ایران و افغانستان، وجه المصالحه میان آمریکا با چین و روسیه! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
215

خانه ای که بدون صاحب و سرپرست بشود، سوء نیت بدخواهان را بر می انگیزد؛ تا در هر شرایطی هر بلائی را که می خواهند بر سر اعضای بی پناه آن بی آورند. حکومت های پلید آمریکا و چین و روسیه قرن هاست ؛ که همه تلاش خویش را به کار گرفته اند. تا جهت رساندن خودشان به مطامع خطرناکی که در جهان دارند جامه عمل بپوشانند. که البته بیشترین زیان این مسابقه جهانخواری شان را، کسانی متحمل شده و می شوند و خواهند شد؛ که شاهد رخ دادن آشوبی بی سکون در منطقه و به ویژه در افغانستان و ایران خواهند بود!

سه کشور قدرتمند کنونی در دنیا (آمریکا، چین و روسیه) جهت تحقق بخشیدن به چنین دگرگونی های ناهمواری برای دو ملت ایران و افغانستان، ابتدا حکمرانان آنها را از ثبات مدیریت خارج می سازند؛ و سپس با ترفندهای مخوف شان، موجبات سقوط فرمانروایان این دو مملکت را پدید می آورند؛ و پس از سقوط آنها از مقام و قدرتی که دارند. با جایگزین نمودن گروهی، که تا پایان حضورش در آن دیار، جز به فرمان ارباب عمل نمی کنند؛ و طبق خواسته او، حتی موقعیت میان خودشان را به گونه ای به نمایش میگذارند؛ که دشمنانه به نظر برسد. با تمام امکاناتی که دارند، فقط و فقط در خدمت ارباب و در مسیر تحقق بخشیدن به آرمان های پلید او گام بر می دارند!

ارباب شان هم، به امید آن که آنچه را در آن دیار موجود است برباید و به تاراج ببرد. برای قدرتمندتر نمودن نوکران خودش در ممالک نامبرده، از هیچ کوششی فروگذاری نمی کند؛ و به سرعت در مسیر جاه طلبانه خودش پیش می رود!

با چنین روش ننگین و دیوصفتانه ای، که توسط آنها از نزدیک به پنج دهه پیش تا کنون در ایران و افغانستان شکل گرفته، و ظاهرشاه در افغانستان و محمدرضا شاه پهلوی را در ایران، از حیطه قدرت برکنار، و آنها را ناگزیر به خروج از میهن شان نموده اند. همچنان در تقویم کاری دولتمردان خودکامه چنین ممالک فرصت طلبی وجود دارد. تا چنانچه پادشاه یا رئیس جمهور دیگری به خصوص در منطقه خاورمیانه، از فرمان های ایشان تخطی کنند؟ بلافاصله وی را هم از قدرتی که دارد خارج کرده و به جای دیگری تبعید نمایند!

اینگونه، سیاست بازی های خودمحورانه صاحبان قدرت در دنیا، فقط منوط به دو سرزمین ایران و افغانستان و ملت های ایشان نمی شود. بلکه با آثاری که هم اکنون از اوضاع آشفته جهان دریافته و درک می کنیم. ظاهرا این پدیده قرن بیست و یکم در دنیای کنونی، در حال فربه تر شدن و گسترش یافتن هم می باشد!

این فرومایگان فقط به ملت های درون کشورهای ثروتمند لطمه نمی زنند؛ بلکه بر بیشتر ممالک توسعه نیافته و دارای مدیریت های ناصحیح نیز، آسیب های غیر قابل جبرانی را وارد می آورند. اما با توجه به ثروت های فراوانی که در زیر کوه های سر به فلک کشیده ایران و افلانستان وجود دارند. این خطر عظیم، همواره بیش از کشورهای دیگر، بیخ گوش دو ملت ایران و افغانستان قرار خواهند داشت!

از میان این به اصطلاح سه قدرت بزرگ در دنیا، هر یک به دلیل هدف خاصی که دارند، به دنبال مقاصد ضد بشری خویش پیش می روند. تا از دو حریف دیگر جلوتر باشند؛ و زودتر بتوانند به فیروزه های نشسته در دل کوه های افغانستان، و نفت و طلا و مس و زمرد پنهان مانده درون بیشتر کوه های سلسله ای ایران دست یابند؛ و همه آنها را به یغما ببرند!

هنگامی که « یوری آلکسی یویچ گاگارین » فضانورد روسی، برای نخستین بار در جهان، در روز ۱۲ ماه آوریل ۱۹۶۱ میلادی، پهنه بی کران فضای بی انتها را درنوردید؛ و در میان آسمان و زمین به راه رفتن پرداخت. ظاهرا همه کشورهای قدرتمند جهان، به ویژه ایالات متحده نیز، که در چنین آرمانی به سر می بردند. به این نخستین فضانورد دنیا تبریک گفتند؛ و از کشور شوروی سابق(روسیه) تمجید فراوانی نمودند. اما این فقط ظاهر قضیه بود، و آنها(آمریکائی ها) در نهایت شگفت زدگی، از حسادت عقب ماندن از روس ها، در این باره بسیار عصبی و خشمگین هم بودند!

از اینرو بر آن شدند، که در این مورد تلاش های بیشتری بکنند؛ و از آنها پیشی بگیرند. اینگونه شد که پس از مدت کوتاهی، آمریکائی ها برای نخستین پروژه « ناسا » و فرستادن فضاپیمائی با سرنشین به کره ماه آماده شدند؛ و قرار بود که آن فضاپیما بر روی ماه فرود آید؛ و سرنشین آن « نیل آرمسترانگ » مدت کوتاهی در آنجا به کاوش علمی بپردازد!

