اهداف ابرتروریسم جهان در مانور حمله به مزار خمینی و مجلس شورای شان!

0
270

گاهی با شدت کامل لازم است، که خرد انسانی خویش را، در ابراز دیدگاه مان نسبت به اموری که رخ می دهند؛ مد نظر خویش قرار بدهیم. تا بعد از دست یافتن به نتیجه حقیقی و اصل ماجرا، مورد پرسش خود و دیگران واقع نشویم. همین امروز هفدهم خرداد 1396 خورشیدی، در ساعت ده بامداد، رویدادی با جنبه های دو گانه هم کمدی و هم تراژدی، صحن حرم دارای دویست میلیون تومان طلای ناب و نقره خالص خمینی جنایتکار، و ورودی مراجعین به حیاط داخلی مجلس رژیم آخوندی را، با برخاستن صدای انفجار و بالا رفتن شعله های آتش، و به گوش رسیدن زوزه های سلاح هائی که به هر سو شلیک می شدند. را از طریق پست های شنیداری و دیداری مردم ایران، که آنها را برای رسانه های دنیای مجازی ارسال کرده بودند؛ را دیدیم و شنیدیم!

کمدی بود زیرا نشان می داد؛ که حضرات(نمایندگان مجلس)، از پشت پنجره های درون سالن علنی مجلس، در کمال خونسردی و بی خیالی، به تماشای جست و خیزهای میمون هائی، که زبان عربی را با لهجه های اشتباه حرف می زدند؛ تماشا می کردند و واکنش چندانی به آن نشان نمی دادند. گوئی که حیاط میانی مجلس یک صحنه جهت نمایشی رزمی است؛ و ایشان به خاطر آن که خوب بتوانند به لحظات آن تئآتر تسلط داشته باشند؛ از پشت پنجره های سالن علنی مجلس، آرام و بی محابا، به تماشای ابراز حماقت سران حکومت شان، و اظهار بلاهت خودشان که وکلای ملت ایران می باشند ایستاده بودند!

فیلم ها و عکس های ارسالی از حرم ام…… ام، کمی طبیعی تر به نظر می رسید. تعدادی از شیشه های آنجا شکسته بودند؛ و سر و صدای بیشتری از آنجا به گوش می رسید. بدیهی است که در نگرش نخستین، اذهان بینشگران چنین مناظری، به خطا قضاوت کنند و آن را، نفوذ نیروهای تروریستی رادیکال های اسلامی، از جمله القاعده و داعش و طالبان بپندارند. اما بعد از لحظاتی تفکر، به راحتی می شد نتیجه گرفت؛ که این یک کپی از حملات تروریست های داعشی است؛ که این حرامزادگان دروغپرداز، برای ” ایذ گم کردن ” مردمان ایران و سایر مناطق جهان، در معرض نمایش قرار داده بودند!

اقدام تروریست ها، یا مانور نرم اما شرم آور ابرتروریسم دنیا، که خود جمهوری منفور اسلامی است؛ آنقدر بی هدف و فکاهی بود؛ که اگر هم اعجابی به آدمی دست می داد؛ نه به لحاظ آن نمایشات تمسخرآمیز، بلکه به خاطر نفس عمل، که این کار نمایشی را، در یک روز معمولی در میانه هفته، که تعداد زیارت کنندگان(بلاهت پیشگان فریبخورده ایرانی) در مرقد امام شان، بسیار محدود و کم به نظر می رسید. این جریان خنده دار، در روزی به اجرا درامد؛ که نه روز تعطیلی خاص یا آخر هفته بود؛ که در آنجا افراد زیادی تجمع داشته باشند؛ و نه هیچ مناسبتی در آن نبود؛ که بعضی از مسؤلان حکومتی، در آن مکان اهریمنی، جهت سخنرانی و یا امر دیگری، حضور داشته باشند!

