اینک اوراسیا، به سوی اتحادیه ای نوین و پیشرو در جهان؛ دکتر کاوه احمدی علی آبادی

0
295

ملت-دولت های قدرتمند در کنار ملت- دولت های جدید و غیررسمی (دوفاکتو)

دکتر کاوه احمدی علی آبادی

عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری

عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)

برخی از اخباری که در میان قیل و قال وقایع بحران زای جهانی، درگیری های نظامی بالقوه و بالفعل و مبارزات علیه تروریسم، کمتر به چشم می خورد، نه تنها مهمتر از آن هاست که تغییراتی ساختاری و اساسی را در دنیای کنونی ما به سوی دنیایی بهتر (اگر فعلاً نگوییم مطلوب) نوید و سوق می دهد. اتحادیه اوراسیا و مهمتر از آن، تصمیماتی –چه درونزا و چه برونزا- که برای “هویت آن” و همین طور “راهکارهایی مشارکتی و انسان گرا -و البته تا حد امکان کارا و موفق”، جهت نیل به اهداف و افقی که ترسیم می کند، از مهمترین شان است.

حقیقتاً مایه امیدواری و خرسندی است که روسیه تحت رهبری آقای پوتین و گروه همکارش با تجربه ای که پس از سال ها در دنیای سیاست بدست آورده در کنار بازی هایی که هم در مشارکت و هم رقابت با قدرت های بزرگ دیگر جهان اتخاذ می کند، به انتظارات و مسئولیت های جهانی روسیه به خوبی واقف است و هر کجا که آمریکا و اروپا بنا بر هر دلیلی نتوانستند یا نخواستند (بنا بر اولویت ها) ایفای نقش کنند، روسیه آن خلاء را بدرستی و حساب شده پر کرده و می کند؛ چه خلاهایی که در خاورمیانه دستخوش تروریست و گروه های شبه نظامی در تعارض با یکدیگر به وجود آمده باشد، چه آن هایی که در کشورهایی که در تعاملات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و غیره در حاشیه قرار گرفته اند، بروز کرده و اتحادیه اوراسیا کوششی اساسی و جدّی برای پاسخگویی به خلاء اخیر است.

پس از “تشکیل مجلسی از کشورهای عضو اوراسیا”، “تشکیل نهادی حقوق بشری در این سازمان که پیگیر و ناظر ضوابط مربوط بدان باشد”، نشان از آن دارد که رهبران این اتحادیه به خوبی واقف اند که به کدام سوی می روند و قرار نیست، آن به اتحادیه های دوران جنگ سرد که در تقابل با یکدیگر و با اهدافی به شدت نظامی-سیاسی بسته می شدند، فرو کاسته شود و نه به اتحادیه هایی صرفاً اقتصادی و تجاری که در اقصاء نقاط دنیا شکل گرفته است و توسعه و رونق را در پی داشته است، بلکه آن اتحادیه ای است در حد و اندازه های اتحادیه اروپا که در عین حالی که هویت و تفاوت های اساسی خودش با آن را دارد، مهمتر از این قرار است مسئولیت هایی را در جهان برعهده گیرد که خلاء شان امروز بیش از پیش احساس می شود. “انحصار برخی از تعاملات مولد بین برخی از دول پیشرفته و توسعه یافته و به حاشیه راندن دول دیگر در این زمره است”.

ما نباید فراموش کنیم که حتی اگر حکومت و دولت هایی بنا بر هر دلیل –موجه یا ناموجه- تنبیه شده و مشمول مجازات و تحریم هایی می شوند، “نباید ملت های شان نیز مشمول همین تنبیهات و مجازات شده و از بابت تصمیمات سیاستمداران شان متضرر گردند”. متأسفانه تاکنون نه تنها چنین بوده که حتی در جهتی عکس، تنبیهات و مجازات به نام دولت ها و مقامات حکومتی صادر شده، اما ضررش عملاً شامل حالشان نشده و ملت هایشان مشمول آن گردیده و حتی مشمول ضرر مضاعف شده اند. مثلاً بابت جا خشک کردن طویل مدت برخی از مقامات حکومتی، تنبیهات و مجازاتی علیه آن کشور وضع شده که باز منتهی به وضع اقتصادی بدتر مردم گشته و عملاً مردم هم از طرف سیاستمداران خودشان و متعاقب آن، هم مسئولان سایر کشورها و نهادهای بین المللی –که از بابت آن تحریم هایی را وضع کرده اند- متضرر گشته اند. در این میان، ما با کشورهای کوچک و دولت هایی محلی مواجه هستیم که تکلیف شان مشخص نیست و بابت همین وضعیت بلاتکلیفی، از خیلی از “حقوق و تعاملات” ضروری امروز جهان برای توسعه و رونق و همین طور کسب حقوقی که هر انسانی در دنیا حق دارد که از آن برخوردار گردد، محروم شده اند و خطرناکتر این که آینده ای نیز برایشان متصور نیست و از این روی ما باید در جستجوی راهکارهایی برای کمک “به خصوص به مردم این مناطق” صورت دهیم. مشخصاً مناطقی که در جریان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در کشورهایی تعریف شده اند –برحسب تقسیمات کشوری شوروی سابق- که چه به سبب تاریخی و چه مسائل قومی و دینی و چه به خاطر هر ملاحظه ای دیگر- برای بیش از ربع قرن نتوانستند در قالب کشورهای تازه استقلال یافته شوروی سابق، به عنوانی بخشی از پیکره یک ملت پذیرفته شوند و در ستم یا تبعیض غیررسمی و بعضاً سازمان یافته بوده اند و مدت هاست که به فکر جدایی بوده یا جدا شده اند، اما به همین خاطر از هر نظر مردم شان از بابت تحریم ها و مجازات های بین المللی ظلمی مضاعف می بینند و “سازمان ها و نهادهای بین المللی به جای کمک به حل این مشکل به استمرار آن اصرار ورزیده و می ورزند”.

