انگلیسی ها از جان ایرانی ها چه می خواهند؟!

0
123

هرگاه شنیدید که یکی از صاحب منصبان بریتانیای کبیر به ایران سفر می کند؛ تردید نفرمائید که باز هم کاسه ای زیر نیم کاسه ایشان مخفی شده است. جک استراء وزیر سابق امور خارجه بریتانیا، امروز سه شنبه هفدهم دیماه 1392 خورشیدی وارد تهران شد. خبرگزاری جمهوری اسلامی می گوید، او به عنوان رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و انگلیس، به همراه چهار نفر دیگر از اعضای این گروه به ایران رفته است!

آنقدر سواد داریم که بفهمیم، واژه ” پارلمان ” در چه موقع و با توجه به چه شرایطی مورد استفاده قرار می گیرد؟ در این اندازه از بصیرت اجتماعی نیز هستیم که درک بکنیم؛ میان دو مملکتی که به خاطر بسته شدن سفارتخانه های هر دو کشور در آن یکی، هیچگونه رابطه سیاسی مستقیم وجود ندارد. تشکیل شدن گروه دوستی پارلمانی میان دو کشور ایران و انگلیس، و حضور نمایندگان پارلمانی آنها در هر کجا که باشد؛ یا پوچ و مسخره است، و یا متضمن آن خواهد بود، که حضرات هر دو سوی مسأله، در حال تبانی های دسیسه آفرین، برای فریبکاری های تازه هستند!

ایرنا از قول عباسعلی منصوری آرانی(رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و انگلیس) نوشته است؛ جک استراء و همراهانش طی سه روز اقامت در تهران، با مقامات ارشد جمهوری اسلامی، و مسؤلان اقتصادی کشور، دیدار و گفتگو خواهند کرد. لازم به بیان است، که در زمان وزارت جک استراء در بریتانیا، حسن روحانی رئیس جمهور کنونی حکومت اسلامی، مسؤل پیگیری پرونده اتمی رژیم، در مذاکرات مربوط به این موضوع با مخالفان غربی جمهوری اسلامی بوده است!

همین یک نکته کفایت می کند، که اذهان ما و دیگران را، به سوی زمانی سوق بدهد؛ که آخوند روحانی در انگلیس مشغول گذراندن دوره دکترای خودش بوده؛ شایع است که روحانی و استراء در آن موقع دوستی تنگاتنگی با یکدیگر داشته اند؛ و پس از به ریاست جمهوری رسیدن حسن روحانی، آتش زیر خاکستر آن دوستی های قدیمی، سر از خاکستر درآورده، و با آنکه به سبب بسته بودن دفاتر نمایندگی هر دو کشور در دو مملکت، کبک آقایان خروس می خواند و در نظر دارند؛ که به یاد گذشته ها، نشستی و گپ و گفتگوئی با هم داشته باشند!

اما این سخن نیز بیجا نیست، که در صورت الزامی بودن این ملاقات، چرا روحانی به بریتانیا نرفته، و استرآء به ایران سفر نموده است؟ نکته همینجاست، چون جک استراء نه فقط با حسن روحانی، بلکه محمدجواد ظریف، علی لاریجانی و حتی خود خامنه ای هم دیدار و گفتگو خواهد داشت. حتی اگر این دیدارها در خفا انجام بشوند؛ و نگذارند که به خبرگزاری ها درز بکند!

ملاقات فرضی میان استراء و مقامات رژیم آخوندی، می تواند در حالت ظاهری آن، فقط همان جنبه دوستی پارلمانی را داشته باشد؛ ولی در عالم واقعیت و درونمایه چنین سفر عجولانه ای، چه بسا غرض از این سفر تعجیلی سه روزه، مطرح نمودن اخطار به مسؤلان رژیم، و دادن تذکرات لازم به سران این حکومت را هم معنا بدهد!

