اپوزیسیون سوریه حق دارد که به پیشنهاد روحانی ” نه ” بگوید!

0
141

روز پنج شنبه 29 شهریور 1392 خورشیدی، برابر با 20 سپتامبر 2013 میلادی، در مقاله ای که توسط حسن روحانی از طریق روزنامه آمریکائی واشنگتن پست منتشر شد نوشته است: ” ما باید دست به دست هم بدهیم، و به گونه ای سازنده، برای فراهم آوردن موجبات گفت و شنود ملی، چه در سوریه و چه دربحرین کار کنیم. و فضائی به وجود آوریم که در آن ملت های منطقه بتوانند در باره سرنوشت خود تصمیم بگیرند. ” وی در همین رابطه برای تسهیل گفت و شنود میان دولت سوریه و مخالفان آن توسط دولت ایران اعلام آمادگی کرده است. به گزارش خبرگزاری فرانسه، ائتلاف ملی سوریه روز شنبه با انتشار یک بیانیه اینترنتی از سوی اپوزیسیون مخالف با رئیس جمهور سوریه گفت: ” تهران خودش بخشی از مشکلات است ” این ائتلاف می گوید پیشنهاد روحانی جدی نیست و فاقد اعتبار سیاسی می باشد. بیانیه اپوزیسیون سوریه، پیشنهاد میانجیگری روحانی را، کوششی مذبوحانه برای طولانی تر کردن بحران، و سرپوش گذاشتن بر پرونده های بسیار پیچیده ای مانند برنامه اتمی ایران توصیف کرد!

رد شدن پیشنهاد حسن روحانی از سوی ائتلاف ملی در سوریه، در حقیقت اولین شکست سیاسی رئیس جمهور حکومت اسلامی است. تعداد زیادی از مردم گیتی، همچنین ملت ایران در برون و درون مرزهای کشور، بر این عقیده بوده و هستند؛ که احمدی نژاد فردی ناپخته و بدون کیاست دولتمداری است. می بینیم که روحانی با همه ژست های سیاستمدارانه که به خودش می گیرد؛ هنوز از گرد راه نرسیده، بیان سخنان بی محتوا را شروع کرده، چنانچه کسی یا گروهی از داخل یا خارج از کشور، از جلویش در نیایند؛ گوی سبقت در ” پرت و پلا گوئی ” را، از احمدی نژاد هم خواهد ربود!

میانجیگری کردن بین ملت سوریه و بشار اسد را باید دولت کشوری بر عهده بگیرد؛ که خودش در به وجود آمدن این بحران مخرب در سوریه هیچ نقشی نداشته باشد. نه حکومت خودکامه و دولت بی خاصیت جمهوری ننگین اسلامی، که خودش در بن بست حل شدن مشکلات فراوانی از ادامه راه باز مانده؛ و پایش مانند …. در گل رسوائی مانده و در انتظار شلیک تیر خلاص بر پیکر منحوس حکومت ضد بشری اش می باشد!

اما آنها (سران حکومت اسلامی ) این پیشنهاد را نیز همانند آزاد کردن چهل و یک زندانی سیاسی، در راستای منحرف ساختن افکار عمومی مردم دنیا، به ویژه ملت ایران، در ارتباط با اعلام آمادگی مذبوحانه شان، برای ایجاد باب مذاکره با آمریکا انجام داده اند. از ابتدا همواره شیوه آخوندهای حکومتی چنین بوده، که جهت حل نمودن مشکلات سیاسی خودش، پای چندین موضوع بدون ارتباط با مورد خویش را به میان ماجرای شان بکشند؛ و حواس عموم مردم را به سوی مسائل دیگری جلب نمایند؛ تا در خفا به کار خودشان ادامه بدهند!

بعضی اوقات هم به دلیل فرصت طلبی های جاه طلبانه، با دیگران از در صلح و دوستی وارد شده اند؛ سپس با پنبه سر آنها را بریده و کار را به نفع خودشان خاتمه داده اند. مانند کاسبکاران دغلی هستند، که برای فروختن اجناس خودشان به مشتری های خویش، دست به تبلیغ و دادن فرجه به متقاضیان می زنند؛ اما همینکه پای مشتری به داخل فروشگاه شان باز می شود، به هر طریقی که بتوانند او را می پیچانند و جنس شان را با همان مبلغ نخستین به او قالب می نمایند!

ائتلاف ملی سوریه پیشنهاد روحانی را، به دلیل فاقد اعتبار سیاسی بودن و جدی نبودن آن مردود دانسته است؛ آنها به خوبی درک کرده اند، که این پیشنهاد قبل از آنکه تیغی از پای مجروح مخالفان به پاخاسته سوری در بیاورد؛ در صدد گشودن گره های کور مشکلات همه جانبه خود حکومت پلید اسلامی است. به زبانی دیگر، می شود نتیجه گرفت کسی که شعله را افروخته و دمادم جهت خاموش نشدن اش هیزمی به آن می افزاید؛ خاموش کردن آن را هرگز نیاموخته است. خاصه آنکه در ذات و خمیره موجودیت این حکومت شیاد، آنچه که کوچکترین محلی از اعراب ندارد، انجام دادن کارهای مثبت در باره دیگران و رساندن سودهای معنوی و مادی به سایرین است!

مردم سوریه، رنج و محنت صدهزار کشته دادن و هزاران آواره داشتن را متحمل نشده و نمی شوند؛ که پس از اینهمه مبارزه سرسختانه با حکومت جنایتکارانه بشار اسد، اجازه بدهند که تا اهریمن و شاگردش، با نمایندگان مردم زجرکشیده و ستمدیده سوریه، در اطراف یک میز بنشینند و به قصد پایان دادن به خواسته های خودشان با آنها مصالحه بکنند. اگر قرار باشد با میانجیگری مشکل مردم سوریه حل بشود که هرگز نخواهد شد؛ نمایندگان سازمان ملل متحد بر دیگران به ویژه بر دولت جمهوری اسلامی ارجحیت دارند. ولی این هم متصور نیست که عملی باشد. چرا که هنوز تکلیف موضوع حمله شیمیائی به مردم سوریه روشن نشده و مشخص نگشته، که این کشتار وحشیانه توسط کدامیک از طرفین این ماجرا شکل گرفته است!

هرچند که اسد هنوز اصرار می ورزد که کار مخالفان اوست، اما هیچ عقل سلیمی نمی تواند بپذیرد، که مخالفان حکومت اسد در سوریه جنبه عملی به خودش گرفته باشد. اما آنچه که مسلم است، آفتاب را نمی توان تا به ابد پشت ابرها پنهان نگه داشت !

تابستان 2572 آریائی هلند

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلیمقاله خاتمی در روزنامه گاردین: فرصتی استثنایی برای ایران و غرب پدید آمده
مقاله بعدیشطرنج سوريه را در صفحه خاورميانه بهتر درك كنيم
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.