اقدام به عملکردی تروریستی در یک روز و ساعت معین، بیانگر شجاعت و هوشمندی تروریست ها نیود و نیست؛ بلکه فقط نشان دهنده آن است؛ که این شیطان های حاکم در ایران، خودشان که احمق تشریف دارند؛ فکر می کنند که بقیه مردم نیز دچار چنین حماقت ذاتی مانند ایشان می باشند. هر کسی که آشنائی زیادی هم با مسائل سیاسی نداشته باشد؛ بسیار آسان به این صرافت می افتد؛ چگونه است که تروریست ها، چنین روز خلوت و آرامی را، برای حمله به زیارتگاه رهبر …. کبیر انقلاب سیاه و شوم اسلامی انتخاب نموده اند؟ و هدف اصلی شان برای دست زدن به این مانور سیاسی بی نتجه، اما معرفی کننده بی خردان قدرت پرست حکومت آخوندی در ایران به انجام رسیده است؟!

همچنین حمله چند عامل انتحاری به مجلس، و اقدام به گروگانگیری افراد عادی توسط تروریست ها، در سالن محل ملاقات نمایندگان مجلس با مراجعین شان، به اندازه ای مصنوعی و نمایشی بود؛ که بعید به نظر می رسد، تا مدت های طولانی، کسی در ایران برای تماشای یک نمایشنامه کمدی، و یا یک فیلم فکاهی به تئآتر یا سینما مراجعه نماید. تروری که حتی یک نماینده مجلس شورای اسلامی در آن کوچک ترین آسیبی ندیده، و درست یک هفته بعد از تأیید شدن نتیجه انتخابات و شکست فاحش نیروهای حاکمیتی و رهبری، در مقابل پیروزی یک ملای جنایت پیشه دیگر مانند حسن روحانی شکل گرفت و به انجام رسید. بدون تردید و صد در صد، بایستی که اهدافی یا فقط یک هدف را در پی داشته باشد!

سران رسوای حکومت پلید اسلامی، سالهاست که با نفوذ در میان ارکان گروه های تروریستی القاعده، داعش و طالبان، و اجرای دوگانه گروگانگیری اعضای خانواده های ایشان، و نیز پرداخت نمودن باج های گوناگون و پول و سلاح به آنها، به راحتی و در آسودگی کامل زندگی می کنند؛ و به حیات جنایتکارانه خویش ادامه می دهند؛ و حاکمیت منفورشان را، از خطرات حملات تروریست های واقعی، که دست آموز خود نیرنگبازشان هستند؛ مصون و محفوظ نگاه داشته اند!

در افغانستان طالبان و القاعده و داعش، اهرم های دست جمهوری فریبکار و جانی پرور اسلامی هستند؛ که برای جلوگیری از حکومت مستقل افغان ها، و ناکام کردن تلاش های جامعه جهانی، برای استقرار صلح در این سرزمین بوده و می باشد. در عراق هم داعشی ها را چنان تطمیع کرده است؛ که آنها با انجام دادن چند قتل عام، زمینه ساز حضور ” حشدالشعبی ” حکومت اسلامی، و حضور نظامیان جمهوری آخوندی از جمله سردار سپاه قدس قاسم سلیمانی را، در عراق به وجود آورده اند؛ و چنانچه نیک به این حقیقت بپردازیم؛ تسلط همه جانبه خودشان در عراق را مسجل ساخته اند!

اکنون که دنیا از حیله های ایشان، و کنش های ضد بشری شان در گیتی باخبر شده اند. جهت آنکه تردیدی نسبت به حکومت تروریست پرور اسلامی در جهان پیش نیاید؛ و ایشان را از مظان اتهام همکاری با تروریست ها دور بدارد. دست به چنین نمایشی زده اند؛ که نزد صاحبان خرد، هم تأمل برانگیز است و هم غم انگیز و تهوع آور. محزون می شویم به سبب حضور هم میهنان درونمرزی مان، که با چنین قوم پلید و سفیه شیطان صفتی سر و کار دارند. تهوع آور است، زیرا که مشتی آخوند بی اصل و نسب و جنایتکار و دزد و قاچاقچی، در سرزمین شاهان خدائی می کنند و زندگی را بر تمام جهانیان تلخ نموده اند!

محترم مومنی

 

مقاله قبلیمحکومیت جهانی حملات تهران
مقاله بعدیواکنش رضا صادقی؛ اهاى …. مهاجم ، تروريست ، افراطى يا هر بى صفتى
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.