواهد بود. با این همه، اسد که ابتدا با فشارهای روسیه برای توافق با بقیه نیروهای سوری مخالف -چه متحدان شورشیان ترکیه و چه خودمختاری شمال شرقی سوریه- اعلان توافق کرد، با وعده های غیرصادقانه رژیم ایران متقاعد شد که با عملیات نظامی همه جای سوریه را می تواند آزاد کند و به فدرالیسم یا هر توافقی با مخالفان تن نداد. نتیجه دور اندیشی ملاهای ایران را هم که دیدیم؛ سوریه که هیچ، اسد را که نتوانستند نجات دهند، خودشان را هم با کمک های روسیه به سختی توانستند فراری دهند.
اینک فرصتی برای سوریه هست که این تکثر و تنوع را در میان تمام اختلافات به گونه ای حساب شده، درخور و هنرمندانه حل کند. اهل فن می دانند در کشوری که فروپاشی نهادهای امنیتی پس از جنگی داخلی و کشتاری بی رحمانه روی داده و گروه غالب شبه نظامیانی هستند از گروه های متعدد با حمایت از کشورهایی که تضاد منافع دارند، برای بهتر شدن شرایط و گذر از بحران، به یک معجزه واقعی نیاز است. این معجزه برای ملتی ظهور خواهد کرد که هدف شان چیرگی بر دیگران و تحمیل و “انداختن تعدادی بر تعدادی دیگر” نباشد و برای موارد اختلافات باهم، در چارچوب های شناخته شده حقوق ملی و بین المللی حرکت کنند.
در میانه جنگ داخلی سال های اخیر سوریه، شمال شرقی سوریه “اتحادی از اقوام و ادیان مختلف در کنار هم یک مدیریت اشتراکی منحصر به فرد ساخته اند که کردها، آشوری ها، اعراب و ایزدی ها و مسیحیان و سایرین جملگی در آن مشارکت دارند. جزیره ای امن که ابتدا اعلان بی طرفی کردند و سپس که داعش و سایر اسلام گرایان تندرو “با هدایت کامل میت ترکیه”، به آنان تعرض کردند، دفاعی تاریخی مقابل تروریست ها انجام دادند و داعش و خلافت جعلی شان را به گورستان تاریخ فرستادند. اگر آنان و حمایت موثر ارتش آمریکا (و نه دفاع نمایشی، که درک تفاوت شان سخت نیست) نبودند، اینک یک دهه بود که خلافت داعش از مرزهای ایران تا شمال آفریقا گسترش یافته بود و اردوغان به عنوان سلطان جدید امپراطوری نوعثمانی بر تخت نشسته بود.
کردها و سایر اقوام و اقلیت های شمال شرقی سوریه، حتی بخش بزرگی از اعراب منطقه را جذب خودمدیریتی شان کرده اند که این مدیریت جمعی شان را می پسندند. البته با تعدادی از قبایل عرب منطقه دچار مشکل شده اند. واقعیت این است که تعدادی از عشایر و اعراب سنتی منطقه، “رفتارهای انسانی با مردم و زنان خود ندارند و قوانین مدنی خودمدیریتی مانع از آن می شود”، ولی ایشان خواهان اعمال همان قوانین متحجر بر زن و بچه هاش شان هستند. خودمدیریتی شمال شرق سوریه را هم نظامیان کشورهای دیگر که آنجا خدمت کردند و هم مقامات و شخصیت های جوامع مدنی غربی که از نزدیک دیده اند می شناسند و می دانند که “آنان مشعل داران خاورمیانه فردا هستند”. برابری حقوق زن و مرد و اقلیت ها و اقوام و ادیان مختلف در یکی از ملوک الطوایف ترین نقاط خاورمیانه و حتی اهمیت به اولویت های زیست محیطی یک غافلگیری برای هر مشاهده گری است که خاورمیانه را با داعش و القاعده و شمشیرهای چراغ در آسمان می شناسد. مدرنیزاسیون غربی با وجود موفقیت بزرگ در خاورمیانه نتوانسته در بسیاری از مناطق این حقوق برابر زن و مرد را از شهرها فراتر برد و به روستاها برساند، “چه رسد قبایل و عشایر” که اینک عشایر خاستگاه تروریست های اسلام گراست. در حالی که خودمدیریتی با مشعل داری کردها این حقوق برابر زن و مرد را به روستاها و عشایر و قبایل سوریه برده و راه حلی برای خشکاندن ریشه تروریست های متحجر و متعصب در قبایل و عشایر خاورمیانه است (به عنوان یک جامعه شناس و محقق که سال هاست کار میدانی انجام داده ام و جای جای خاورمیانه را می شناسم، خوب می دانم از چه راهکاری حرف می زنم). متاسفانه نه کشورهای غربی و نه روسیه و چین به این فرصت تاریخی در این منطقه به مثابه یک راه حل توجه نکردند و برخی کشورها آنان را تنها “به مثابه ابزاری” برای نبرد نظامی جهت نابودی داعش دیدند و بس. بماند که اسراییل در وفاداری به متحدانِ آسیب پذیر، از خیلی از کشورهای غربی “مسئول تر و “باوجودتر” نشان داد.
