7 فروردین ماه تولد خسرو شکیبایی است؛ بازیگری که هفتمین روز بهار به دنیا آمد و عاشق قطعه «بهار دلنشین» بنان بود.
خسرو شکیبایی بازیگر لحظههای فراموش نشدنی سینمای ایران هفتم فروردین 1323 در محله مولوی تهران به دنیا آمد.
شغل پدرش فرصتی شد برای راهیابی او به سالنهای سینما و تئاتر. پدرش که ارتشی بود به بهانه یافتن سربازهای فراری، به سالنهای سینما سرک میکشید و «خسرو»ی خردسال را هم با خود میبرد.
پسرک در تاریکی سالن به پرده نقرهای خیره میشد و به دنیاها و دیارهای رویایی میرفت.
پرده نقرهای سینما آنچنان او را مسحور خود کرد که در دوره نوجوانی تصمیمش را گرفت و بازیگری را انتخاب کرد.
سال 42 وارد بازیگری تئاتر شد و اتفاقا هم نقش اول و منفی نمایشنامه «پنجه عدالت» کار حسین افشار را بازی کرد.
سال 46 بعد از پایان دوره سربازی دنبال کاری بود که هم به تئاتر نزدیک باشد و هم درآمدی داشته باشد، بنابراین در استودیو «شهاب» آزمون گویندگی داد، قبول و بعد از مدتی هم استخدام شد.
خسرو شکیبایی در آن سالها اغلب به جای بازیگران نیمه معروف صحبت کرد، در عین حال گوینده بازیگرانی چون «چارلتون هستون»،«جیمز میسون»، «بیلی کازبی» و … هم بود تا اینکه به طور رسمی توسط عباس جوانمرد سرپرست گروه «هنر ملی» به عضویت در این گروه دعوت شد و بعدتر هم به استخدام اداره تئاتر درآمد.
شکیبایی که دانش آموخته تئاتر از دانشکده هنرهای زیباست، در نمایشهایی چون «زیر گذر لوطی صالح»،«سنگ و سرنا» ،«صایادان»، «شب بیست و یکم»، «بیا تا گل برافشانیم»، «تراژدی کسرا»،«همه پسران من» و … بازی کرد و با هنرمندانی چون محمود استادمحمد، هادی مرزبان، مجید جعفری و … همکاری داشت.
او مشغول بازی در نمایش«شاهزاده و گدا» کار هادی مرزبان بود که داریوش مهرجویی به طور اتفاقی این نمایش را دید و از آنجاکه در جستجوی بازیگری برای فیلم تازهاش «هامون» بود، شکیبایی را دعوت به کار کرد.
هرچند خسرو شکیبایی را به عنوان «هامون» سینمای ایران میشناسیم، اما او پیشتر در فیلمهایی مانند «خط قرمز»، «دزد و نویسنده» ، «ترن» ،«رابطه»، «عبور از غبار» و …هم بازی کرده بود، اما شوریدگیها و سرگشتگیهای حمید هامون بود که سالها هم شکیبایی و هم تماشاگران سینما را آنچنان شیفته کرد که از آن پس، شکیبایی همواره زیر نام هامون ماند و عنوان هامون سینمای ایران را گرفت.
او در طول سالهای فعالیتش در سینما در آثاری چون «یک بار برای همیشه» ، «بلوف»، «درد مشترک» ،«کیمیا» ،«خواهران غریب»،«سارا» ، «پری» ،«سرزمین خورشید» ،«کاغذ بی خط» ،«رییس»،«حکم» ، «سالاد فصل»،«شب» و … بازی کرد و با کارگردانهایی چون مهرجویی، ناصر تقوایی، مسعود کیمیایی، کیومرث پوراحمد، سیروس الوند، احمدرضا درویش، فریدون جیرانی، رسول صدرعاملی و … همکاری داشت.
شکیبایی سه بار سیمرغ بلورین بهترین بازیگری مرد را از جشنواره فیلم فجر گرفت و یک بار هم دیپلم افتخار جشنواره به او اهدا شد، همچنانکه بارها از سوی منتقدان و مجلات سینمایی تحسین شد.
هرچند در آخرین سالهای فعالیتش گاه بازی او در برخی از آثار با واکنش منفی دوستدارانش روبرو میشد زیرا معتقد بودند بازیگری مانند او نباید در برخی آثار سطح پایین بازی کند، اما بازی در فیلم «اتوبوس شب» به کارگردانی کیومرث پوراحمد، بار دیگر فرصتی داد به شکیبایی تا بار دیگر هم دل علاقهمندانش را به دست آورد و هم ثابت کند، همچنان بازیگری توانمند است.
شکیبایی به همان اندازه که برای تماشاگران سینما و تئاتر دوست داشتنی بود، با بازی در سریالهایی چون «مدرس»، «کوچک جنگلی» ،«کاکتوس»،«تنفنگ سرپر» و البته «روزی روزگاری» و «خانه سبز» برای تماشاگران تلویزیون نیز بازیگری محبوب بود.
اما عشق شیدایی او فقط منحصر به بازیگری نبود چراکه شکیبایی عاشق شعر بود. شعر را هم خوب می شناخت ، هم خوب میخواند. او به خوبی از صدای جادویی که به عنوان هدیهای خدایی نصیبش شده بود، بهره برد و با دکلمه شعرهای فروغ، سهراب ، سید علی صالحی ، محمدرضا عبدالملکیان و با اجرای 40 حکایت از گلستان سعدی، خلوت دوستدارنش را آهنگین کرد.
صحبت از بازیگری است که به طرز بیرحمانهای دوست داشتنی بود و این جمله رامبد جوان است که در مجموعه « خانه سبز» با شکیبایی همبازی بود؛ «عمو خسرو خیلی بی رحم بود. نمیشد او را ببینی و عاشقش نشوی…»
و شکیبایی در مرگ هم بی رحم بود. بامداد 28 تیر سال 87 که ناگهان کوله بار زندگیاش را جمع کرد، دیگر هنرمندان همکارش و دوستدارانش هم شوکه شدند، هم غصه دار و هم عصبانی چراکه آنها معتقد بودند او هرگز آنطور که باید از خودش مراقبت نکرد به فکر سلامتیاش نبود و هیچ فکر نکرد با این کوچ ناگهانی و تکان دهنده، چگونه دوستان و دوستدارانش را اندوهگین میکند.
به گزارش ایسنا؛ روز خاکسپاریاش محمد اصفهانی در میان جمعیت غیرقابل کنترلی که در تالار وحدت گرد هم آمده بودند، قطعه «بهار دلنشین» بنان را اجرا کرد تا کوچ تابستانی بازیگر شیدایی ما رنگ و بویی از بهار داشته باشد.
“خسرو” سینمای ما امسال اگر بود، 71 ساله میشد.