روسیه به عنوان نخستین و مهمترین کشوری که از بابت آسیب های حاصل از فروپاشی خودش دست و پنجه نرم کرده بهتر و بیشتر از هر کشوری دیگر بدان واقف است و درصدد ایفای نقش برای آن است. “سیستم کنفدراسیون و همین طور اتحادیه اوراسیا یکی از مهمترین این راه حل هاست”. پس از این که جنگ داخلی در اوکراین به آتش بس رضایت داد، اما تاکنون هر گونه تلاشی برای کمک به مردمی که در دو منطقه دونتسک و لوهانسک زندگی می کنند، عملاً بی نتیجه و موکول به رسیدن به توافق و صلح بین سیاستمداران دو طرف شده است؛ در حالی که مردم این مناطق مهمتر از خواسته های گذشته شان، به سبب همین جنگ داخلی و ویرانی حاصل از آن نه می خواهند و نمی توانند دیگر در قالب یک پیکره با اوکراین بمانند و باید برای تغییر وضعیت ناگوار و بن بستی که از هر نظر برای شان به وجود آمده فکری کرده و راهی یافت. اخیراً مقامات روسیه ابراز تمایل کرده اند که این مناطق و دول محلی شان را به عنوان یک جمهوری مستقل به رسمیت بشناسند. آن را باید “اتفاقی میمون و مسئولانه” برای مردم آن مناطق شمرد که پس از صدمات حاصل از جنگ و ویرانی، مدتی است انزوا و بلاتکلیفی را تجربه می کنند؛ در حالی که باید با “طرح ها و برنامه هایی مشخص و عملی”، آنان را از بحران پس از جنگ داخلی نجات داد، نه این که رهایشان ساخت تا زمانی که معدود مقامات دو طرف شاید به تفاهم کامل برسند، چه رسد که مردم شان تنبیه مضاعف شوند! باید توجه کرد که به رسمیت شناخته شدن شان اگر با اقداماتی عملی همراه نباشد، تأثیری محسوس و واقعی در زندگی مردم آن مناطق نخواهد گذاشت. با توجه به اصلیت روسی مناطق دونتسک و لوهانسک و تمایلات شان، با یک همه پرسی در همان مناطق می توانند جزو کنفدراسیون روسیه شوند. آن شکل از اتحاد، برخلاف عضویت در فدراسیون روسیه، به معنای توسعه طلبی ارضی روسیه تعبیر نخواهد شد؛ چون در یک کنفدراسیون حتی دو کشور کاملاً مستقل نیز می توانند عضویت یابند و تشکیل اتحاد دهند. آن کمک می کند تا دولت روسیه به شکلی ویژه به انواعی کمک و حمایت از دولت محلی آنجا مبادرت و همت ورزد و ویرانی و رکود به وجود آمده را ترمیم کرده و موجبات رونق زندگی مردم را فراهم سازند. اوستیای جنوبی و آبخازیا نیز وضعیتی مشابه دارند که قبل از مناطق شرقی اوکراین در گرجستان هیچ گاه به پیکره آن متصل نبودند و در اوستیای جنوبی که کار به جنگ داخلی کشید و با دخالت روسیه جلوی فاجعه ای دیگر گرفته شد. البته قبل از آن هم به شکل منطقه ای خودمختار بودند که در انزوای تحمیلی از طرف دولت گرجستان به سر می بردند. اوستیای جنوبی و آبخازیا نیز می توانند در قالب اتحادیه کنفدرال به روسیه و سایر دولت های کنفدرال آن بپیوندند. اوستیای جنوبی که اساساً پیوندی ناگسستی با اوستیای شمالی دارد که در تقسیمات کشوری شوروی سابق متأسفانه در دو ایالت مختلف تجزیه شده بودند و ادغام شان خواست تاریخی مردم و دولت محلی آن مناطق در چند دهه اخیر است. به خصوص که اینک گرجستان با عضویت در ناتو به راهی دیگر می رود.