اینچنین، با فرود آمدن فضاپیمای آمریکائی که « آپولو » نام داشت؛ و گام نهادن آرمسترانگ بر روی کره ماه، و آوردن مقداری از خاک ماه به زمین، جهت آزمایش های بعدی آمریکا در این باره، در آن موقع آنها توانستند، در مسابقه کاوش های فضائی بر شوروی سابق پیشی بگیرند. همین امر نیز به آنها ایده برتری جوئی شان بر روس ها، در زمینه های دیگر را نیز داد؛ که نسبتا موفق هم شدند!

از آن پس، با آرمان رئیس جمهوری وقت در آمریکا( پرزیدنت دوایت آیزنهاور)، طرح های اولیه جهانگشائی آمریکائی ها آغاز به پیشرفت و عملی شدن نمودند؛ که به پندار برخی از صاحبنظران، مهم ترین شان، سلطه آنها در خاورمیانه بود. تا بدینوسیله بتوانند، با گماردن جاسوسان خود درون منطقه، بیشتر بر روس ها پیشی بگیرند؛ و در صورت نیاز، با پایگاه های نظامی که درون کشورهای مستقر در خاورمیانه تدارک خواهند دید. به روس ها نشان بدهند؛ که اگر دست از پا خطا کنند؟ از هر سو بر آنها می تازند و مسابقه چند قرنی را، با پیروزی خودشان بر آنها خاتمه خواهند داد!

آنها با حیله مخوف سیاستمدارانه خودشان، که از در دوستی وارد شدن در کشورهای این بخش از کره خاکی بود توانستند؛ به بعضی از آرمان های خودشان در باره ماندن در جایگاه بالاترین قدرت در دنیا تحقق ببخشند. بر این اساس، سرزمین ما که در آن برهه زمانی، دارای قدرت و امکانات فراوانی در خاورمیانه بود. را در تیررس آمال غیر انسانی خویش قرار دادند؛ و با فریب دادن دشمنان نادان حکومت پهلوی در کشورمان( چپی های کمونیست و ماتریالیست ) را، بر سر چهار راه های مهم شهرهای بزرگ میهن مان گماردند؛ که تا با سخنرانی های ضد حکومتی خودشان علیه پادشاه ایران، مردم بی خبر از همه فتنه های آنها و ارباب شان را، برای برگزاری برنانه های ننگین راه پیمائی های انقلابی شان، به خیابان های شهرهای بزرگ کشورمان، از جمله اصفهان و تبریز و تهران بکشانند!

ظاهرا چنین نقشه مزورانه را، برای افغان های بی نوا نیز طراحی کردند و به مرحله اجرا گذاشتند. چند هفته ای می گذرد، که دوباره شاهد هجوم وحشیانه طالب ها به درون استان های بزرگ همسایه شرقی مان افغانستان هستیم؛ که چه ناجوانمردانه به قتل و غارت و بیداد در این سرزمین می پردازند؟!

چند روزی پیش از حمله دوباره طالبان به مراکز مهم این کشور، آمریکائی ها نیروهای نظامی مستقر خویش در افغانستان را از این کشور خارج نمودند. تا به طالب های وحشی، فرصت بیشتری جهت افغان کشی و تسلط بی رحمانه بر ایشان را بدهند. ضمن آن، با یک حرکت موذیانه، تعداد سی هزار نیروی مسلح خودشان را، برای محافظت نمودن از کاخ ریاست جمهوری اشرف غنی به این کشور اعزام کرده، و آن را در پناه خویش قرار دادند. تا به رئیس جمهور دزد و فرصت طلب افغانستان، به اشرف غنی فرصت کافی، جهت بردن چندین میلیارد پول نقد این مملکت ( دارائی متعلق به ملت ) را، بدهند. تا آنهمه پول نقد را، به وسیله چهار اتومبیل بزرگ به فرودگاه بین المللی کابل برساند؛ و او را به مکان امنی در شیخ نشین امارات متحده عربی منتقل نمودند!

اکنون که ممالک بسیاری در جهان ، به اقدام دولتمردان آمریکا جهت بیرون بردن نظامیان خودش از افغانستان معترض شده و انتقادهای زیادی را علیه دولت های پیشین و کنونی ایالات متحده مطرح می سازند. آنتونی بلینکن وزیر امور خارجه آمریکا در دولت جو بایدن، به افشای حقیقت مهمی اقدام نموده، که تا جانب حقیقت نگری در این باره را داشته باشد. وی در روز پنج شنبه چهارم شهریور، با انتشار بیانیه ای گفته است: « حمله تروریستی کابل یادآور شرایط خطرناکی است؛ که نظامیان و دیپلمات های آمریکا در آن فعالیت می کنند.» ؛ ژنرال « کنث مک کنزی » فرمانده « سنتکام » نیز در همین روز( پنج شنبه چهارم شهریور ۱۴۰۰ خورشیدی) در یک کنفرانس خبری گفته است: « در حمله امروز به کابل، ۱۲ نیروی نظامی آمریکائی کشته، و ۱۵ تن نیز زخمی شده اند.» !

شرم آور است، که ایشان، نه به مردم کشورهای ایران و افغانستان، و نه به سایر ممالک توسعه نیافته در دنیا توجه دارند؛ و حتی به نیروهای نظامی خودشان هم خیانت و بی رحمی گسترده ای را روا می دارند!

مقاله قبلیبرطرف نمودن دلائلی که موجب افسردگی و ناامیدی آدم ها می شوند! بقلم بانو محترم مومنی روحی
مقاله بعدی“راز خدا” در به وجود آوردن دنیا! بقلم بانو محترم مومنی روحی
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.