اولین بار که عبارت ” جنگ ستارگان ” را شنیدم، ترجمه پخش مستقیم رادیوئی سخنرانی رونالد ریگان، رئیس جمهور وقت در کشور ایالات متحده آمریکا بود. ریگان در آن سخنرانی بسیار مهیج و پرشور، به طور تلویحی اشاره ای به رویداد ” جنگ ستارگان ” در آینده این کره خاکی شد. در آن موقع شاید غرض او از آینده کره زمین، همین زمانی بود که اکنون بر ساکنان جهان می گذرد. اشتباه آشکاری که بعضی از شنوندگان بیانات ریگان از مفهوم رویداد ” جنگ ستارگان ” نموده بودند؛ تصوری در ارتباط با روی دادن یک جنگ فضائی در دنیا، میان کره زمین با ساکنان احتمالی دیگر کراتی که ممکن است حیات موجودات زنده در آنجا موجود باشد بود!
بر همین اساس خیلی از مردم دنیا، بخصوص آدمهای مسن تر، نسبت به فرا رسیدن سال 2000 و سالهای بعد از آن، دچار نگرانی های زیادی شده بودند؛ و از وحشت رخ دادن موارد خطرناک و مخرب در این گیتی، به سبب دلشوره های زاید الوصفی که داشتند؛ آنها اضطراب مربوط به تحقق یافتن چنین فاجعه ناشناسی، با سرودن اشعار و نوشتن مقالات در رابطه با سال دو هزار و بعد از آن فروکش می کردند. هنرمندان فیلمساز نیز با ساختن فیلمهای متعددی در این رابطه، شگفتی های جدیدی را در عالم سینما به وجود می آوردند!
تخیل پردازی های مردم جهان در این مورد، به ویژه جوانان که بیش از افراد میانسال به این نکات توجه داشتند؛ و بیش از آنها برای تماشای آن فیلمهای هیجان انگیز سالن سینماهای دنیا را پر می کردند؛ هیچگاه تمامی نمی یافتند و در این باره به فراوانی سخن می گفتند و کتاب می نوشتند و به تهیه فیلم می پرداختند. این فانتزی غیر قابل پیش بینی، همچنان تا موقع رویداد شوم و ایران ویران ساز انقلاب سیاه اسلامی در میهن ما ادامه داشت؛ شورش بزرگی که بعد از جنگ جهانی دوم در دنیا سابقه نداشت. پرداختن به این موضوع نوظهور، بخشی از فضای ذهن مردم جهان را به خودش اختصاص داده بود؛ و توجه نمودن به پیشگوئی های ” پولوس پیامبر” و ” نوستراداموس ” و ” انقلاب اسلامی “، مواردی بودند که بیش از ” جنگ ستارگان بحث برانگیز جلوه می کردند!
تا وقتی که سرانجام بعد از هفتاد سال که از عمر حزب کمونیست در کشور شوروی سوسیالیستی سابق گذشته بود؛ بناگاه رهبر سیاسی مذهبی انقلاب اسلامی روح الله خمینی، اکیپی از نمایندگان جمهوری آخوندی را، که حامل نامه ای از سوی خمینی مبنی بر هدایت روسها به سوی خداپرستی بود؛ به آن کشور فرستاد و پیام خودش را به دبیرکل آن حزب که رئیس جمهور آن کشور نیز بود ابلاغ نمود. چیزی نگذشت که حزب کمونیست فرو پاشید، و رئیس جمهور وقت روسیه میخائیل گورباچف هم از نظرها دور شد و دیگر کسی از او هیچ خبری نداشت!