در این میان، هستند مناطقی با دولت هایی محلی که پیوندی قومی و ملی و دینی و تاریخی دیرینه و غیره با کشورهای کنفدراسیون روسیه ندارند، اما بنا بر دیدگاه ها، فصول مشترک و همین طور مشارکت هایی در سال های اخیر ارتباطاتی پایدار با آن یافته اند و در وضعیت پیش آمده در خاورمیانه به شکلی محلی و دوفاکتو اداره می شوند و با توجه به اوضاع موجود و برآیندی از نیروهای طرفین که امکان هر گونه گشایشی را به عنوان یک راهکار (و نه به عنوان یک آرزو) نشان نمی دهد، “باید بتوانند از انزوا و جبران های حاصل از جنگ داخلی نجات یافته و به جمع ملت های بهره مند از دولت هایی با وضعیت عادی (همچون هر ملت- دولتی دیگر) بپیوندند”. این ملت- دولت ها می توانند به عضویت اوراسیا درآیند. ملت-دولت هایی غیررسمی که اگر رسماً کشوری مستقل از منظر قوانین بین المللی شناخته نمی شوند و از این سبب شاید نتوانند به عضویت کامل اتحادیه اوراسیا درآیند، می توانند “به عنوان ناظر” عضو شوند و تنها از دادن یک رأی محروم شوند، اما از همه نوع امتیازات و حقوق و همین طور ارتباطات و تعاملاتی که لازمه هم پیوندی و ترقی شان است در راستای اهداف و برنامه های به خصوص بلندمدت اتحادیه اورسیا بهره مند شده و همزمان نقش ایفاء کنند. ملت- دولت های محلی کنفدراسیون شمال سوریه از این جمله خواهند بود. واقعیت این است که سوریه نه تنها تجزیه شده که برآیند نیروهای موجود نیز هیچ چشم انداز واقعی را برای هر نوع گشایشی نشان نمی دهد و قرار نیست هم کردها و همین طور مناطق علوی نشین و مسیحی نشین سوریه (که دولت های محلی شان متحد روسیه بوده و از بسیاری لحاظ ارتباط نزدیکی با فدراسیون روسیه دارند) بابت امید به گفتگوهای تکراری و بی حاصل به حال خود رها شوند.  تصمیمات در این زمینه ابتدا می تواند به شکلی غیررسمی و در قالب هیئت هایی از دولت های محلی شمال سوریه و همین طور دولت اسد، “به شکلی غیررسمی و میهمان” در جلسات اتحادیه اوراسیا شرکت کنند تا از تعاملات شان و همکاری هایشان، “مردم زیر دست شان بهره مند شوند” تا وقایع بعدی نشان دهد چه طرح ها و برنامه های آتی را برای پیوندهای رسمی شان می توان در دستور کار گذاشت.

باری، “باید با طرح ها و برنامه هایی آینده نگر به پیشواز بحران ها و به خصوص مسائل دیرینه دنیا رفت و گرنه چه بسا با آن ها غرق می شویم و مردم محروم بیشترین ضرر را خواهند دید که آن خود به بحران ها و مشکلاتی بیشتر دامن خواهد زد”.

مقاله قبلیافشاگری‌های جدید علی کریمی
مقاله بعدیکشف سنگ‌نگاره‌ای 2000 ساله با طرح‌هایی از هیولاهای باستانی
دکتر کاوه احمدی علی آبادی
دکتر کاوه‌ احمدی‌ علی‌آبادی‌ تاکنون تحصیلات دانشگاهی را در مقطع دکترای جامعه شناسی (Ph.D) با عنوان دانشجوی ممتاز از تگزاس و مقطع فوق‌ دکترای‌ (Post Doctoral of Philosophy) فلسفه‌ علم‌ به همراه گواهی "ارزیابی کمال" از دانشگاه‌ آبردین‌ (Aberdeen) در داکوتای‌ جنوبی‌ آمریکا به پایان رسانده و و اینک عضو هیئت علمی (ACADEMIC BOARD) دانشگاه آبردین (ABERDEEN) با رتبه پروفسوری (PROFESSORSHIP) است. ایشان موفق به دریافت درجه دانشمندی (scientist) در رشته فلسفه علم با رساله "روش شناسی علم و فلسفه" و انتخاب به عنوان دانشمند برجسته (Distinguished scientist) سال 2008 از طرف دانشگاه آبردین شدند. دارای 14 عنوان کتاب چاپ شده، 6 عنوان در نوبت چاپ، بیش از 45 پژوهش و مقاله علمی از کنفرانس ها و همایش های ملی و بین المللی و فراتر از 120 عنوان مقاله در نشریات کثیرالانتشار بوده و دارای 11 جایزه و لوح تقدیر و سپاس از جشنواره ها و مراکز علمی و آکادمی مختلف است. در حال حاضر ایشان عضو جامعه شناسان بدون مرز (Sociologists without borders (ss هستند.