اگر با تئآتر مخالف اید؟ پس تعزیه را هم تعطیل کنید!

0
467

علی جنتی وزیر مستعقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم، هنگام خداحافظی کردن از همکاران سابق اش در این وزارتخانه گفت: ” برخی به دنبال ایجاد فضائی در ایران هستند؛ که کسی نتواند تنفس کند. ” البته پیش از آنکه پسر احمد جنتی، دایناسور شورای نگهبان، به این مورد اعتراف نماید؛ همه می دانستند و می دانند، که در حکومت جهنمی رژیم این ناانسان ها، برای مردم عادی مملکت(غیر خودی ها)، کوچک ترین فضائی برای نفس کشیدن باقی نمانده است. اما گویا آش جنان شور شده، که آشپزها خودشان هم صدای شان در آمده و لب به اعتراض(البته به گونه غیر مستقیم آن)می گشایند. وی در همین جلسه تودیع، با لحن منتقدانه ای گفته است: ” برخی از امامان جمعه، به طور کلی با موسیقی و تئآتر مخالف اند.”!

این حضرات حتما فراموش کرده اند؛ که از خود خمینی دجال که در باره موسیقی استفتاء نمودند گفته بود؛ چنانچه جنبه غنائی نداشته باشد اشکالی ندارد.” حالا بیاید و ببیند، که مداحان اهل بیت، چگونه اشعار ترانه های عاشقانه خوانندگان معروف ایرانی را می دزدند؛ و با جایگزین کردن چند واژه مرثیه مانند، نوحه های خودشان را چنان با ” قر و قمبیله ” می خوانند؛ که زنجیر زنان و سینه زنهای مراسم عزاداری، باید به حالت ریتمیک و نزدیک به رقصیدن برای شهدای کربلا سوگواری کنند!

خمینی که به درک واصل شده، پس از مرگ او شارلاتان های دیگری مانند امامان نماز جمعه شهرهای ایران، بخصوص در مراکز استان های کشور، به ویژه آخوند های عوضی یی که در انتظار مرگ خامنه ای نشسته اند؛ تا بلافاصله عبای رهبری حکومت منفورشان را بر روی شانه های خویش بیندازند. آنقدر ابله تشریف دارند، که حتی به نکات واضح و مبرهنی، که در موقع برپائی همین جمهوری ننگین و ضدبشری اسلامی شان هم توجهی نمی کنند. آیا سرود های ” ایران ایران ایران، خون و مرگ و عصیان ” یا ” خمینی ای امام ، خمینی ای امام” یا ” شهیدم من ” و یا بقیه مزخرفاتی از این دست، را که خائنان به ایران و ایرانی(فرصت طلبان چپگرای کمونیست، یا مارکسیست های اسلامی) برای جا باز کردن در میان انقلابیون ساختند؛ و به شورشیان فریبخورده پیشکش کردند. را این ملاهای تازه به دوران رسیده ندیده بودند که با چه وسایلی نواخته شده بوده اند؟!

 آیا آنها(آهنگ سازان و ترانه سرایان و سرودخوان های خائن به مملکت)، از وسایلی جز همین آلات و ابزار موزیک و موسیقی استفاده نموده بودند؟ چگونه است که آن موقع حلال و بدون اشکال بوده، اما حالا که ” خرشان از پل گذشته است ” و توبره ی آقایان پر از کاه و یونجه این مملکت اشغال شده به دست خودشان، که با مصلحت اندیشی های بریتانیای کبیر، و هزینه نمودن دموکرات های آمریکائی، به چنین دم و دستگاهی دست یافته اند. حالا که آخوند پنج زاری های سی و هشت سال پیش، که اکنون کمتر از پنج میلیارد در حسا ب های شان نیست. استفاده کردن از چنین وسایلی را آلات و ابزار ” لهو و لعب ” تعبیر می کنند؟!

حتما علی جنتی، در جلساتی که با این آخوندها داشته، سوابقی از مخالفت های این جانوران بی خرد و نادان، در باب به اجرا درآمدن هنر تئآتر در ایران را در ذهن خویش دارد که می گوید: ” برخی از امامان جمعه، به طور کلی با موسیقی و تئآتر مخالف اند.” ؛ البته می توان از مطرح شدن این مطالب، آن هم در شرایط مستعفی شدن وی نتیجه گرفت. که او تلاش می کند، تا که به مردم ایران برساند؛ که من در مورد این موضوع طرف شما هستم نه امامان جمعه و سایر مخالفان با تئآتر و موسیقی. اما اگر ایشان هم یک ذره شعور می داشت؛ باید از آنها بپرسد، چرا با هنر تئآتر مخالفت می کنید؟ آیا نمی دانید که همین ” تعزیه ” خودمان(نمایشات عزاداری و مرثیه خوانی مسلمان ها)، پدر هنر تئآتر در ایران است؟ آیا نمی دانید، که تعزیه خوان ها، با نواختن شیپور، که از ادوات موسیقی است؛ چقدر بر شور و هیجان تماشاگران تعزیه ها می افزاید؟ اگر تئآتر را از ایران برچینید، باید فاتحه ی تعزیه خوانی برای روزهای محرم و صفر(جهت بیشتر مسخ مذهبی کردن مردم بی خرد ایران) را هم خواند؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیدوزخ تام هنکس ۱۰۰ میلیون دلاری شد
مقاله بعدی«آنا نعمتی» سفیر نیکوکاری شد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.