عباسعلی منصوری آرانی، رئیس گروه دوستی پارلمانی ایران و انگلیس( که تا کنون خبر تشکیل شدن این گروه را نشنیده بودم)، به خبرنگار ایرنا گفته، جک استراء در طول سه روز اقامت در تهران، در نظر دارد که به اتفاق چهار نفر همراهانش با مقامات ارشد جمهوری اسلامی، و نیز مسؤلان اقتصادی کشور دیدار و گفتگو داشته باشد. ” لبّ کلام ” همین است: ” دیدار و گفتگو با مسؤلان اقتصادی کشور” ؛ احتمالا در تعهدات پشت پرده میان سران رژیم اسلامی و انگلیس، قرار بوده که آخوندها، دزدی های نقدی را که از جیب مردم ایران می ربایند؛ ابتدا پورسانت آن را به انگلیسی ها بدهند؛ سپس بقیه نقدینه های خودشان را، در بانکهای آنها بسپارند؛ تا منافع مادی این سپرده ها، بخصوص در شرایط ویژه بحران اقتصادی در اروپا، به دولت بریتانیا برسد و آنها بتوانند با بهره های آنهمه پول بی زبان، کشورشان را از ورشکستگی اقتصادی برهانند !

هرگاه آتش مباحث اقتصادی در گوشه ای از جهان، بالا می گیرد و بوی آتش و نور و گرمای شعله های آن، در کوتاه ترین زمان ممکن به مشام و دیگر حواس سلسله اعصاب دولتمردان حکومت سلطنتی بریتانیا می رسد؛ و حساسیت فزون بر معمول آنها به هر مسأله اقتصادی را صد چندان می کند؛ و آنها را وا می دارد، تا دوان دوان و بدو بدو خودشان را میان همان شعله ها برسانند؛ و با گذاشتن نقاب دوستی بر چهره پلید و نفع پرست شان، مسیر رودخانه متلاطم مشکلات اقتصادی طرفهای دیدار شونده را، چنان به سوی اهداف سودجویانه خودشان تغییر بدهند؛ که آب هم از آب تکان نخورد!

پیشینه های دخالت کردن ایشان در امور اقتصادی کشورهای زیر نفوذ شان، نه فقط بر هم پایگان سیاسی اروپائی و آمریکائی این دغلکاران روشن و آشکار است؛ بلکه کشورهای مورد نفوذشان در جهان سوم نیز، به وضوح بدان پی برده اند. غیر از آنهائی که خودشان را به خواب خرگوشی زده اند؛ و برای بقای حکومت غیر مردمی و ضد بشری خویش، ناگزیرند که به همه سازهای این مطربان بین المللی برقصند!

چه کشوری و کدام سیاستمدارانی برای مسلمانهای دنیا، مهر و تسبیح و جانماز و قبله و روضه خوانی و ولیمه دادنها و انداختن سفره های نذری و …. را باب نموده اند؛ و میلیونها از ساکنان این کره خاکی را، در آتش خرافات انداخته اند؛ و مایلند که تا ابد این بی خبران بی خرد را، در آتش نادانی بسوزانند؛ و منافع خودشان را زنده نمایند و بدان هستی جدیدی ببخشند؟!

آن زمانی که به کشورهای ایران و تایلند، تریاک را ارزان می فروختند، و سوخته اش را گران تر از نرخ خود تریاک از ایشان می خریدند؛ مقاصد شوم شان در پوشش هائی از همین نوع ” دوستی پارلمانی ” مخفی بود. گذشتگانی که در آن زمانها فریب این حیله گران را می خوردند؛ نخستین قربانیان اهداف سلطه جویانه امپریالیستی آنها بودند. اما اکنون که بسیاری از مردم کتابخوان و تاریخ شناس می باشند؛ چرا باید همچنان فریب این پیر استعمار را بخورند؛ خود و مملکت و ملت آن را، در زمانی که همه ساکنان گیتی رو به جلو و دستیابی به انواع پیشرفتها می روند؛ به سوی قهقراء و عقب ماندگی و غرق شدن در باتلاق خرافه های ساخته شده به دست این ریاکاران محکوم کنند؟!

جک استراء و حسن روحانی، خنجرهای زهرآگین و نابود کننده عزت و حرمت ایرانیان را، در غلاف پنبه ای پوشانده اند؛ تا با همان ظاهر پنبه ای، برسینه میهن پرستان ایرانی بزنند؛ که تا بیش از پیش، دارائی های ملی مردم ایران را، به غارت ببرند و به اربابان خویش هدیه کنند!

زمستان 2572 آریائی

محترم مومنی روحی

 

مقاله قبلی«جنيفر لارنس» و «رابرت داوني» در جمع اعطا كنندگان گلدن گلوب
مقاله بعدیتشدید فشارهای غیر انسانی علیه زندانیان سیاسی زندان گوهردشت کرج
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.