ماجرای جنگ سرد میان مخالفان فعالیت های هسته ای رژیم آخوندی در ایران با حکومت اسلامی، اگر پای دوستان طرفین در میان نبود؛ خیلی پیش از اینها خاتمه می یافت. اما از آنجائی که دوستان ، متحدان و رفقای همپیمان با دو کشور آمریکا و ایران، به طور بسیار نافذ، بر تصمیمات ایشان تأثیر گذار می باشند؛ مذاکرات چندین ساله، بر سر فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی، و خوف مخالفان هسته ای شدن آخوندها، جهت دسترسی آخوندها به سلاح اتمی، باید خیلی پیش از این، با به توافق رسیدن طرفین گفتگوها را، به نتیجه ای که انتظار داشتند می رساند؛ و این قائله پر سرو صدا ختم به خیر می شد!
اما در میان شش قدرت بزرگ جهان، کشور ایالات متحده آمریکا، دوستانی دارد که در موارد اقتصادی و سیاسی بین المللی یا دوطرفه با ایشان همپیمان و متحد است. به همین خاطر، سیاستمداران آمریکا، به ویژه رئیس جمهوری این کشور، نمی توانند بدون در نظر گرفتن منافع دوستان متحد خودشان، هیچگونه توافقی با رژیم اسلامی در ایران را به دست بیاورند!
از سوی دیگر هم، سران حکومت اسلامی نیز، برای به توافق رسیدن با گروه 1+5 ، بخصوص با آمریکا که بزرگترین مخالف هسته ای شدن آخوندها است؛ به دلیل در نظر گرفتن مصلحت های دوستان شان، که کشورهای چین و روسیه می باشند؛ نمی توانند با مخالفان خویش، به توافقی جامع یا حتی غیر جامع هم برسند. چون جمهوری اسلامی بدون داشتن هر تعهد و پیمان رسمی با این دو کشور، به خاطر از دست ندادن آنها، به عنوان دو کشور بزرگی که دارنده ی حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد هستند؛ نیاز زیادی به چینی ها و روسها دارند؛ و از پشتوانه ی دوستی ایشان سود سیاسی و اقتصادی می برند!
ایالات متحده نیز، با کشورهای عربی صادر کننده نفت، مثل عربستان سعودی ، قطر و کویت، ملزم است که با رژیم آخوندی در ایران، هیچگاه به هیچ نوع توافقی نرسد. زیرا این کشورها که در جوار خلیج همیشه پارس از شیخ نشینان عمده منطقه خاورمیانه در جنوب قاره آسیا می باشند. به علت نزدیک بودن به ایران، و از ترس آنکه آخوندها با دستیابی به سلاح هسته ای، برای کشورهای آنها خطرآفرین باشند؛ به آمریکا که بزرگترین خریدار نفت ایشان است؛ اجازه ی چنین توافقی را نمی دهند. چنانچه همپیمان آنها بدون در نظر گرفتن مصالح ایشان، با حکومت اسلامی به هر دلیلی کنار بیاید؛ صدور نفت شان به این کشور را متوقف خواهند نمود!
ولی فقط عربها نیستند که بر کشور آمریکا چنین تسلطی را دارند. زیرا کشور اسرائیل نیز، به سبب تهدیدهای فراوان مسؤلان جمهوری اسلامی به ایشان، که می خواهند اسرائیل را از روی نقشه جغرافیای دنیا حذف بکنند؛ و اینکه آخوندها با داشتن سلاح اتمی، سرانجام ایده نابودی کشور اسرائیل را تحقق ببخشند. چنین اجازه ای را به متحد قدرتمند خودشان، به دولت آمریکا نخواهند داد؛ که با به توافق رسیدن با جمهوری اسلامی، دست آنها را برای حمله اتمی به اسرائیل باز بگذارند!
بنابراین، رؤسا و رهبران دو کشور آمریکا و ایران، ناچارند که پیش از گرفتن هر تصمیمی در این باره ، به منافع دوستان خویش نیز توجه عمیق داشته، و منافع آنها را هم در نظر بگیرند. ولی چون پای عنصر حیات بخشی مانند ” نفت ” در میان است؛ این دو کشور ناگزیرند، که با دادن آوانس ها و وعده های مشابه با آنچه که با اسرائیل، چین، روسیه، عربستان سعودی، قطر و کویت میان شان برقرار است؛ را به یکدیگر بدهند، تا که بتوانند سر و ته موضوع را هم بیاورند!
اما این کار به ظاهر ساده به همین آسانی ها نیست؛ اگر بود، این قضیه تا کنون صد باره به انجام رسیده بود. ردّ و بدل کردن هر وعده ای میان حکومت اسلامی و آمریکا، منوط می شود به ارزش محاسباتی آنچه که ایشان، از دوستان و یاران موافق خویش، که همپیمان شان هستند دریافت می کنند. آخوندها باید به اندازه همه نفتی که عربستان و قطر و کویت به آمریکا می فروشند؛ به آمریکا نفت بدهد. این کشور نیز موظف می گردد، به میزان تمام پشتیبانی های سیاسی و اقتصادی، که از دوستان همپیمان خویش می کنند؛ حکومت اسلامی در ایران را هم، مورد حمایت و پشتیبانی همه جانبه خودشان قرار بدهند!
اگر فرض کنیم، که سرانجام کشور آمریکا، بالاخره به یک طریقی با اسرائیل کنار بیاید؛ و یا حتی به قیمت از دست دادن دوستی آنها، با آخوندها پیمان دوستی ببندد؛ پای چین و روسیه هم در میان است. آخوندها چگونه خواهند توانست منافع چینی ها و روسها را به ایشان بدهند؛ تا که از زنجیر نامرئی این دو کشور، که جمهوری اسلامی را احاطه و مهار کرده اند رهائی بیابند؟!
از اینرو، دو نظریه می تواند، به ماجرای مذاکرات هسته ای میان قدرتهای بزرگ گیتی، و جمهوری اسلامی در ارتباط با فعالیت اتمی آنان پایان ببخشد. یا روزگار به همین منوال بگذرد و هر کسی ساز خودش را بزند. و یا اینکه سرانجام، جنگ سوم جهانی در دنیا دربگیرد؛ و خطر انهدام کره زمین و پایان یافتن هستی همه جهانیان را تهدید نماید!
در هر دو شکل این مورد، نه تنها آتیه خطرناکی در انتظار ساکنان این جهان می باشد؛ بلکه روزگار کنونی و زمان حال مردم دنیا نیز، با هزاران بیم و هراس و رنج و تعب همراه خواهند شد. زیرا این نیز تصور باطلی خواهد بود؛ که بپنداریم در صورت به وجود آمدن نظریه دوم مبنی بر آغاز شدن جنگ سوم جهانی در گیتی، چون قدرت های بزرگ دارای سلاح های هسته ای بسیار مخربی می باشند؛ این جنگ افروزی زیاد به طول نکشد؛ و آنچه که در کره زمین موجود است؛ بسیار سریع منهدم شده و نابود گردد. چه بسا که چنین نشود، و مردم جهان بدبخت تر و درمانده تر از اکنون، با هزاران مشکل حل ناشدنی و درد بی درمان دست به گریبان گردند. به همین خاطر باید به این قدرتهای نادان و جنگ طلب و سودجو گفته شود: ” ما را به خیر تو امید نیست، شرّ مرسان ” !!
محترم مومنی