عبارت عنوان این نوشتار، از آیت الله شیخ محمد یزدی، رئیس جامعه مدرسین و عضو فقهای شورای نگهبان است؛ که خطاب به شیخ حسن روحانی ریاست جمهوری نالایق رژیم منحط و واپسگرای آخوندی شان گفته است. وی روز یکشنبه هفته گذشته، با مسؤلان مرکز بسیج اساتید و نخبگان حوزه علمیه قم دیدار و گفتگو کرده، او ضمن سخنانی که برای حاضران در آن جلسه مطرح نموده بود. سه تن از آخوندهای صاحب نام در حاکمیت پلید اسلامی شان را، به باد انتقاد کردن های شدید خود نسبت به آنها گرفته است!
شیخ صادق آملی لاریجانی، ریاست قبلی قوه قضائیه، و رئیس فعلی مجمع تشخیص مصلحت نظام، شیخ حسن روحانی، ریاست جمهوری دولت رژیم دیکتاتوری اسلامی، و آخوندک محمد جواد علوی بروجردی، نوه مرجع تقلید مشهور پیش از انقلاب شوم اسلامی در ایران، آیت الله بروجردی است؛ که تمایل زیادی به مرجع تقلید شدن هم دارد. آخوند محمد یزدی، که خودش هم سابقه چندان خوبی در طول مسؤلیت های متفاوتی که در حکومت اسلامی داشته ندارد. در این اقدام بی سابقه، ماموریت از رو بستن شمشیر بازگویی کردن مخالفت های تعداد زیادی از سردمداران حکومت علیه افراد نامبرده در بالا را، با تبحری ویژه و در جائی که شنوندگان او همگی ملا بوده اند به وجه درستی به انجام رسانده است!
وی در باره شیخ صادق آملی لاریجانی چنین مطرح کرده است: « هرچند در مساله ای نظر ولی فقیه خلاف عقیده من باشد؛ موظم که اطاعت کنم.(معلوم می شود این ماموریت از جانب خود خامنه ای هم به او محول گشته بوده است.)؛ چون ضررش کم تر از شکستن حرمت ولایت و حاکمیت است. فلانی(مرادش صادق لاریجانی است) می گوید؛ اگر این کار را نکنید نجف می روم. خوب بروید، آیا با نجف رفتن شما قم به هم می خورد؟ شما در قم بودن تان هم خیلی مؤثر نبود. چه رسد که نجف بروید. رئیس دفتری که ده سال جائی را اداره کرده دستگیر می شود. بعد اعتراض می کند که چرا گرفتید؟ به اسم مدرسه علمیه کاخ ساختند. از کجا آوردی ساختی؟ »!
آخوند محمد یزدی در مورد حسن روحانی نیز چنین گفته است: « چطور کسی که تنفیذ ولایت را دارد؛ جرات کرده، و کارهای خلاف امر رهبری را می کند؟ مثل مخالفت در باره فضای مجازی و ……! اگر نمی توانی مملکت را اداره کنی؟ برو کنار. این برو کنار را چه کسی باید بگوید؟ در درجه اول حوزه باید بگوید. بعد از نظر قانونی، باید دیوان عالی قضائی بگوید. بعدش هم باید مجلس بگوید؛ ولی متاسفانه می بینیم؛ که مجلس هم وضعیت دیگری دارد. » !
نوبت که به ضایع کردن محمدجواد علوی بروردی می رسد. آخوند محمد یزدی، تند و غضبناک می گوید: « بعضی اگر یک روزی، رسما اعلام مرجعیت کنند؟ اگر زنده باشم؟ رسما جلویش را می گیرم و اعلام رسمی هم می کنم. واقعا در حوزه، چه کسی باید با این مساله برخورد کند؟ نوه مرجع بودن که، دلیل شرعی برای مرجعیت نیست. کسی نگفته هر جا فلانی نوه مرجع شد می تواند مرجع باشد. اگر کسی توان علمی او محرز نشود؛ و وارد این عرصه شود. مجبور می شوم که رسما اعلام کنم؛ که ایشان حق ادعای مرجعیت ندارند. چون هیچ جائی توان علمی او را تایید نمی کند. مگر می شود هر روز یک نفر ادعای مرجعیت کند؟ اگر چنین فردی تابلو هم بزند. تابلویش را پائین می آوریم. هیچ تعارفی هم نداریم؛ چون مرجعیت نمی تواند بازیچه باشد. » !
جز این نیست، که تمامی این پرخاش ها و سیاه کردن های همدیگر، که برخی از آخوندها، مانند همین شیخ محمد یزدی، که در این برهه زمانی مشغول به این کار گردیده اند. به ویژه در شرایط کنونی که حاکمیت جنایتکار و دزد و غارتگر اسلامی شان، در تمامی زمینه های کشورداری خویش دچار بیشترین مشکلات اقتصادی و سیاسی می باشند. و در همه مراحل اجتماعی کشور، دستخوش هزاران پیسی و بدبختی شده اند. چنین رفتارهائی می توانند؛ دست کم زائیده دو امر بسیار مهم باشند. اول این که، برای همگی شان مسجل گشته است؛ که به زودی پایه های لرزان کاخ منحوس حاکمیت استبدادی شان فرو خواهند ریخت. چون که اختلافات فراوانی با همدیگر دارند. آخرین تلاش های خود، جهت زدن آخرین تیر غیظ و عضب شان به رقیبان را به کار می برند. تا بتوانند حرص و جوش خوردن های چهل ساله شان را مداوا بکنند. ویژه آن که در موقعیت کنونی که عمامه سپیدها و عمامه سیاه ها به جان همدیگر افتاده اند(بوی خلع شدن خامنه ای از مقام رهبری رژیم به مشام شان رسیده، به جان یکدیگر افتاده اند؛ تا که جانشین احتمالی او را، از میان خودشان داشته باشند.(از میان عمامه سپیدها و از میان عمامه سیاه ها، تفاوت شان نیز این هست؛ که سیاه ها خودشان را از نوادگان پیامبرشان می دانند. ولی سپیدها چنین امتیازی را ندارند. اما نزد اساتید حوزه و مراجع مهمی دروس دینی خود را خوانده اند.) اما در مرحله دوم، چند مورد را مد نظر خود قرار داده اند. تا به وسیله این جنگ های زرگری، مردم کم تر دانای ایران را، باز هم فریب بدهند؛ و چنین وانمود بکنند: اینها عجب مردمان صداقت پیشه ای هستند؟ که اشکالات خود و حکومت شان را چنین صادقانه آشکار می سازند؟!
بر مردمان ایرانزمین است؛ که با چنین کنش های حیله گرانه ای که مشاهده می کنند. دوباره فریب این جانیان اشغالگر را نخورند. بلکه با استفاده بهینه از رویدادهای اخیر، مصمم تر از پیش، به خیابان های میهن عزیزمان بریزند؛ و قال همگی شان را بکنند. ایرانی حاکمیت آخوندی اسلامی نمی خواهد. چه عمامه سپید، و چه عمامه سیاه، همین و بس!!
محترم مومنی