اینک مشخصاً دروزی ها و رهبرشان نیز در سویداء اعلان کرده اند که نوعی خودمختاری یا فدرالیسم می خواهند و زیر بار دولت مرکزی با فاتحان کنونی نمی روند. در مناطق علوی نشین سواحل دریای مدیترانه سوریه نیز از همین اینک اعتراضات مردمی نسبت به ریختن در خانه ها و دستگیری و غارت توسط شورشیان مسلح شروع شده و با توجه به این که قشری که طبقه حاکم سوریه را در این نیم قرن می راند، علوی ها بودند، افزایش غیرقابل کنترل این درگیری ها محتمل است و آنجا نیز نیاز به حاکمیتی دارد که بدنبال انتقام گیری از علوی ها بابت گذشته شان نباشد و طبعاً تنها حاکمانی از علویان می توانند عملاً آن را اجرا کنند و گرنه تبعیض های ولو رسمی در قانونی اساسی نیاید، غیررسمی توسط حکومت متمرکز و حاکمان غیربومی اعمال می گردد.
اگر چنین ساختاری با حمایت کشورهای منتفذ طی یک توافق جهانی و زیر نظر سازمان ملل قرار نگیرد، عملاً سوریه به گروه های شبه نظامی از اقوام و مذاهب مختلف تقسیم و تکه و پاره خواهد شد. کلی گویی ها پیرامون حقوق برابر اقوام و اقلیت ها مشکلی را حل نمی کند و سال هاست که کتمان کنندگان آن حقوق فهمیده اند که باید در لفظ چیزی بگویند و در عمل عکس اش عمل کنند. کسی را که تا دیروز آدم سر می بریده و به حقوق زن و بچه خودش رحم نکرده به صرف نصیحت و قول و قسم نمی توان آزاده و دمکرات ساخت، باید مکانیسمی توسط سازمان ملل و قدرت های جهانی تنظیم شود که امکان تعرض به حقوق اقوام و اقلیت ها و زنان و کودکان را به بقیه و هیچ کس ندهد یا به حداقل برساند.
در این میان، خودمختاری شمال شرقی سوریه، یک مکان امن و با ثبات و به دور از جنگ های داخلی سوریه است و سرشار از منابع نفت و گاز که منافع آن را برای مردم اش توزیع می کند و نه چون بقیه شبه نظامیان خاورمیانه، آن منافع ملی را رشوه و باجی سازد برای شبه نظامیان شان تا مردم را سرکوب کنند. دفاع از متحدان ولو متحدان نظامی نه راهکار ناشناخته ای است و نه کار پیچیده ای. در بسیاری از دانشکده های افسری آن را تدریس می کنند. اعلان می کنید هیچ نیرویی حق ندارد به پایگاه های شما یا متحدان تان تا شعاعی معین نزدیک شود یا حمله کند و گرنه نابود خواهد شد. تیر هشدار برای اولین تخطی از این فرمان و تیر بعدی مستقیم وسط هدف. “این را در هر آموزش نظامی به سرباز و درجه دار و افسر ارتشی از ابتدا آموزش می دهند” و جزو آموزش های کلاسیک در هر دانشکده افسری است. وقتی تعداد نیروهای نظامی را افزایش می دهید، ولی هیچ دفاعی از آنان نمی کنید، افزایش صرف نیروها یعنی طرف های دیگر و افکار عمومی را به بازی گرفته اید! نیروهایی که به پایگاه شما یا متحدان تان حمله کنند، هر اسم، پرچمی داشته یا گروهی باشد فرقی نمی کند. مگر می شود به نیروهایی که به پایگاه های متحدانتان حمله می کنند گفت: خوب شما چون داعش نیستید، القاعده هستید، یا النصره هستید یا ارتش آزاد نام دارید، اِشکالی ندارد حمله کنید، چون ما فقط قرار است در مقابل داعش از خود و متحدانمان دفاع کنیم! (این داستان را سر میز عید شکرگزاری تعریف کنید، بوقلمون پخته روی دیس بلند می شود و به شما می خندد). بعد با این سیاست های مخرب و حتی ویرانگر و آدم فروشیِ متحدان، سیاستمداران آمریکایی تعجب می کنند که چرا متحدان دیرینه شان در خاورمیانه و به خصوص کشورهای عربی دارند از آمریکا فاصله گرفته و به روسیه و چین نزدیک می شوند! اگر غیر از این عمل کنند باید در درایت و تدبیر و آینده نگرانی شان شک کرد. افغانستان را آنگونه به حال خود رها کردید و فرار کردید. این هم از متحدان تان در سوریه که به همراه نظامیان آمریکا خون شان برای دفاع در برابر داعش ریخته شد و شما در حال تماشا و نصیحت تروریست ها هستید، وقتی همزمان همان ها دارند به پایگاه های متحدان تان در سوریه حمله می کنند. وقتی روی جان و زندگی متحدان تان قیمت گذاری می کنید که شاید ترکیه یا دیگران مبلغ بالاتری پیشنهاد کردند، انتظاری به غیر از این دارید؟! کسی که همه کس و همه چیز را به شکل دلار می بینید و با آن می سنجد، پس از “فروش همه نزدیکان و عزیزانش”، روزی چشم باز می کند و می بیند که “خود را نیز فروخته است و خبر نداشته است”. این هم بیافزاییم چیزی نخواهد گذشت که همین تروریست هایی که ترکیه با اسامی مختلف رنگ زده بزودی به بزرگترین تهدید برای خودش بدل می شوند.