جنگ ستارگان رخ داده بود و مردم گیتی همچنان در انتظار به وقوع پیوستن آن بودند! پیش پا افتاده ترین تئوری که در این ارتباط می توان برای آن اندیشید؛ توافق دو ابرقدرت جهان، آمریکا و روسیه، بر سر تقسیم نمودن کشورهای بزرگ و پر منفعت و سرشار از نعمتهای طبیعی گیتی میان خودشان بود. از آن زمان گورباچف ناپدید شد و مدتی فرد دیگری به نام ” یلتسینگ ” ریاست جمهوری آنجا را بر عهده داشت؛ تا آنکه سرانجام مرموزترین و موذی ترین سیاستمداری که روسها تا به حال بر مسند ریاست کشورشان داشته اند؛ زمام امور در این کشور را به دست گرفت. ولادیمیر پوتین به راحتی شورشی های مسلمان ” چچن ” را سرکوب کرد و آرامش را در کشورش برقرار نمود!
مترادف با همین دوران، شاهد بودیم که روسها چگونه از بلاهت سران حکومت اسلامی سودجوئی نمودند، و این قدرت پرستان را وا داشتند؛ تا بخشهای وسیعی از سطح انتهائی دریای مازندران را، که تا آن موقع پنجاه در صد آن به ایران تعلق داشت به روسها واگذار کنند؛ و افتضاح شرم آورتری از ” معاهده ترکمانچای ” را بر مردم ایران تحمیل نمایند!
از آن پس بود که به بهانه راه اندازی مرکز رآکتور اتمی بوشهر، روسها تا توانستند سران مکار و حیله گر حکومت پلید اسلامی را دوشیدند؛ و پولهای بی زبان مملکت ما را، به بهانه تکمیل کردن مرکز اتمی بوشهر از آخوندها گرفتند و هیچ کاری هم برای مرکز انرژی اتمی بوشهر انجام ندادند!
مثلث سه گانه آمریکا، روسیه و روح الله خمینی، که هر کدام دلائل خاص خودشان جهت منقرض نمودن حکومت ایرانساز پهلوی، و برکناری شادروان محمدرضا شاه پهلوی از اریکه قدرت در میهن ما را داشتند؛ ایران را به روسها بخشیدند، و کشورهای افغانستان و عراق را هم پیشکش آمریکائی ها نمودند. اما ضلع سوم این مثلث خبیث، جمهوری ننگین اسلامی، به یکی از آن دو ضلع هم پیمان خودش کلک زد و به آن پشت کرد؛ ولی با ضلع دیگر دست دوستی داد تا همواره بتواند از امدادهای تکنیکی روسها، به ویژه در مورد ادامه فعالیت های هسته ای خودش برخوردار بشود!
ظاهرا این قوم فاسد و جانی، تا حدود زیادی به هدف خویش رسیده اند، و از حمایت های روسها، چه در شورای امنیت سازمان ملل متحد، هنگام تصویب قطعنامه های صادره علیه ایشان، و چه در پشتیبانی آنها از نزدیک ترین متحد جمهوری اسلامی بشار اسد جنایتکار، سودجوئی نمودند تا هدفهای شوم خودشان را لباس تحقق یافتن بپوشانند!
اما در این میانه، ملت رنجدیده ایران، که با فریب خوردن از ایادی خمینی قاتل، کشور پیشرفت کرده و ثروتمند و حاصلخیز و آبرومندخودشان را، دو دستی به آخوندهای اشغالگر تقدیم کرده بودند؛ با داشتن مملکت مدرن و آکنده از معادن طبیعی و سایر نعمتهائی که ملل دیگر برای داشتن اش آه می کشیدند؛ به چنان فضاحت و فلاکتی مبتلا نمودند، که هم اکنون با آمار بیست و شش درصدی بیکاری در کشور، حجم بیش از ده میلیونی افراد معتاد در مملکت، دارا بودن بیشترین تعداد زنهای خیابانی و روسپیان نوجوان دختر و پسر در سطح دنیا، از خفت حضور بدترین حکومت در میهن شان نیز در عذابی آشکار به سر می برند!
” زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی
چرا عاقل کند کاری، که باز آرد پشیمانی ” ؟!
خزان 2572 آریائی هلند
محترم مومنی روحی