از دیدگاه سران خودکامه جمهوری ننگین آخوندی حاکم بر ایران، که به قول خودشان، همه قوانین و مقررات حاکمیت مخوف ایشان، بر اساس موازین دین اسلام سنجیده و مستند گشته و می گردند. زن در مجموعه ضد بشری ایشان، نه درون جامعه دارای یک جایگاه انسان کامل و تمام عیار می باشد؛ و نه درون پایگاه خانه و خانواده نیز، از آن مقام و اعتباری که خاص این موجود کامل و تمام عیار است بهره مند گشته و می گردد!
موجودیت انسانی و مقام والای اجتماعی یک زن ایرانی مقوله ای است؛ که از دیرباز تا کنون، مورد تائید و پذیرش هم میهنان او، و نیز همنوعان وی در سراسر جهان بوده و هست. این امر واضح و آشکار هم برای خودش، و هم نزد دیگر ساکنان این کره خاکی مشخص و عیان می باشد. که پیشرفت های علمی و هنری زن ایرانی، که با تمام تنگ نظری ها و محدودیت هائی که رژیم برایش پدید آورده است؛ خوشبختانه توانسته، همچنان در برون و درون خانه پدری و مام میهن خویش، در هر رشته ای که توانسته و می خواسته، به مدارج عالی در علوم گوناگون دست یابد؛ و با تمامی سعایت و دشمنی های سران ضد ایرانی حاکم بر سرزمین خود، بسیاری از مدارج بالای توفیقات درون اجتماع را هم به دست بی آورد و طی کند!
اینها همه از توانمندی های بی نظیر خود اوست؛ که با تمامی سختگیری های عاری از منطق رژیم حاکم در سرزمین اش، نه آنکه از دیگر همجنسان خود در دنیا عقب نیست، بلکه در موارد کاملا استثنائی هم، از آنان جلوتر و پیشرفته تر می باشد!
اما آخوندهای معمم یا مکلای حاکم بر دیار او، زمانی که می خواهد در مورد همسر خود چیزی به دیگران بگوید؛ وی را « کمینه » ( کمتر از من ) می نامد؛ و موقعی که می خواهد او را خطاب نماید و صدا بزند، از لفظ حقارت بار « ضعیفه » ( نانوان تر از من ) استفاده می نماید!
شرم آور است که همین موجود پست و کثیف، اخیرا به کاری دست زده است؛ که بی خیال ترین مردم جهان را عصبی می کند. چه رسد به موجود فرشته آسائی مانند زن ایرانی، که از شنیدن چنین خبر رنج آوری، دچار تالم و اندوه بسیار نیز می شود!
« کمیسیون مقام زن » سازمان ملل متحد، درخواست بی شرمانه آخوندهای حاکم در ایران کنونی، مبنی بر عضویت ایشان در این کمیسیون را پذیرفته و آن را تائید هم کرده است. نه تنها مردم به اسارت گرفته شده ایران، کاملا به این امر واقف می باشند؛ که این پذیرش و تائید متعاقب آن، هم وقیحانه و هم ابلهانه می باشد؛ بلکه بسیاری از غیر ایرانی ها نیز از این امر دچار شگفتی غمگنانه ای شده اند؛ که چگونه چنین سازمان عریض و طویلی، که در ظاهر امر می بایست بر این موضوع اشراف کامل را داشته باشد؛ که رژیم منفور آخوندی اسلامی در ایر ایران کنونی، چه رفتار ظالمانه ای را با زنان و دوشیزگان ایرانی دارد؟ سپس درخواست بی شرمانه آنها را می پذیرفت!
چگونه اعضای سازمان ملل متحد به خودشان اجازه پذیرش حاکمیت نابخرد اسلامی، جهت عضویت در کمیسیون مربوطه را داده اند؟ بدیهی است که دریافت نمودن حق عضویت سالیانه اعضاء آن، بتواند دلیل روشنی بر انجام گرفتن چنین مورد غیر منصفانه و ضد بشری و ناانسانی باشد!
نگارنده این نوشتار به عنوان یک زن ایرانی، که برخی از ناملایمات و نابرابری های اجتماعی درون رژیم این خودکامگان را تجربه نموده و به آن اشراف نسبی را دارد. بارها و بارها هنگام حضور خود در چند پایگاه اداری درون میهنم، چوب این نامردمی های دست اندرکاران حاکمیت انزجار برانگیز ملاهای حاکم بر دیار آباء و اجدادی ام را خورده ام؛ و به وضوح می دانم، که هم اکنون در این حکومت اهریمنی، بر بانوان و دوشیزگان بی یار و یاور کهندیارم چه می گذرد؟!
چهل سال پیش، نزدیک به شش ماه کامل، تمام وقت آزاد خودم را، جهت نگارش پایان نامه تحصیلی ام اختصاص دادم. از بیست و چهار ساعت شبانه روز، بیست و دو ساعت بی وقفه تحقیق و مطالعه می کردم؛ بیش از شصت کتاب جدید و قدیمی نزدیک به موضوع پژوهشم را مطالعه کرد؛ تا به قول دانشگاهیان، فیش برداری نمایم و کارم را به پایان برسانم. سرانجام، پایان نامه ام را که یک کتاب جالب روانشناختی از کار درآمد را نوشتم و تنظیم کردم. در حقیقت، آن نوشتار و پژوهش نزدیک به سیصد صفحه ای، نخستین نگارش و کتابی از من بود؛ که درباره روش های صحیح پرورش دادن شخصیت گودگان و نوجوانان منتشر می شد!
چهارده تن همزمان پایان نامه های مان را به استاد مربوزه ارائه نمودیم. من تنها زنی در میان این گروه بودم، که همراه با سیزده تن دیگر از مردان هم کلاسی ام، به چنین توفیق بزرگی دست می یافت. اما آخرین فردی بودم؛ که استادمان پاسخ آنهمه زحمت شبانه روزی ام را به من داد!
خودم به وضوح می دانستم؛ که زن بودنم ایفای نقش می کند. و تا پایان عمرم فراموش نخواهم کرد؛ که در این برهه زمانی، هم جنسان بی نوای من، چقدر بردبار و پر طاقت هستند؛ که اینهمه نابرابری های اجتماعی را تحمل می نمایند؟!
امیدوارم که دوشیزگان و بانوان میهن پرستم، مانند همیشه که در ردیف نخست تظاهرات معترضانه علیه حکومت آخوندی گام بر می دارند. همان کسانی باشند، که مهم ترین نقش سرنگون نمودن این حاکمیت جهنمی در سرزمین اهورائی خویش را ایفا بکنند؛ که ایران به دست همین زنان دلاور میهن بزرگ و باستانی مان، از یوغ اسارت نزد بدترین حاکمیت مستبد دنیا رها و آزاد گردد!
محترم مومنی