مقامات کشورهای عربی توجه کنند که اینک نیت و عمل مقامات ترکیه کاملاً هویدا و عریان شده و می خواهند مطامع ارضی شان را هم در سوریه و هم عراق (کرکوک و موصل) عملی سازند جای هیچ درنگ و تعارف نیست. کشورهای متحد عربی که تاکنون با هم همراه و همدل و ثابت قدم بودیم، توجه کنند که باید “تحریم کامل” مالی، سرمایه گذاری، صادرات و واردات و توریستی ترکیه را در دستور کار بگذارند. تمام پول و منابع مالی را که در ترکیه دارید بیرون بکشید؛ از بورس تا اوراق قرضه و از بنگاه های مالی و اقتصادی تا املاک و اشخاص و تاجران تان و کلیه تاجران ترک و واسطه هایشان را از کشورهای عربی بیرون و روابط شان با آنان قطع کنید. کلیه سرمایه گذاری ها در ترکیه را چه به شکل مستقیم و چه غیرمستقیم که به ترکیه مربوط می شود متوقف کنید. شرکت های گردشگری و تورها را نیز مکلف کنید تا مسیرهای گردشگری متقابلی را که با ترکیه دارند، با کشورهای دیگر جابجا کنند. سایر کشورهای دوست و مقامات عربی را نیز که در جریان نیستند مطلع سازید که هماهنگ با هم این تصمیم را عملی سازید. باید به مقامات کلیه کشورهایی که تصور می کنند با “منافع حاصل از ثروت های کشورهای عرب” می توانند اقتصاد شان را سر پا نگه دارند و “به کشورهای عربی دست درازی” کنند، و “جاه طلبی های نوعثمانی شان” را عملی سازند، از تروریست ها به عنوان ابزار فشار برای باجگیری بهره برند، و چیزی بگویند و درست عکس اش رفتار کنند، “درس های فراموش نشدنی” بدهیم. باید دومین خیزش اسلامگرایان در منطقه برای غصب قدرت به زور را چنان در هم بکوبیم که “صدایش گوش تمام جهان را پر کند” و درسی شود برای آیندگان. ببینم چه می کنید.
ارتش و مقامات ترکیه هنوز نمی دانند چه ریسک ویرانگری نسبت به دبه کردن با روسیه مرتکب شدند. معلوم شد روس ها را نمی شناسید. شطرنج بازان حرفه ای آرام و صبور پیش می روند و جواب شما را سریع و در دم نمی دهند و “گذاشته اند برای زمان مناسب که برای تان تلافی کنند”. فقط دعا کنید که جنگ جهانی سوم شروع نشود (ناامید نباشید؛ ممکن است دعای کسانی که سلاح های شیمیایی از لیبی آوردند و روی مردم سوریه ریختند -و خیال می کنند کسی نمی داند- هم پذیرفته شود؛ چون خداوند ارحم الراحمین است). چون با شروع جنگ جهانی سوم، دو کشور عضو ناتو زیر سونامی غرق خواهند شد که دومی تمامی مناطق ساحلی و غربی ترکیه است (“اعتقادی به این ندارم که ملت ها باید تاوان اشتباهات دولت هایشان را بپردازند”، اما متاسفانه از دست من دیگر کاری برای ممانعت از آن ساخته نیست). “متاسفانه”؛ چنان ویرانی و کشتار دهشتناکی که تاکنون بشریت به چشم خود ندیده است….