امور شرک آلود ضد خدائی! بقلم بانو محترم مومنی روحی

0
516

آقایان برای که سینه و زنجیر می زنید؟ خانم ها برای که خوراک نذری می پزید؟!

از زمان حکومت سلسله بسیار « خشکه مقدس » صفویه در ایران، که چندین قرن از آن می گذرد. مراسم ضد خدائی و مغایر با شؤنات ایرانیان آریائی، که در سرزمینی اهورائی به دنیا آمده اند برگزار می شود. این برنامه های مذهبی سالیانه، که نباید هیچ ربطی هم به ایرانیان داشته باشند؛ عزاداری های دو ماه قمری محرم و صفر، در جای جای ایران، و نزد مردمان آریائی آن به وجهی آغاز می گردید؛ که متاسفانه برخی از هم میهنان دگم و دل به مذهب عرب ها سپرده ما، از آن زمان تا کنون همه ساله در چنین روزهائی، مراسمی را که هیچگونه ارتباطی هم با ایشان و کهندیارشان ندارد. در دهه اول ماه محرم، و در چهلمین روز رویداد ماجرای عاشورا در شهر کربلا در کشور عراق، را درون تکایای اسلامی!! و خیابان های کشورمان به نمایش می گذارند؛ و چنان با دست های شان بر سینه های خویش می کوبند؛ و با زنجیر بر شانه های خودشان ضربات دردناک را وارد می آورند؛ که گوئی، در همان روز، تعدادی از عزیزان شان را از دست داده اند!

بخش بزرگی از چگونگی برپائی این برنامه های شرک آلود و ضد خدائی هم، از زمان روی کار آمدن سلسله مبتلا به دگماتیسم مذهب شیعه دوازده امامی قجرهای افیونی و زنباره در ایران، رواج گسترده تری یافت؛ و در نهایت تاسف، تا کنون نیز بر همان روال چند قرن گذشته ادامه دارد!

جدی تر شدن برگزاری برنامه های عزاداری محرم و صفر در کشور مان، دلیل مهم دیگری هم دارد؛ و آن هم امری نیست، مگر سودجوئی های برخی از کسانی بوده و هست؛ که در همه روزها و شب های چنین ایامی، در کسوت آخوند و شیخ و ملا و مداح اهل بیت!! با خواندن روضه و شرح دادن مصیبت هائی، که پس از کشته شدن تعدادی از بازماندگان محمد در جنگ با یزید و شمر و ….، که صدالبته جهت دستیابی طرفین به قدرت بیشتر بوده، و به دلیل به جان همدیگر افتاده بوده اند. تعداد زیادی از مردم دینزده ایران را، بچاپند و با گرفتن مبالغ گزافی پول از ایشان، برای خودشان، کاخ های آنچنانی و امکانات بی حد و حصر را تدارک ببینند!

اما اگر مردمی که در چنین مراسمی شرکت می کنند. کمی به خودشان زحمت مطالعه تاریخ اسلام از آغاز تا کنون را بدهند؟ به مواردی بر خواهند خورد؛ که یکی از همین روحانیون، اما بسیار روشنفکر و صادق و حقیقت بین، که اخیرا در این باره مطالبی را مطرح نموده دست خواهند یافت؛ که هم اکنون توسط قدرت پرستان سودجوی حاکمیت دروغپرداز آخوندی، در سیاه چاله زندان مخوف اوین اسیر بیدادگری های ایشان است!

چندی پیش، حجت الاسلام هادویان( در روزچهارشنبه ۹ تیر ۱۴۰۰خورشیدی، در دانشگاه شاهد ) حقایقی را بیان نمود؛ که بسیار شنیدنی و جالب است.

چهار شنبه ۹ تیر ماه، سخنرانی شدیداللحنی از سوی حجت الاسلام دکتر هادویان، یکی از روحانیون حوزه علمیه قم و مدرس دانشگاه شاهد، موجب تنش شدید میان احزاب اسلامی و طلاب و روحانیون افراطی شد؛ که در پی این سخنرانی، بلافاصله نیروهای اطلاعاتی سپاه، با حضور در دانشگاه شاهد، پس از ضرب و شتم وی، این روحانی 58 ساله را با خودروهای فاقد پلاک و با شیشه های کاملا دودی به زندان اوین منتقل کردند. بخشی از این سخنرانی جنجالی او را، که به متن نگارشی در آمده است در اینجا بخوانید:

« یک آخوند هیچوقت به شما نمی‌گوید؛ که محمد با عروسش ازدواج کرده است!

یک آخوند هیچوقت به شما نمی گوید؛ محمد در سن ۵۸ سالگی با عایشه ۹ ساله هم بستر شده است!

یک آخوند هیچوقت به شما نمی‌گوید؛ محمد و امامان، ده‌ ها زن و کنیز و برده ایرانی و عرب داشته اند!

یک آخوند هیچوقت به شما نمی‌گوید؛ که علی در جنگ قادسیه مشاور عمر بوده، و در زمان خلافتش، بارها ایرانیانی را که علیه اعراب شورش کردند را سرکوب کرده است!

یک آخوند هیچ وقت به شما نمی گوید؛ علی و حسن اسم بچه‌های شان را، ابوبکر و عمر و عثمان می گذاشتند!

یک آخوند هیچ وقت روضه ابوبکر بن علی و عمر بن علی( فرزندان علی امام اول شیعیان)، که در کربلا کشته شدند. را نمی خواند!

یک آخوند هیچ وقت به شما نمی‌ گوید؛ که علی دخترش « ام کلثوم » را، به عمر داد؛ و دختری از عمر گرفت؛ و در واقع بین آنان عهد دامادی بر قرار شد. در حالی که عمر همسن پدر بزرگ ام کلثوم بود!

یک آخوند هرگز به شما نمی ‌گوید؛ که پس از مرگ ابوبکر، علی یکی از زنانش را گرفت. تا بین اعراب نشان دهد؛ که خلفا هوای یکدیگر را، حتی پس از مرگ هم دارند!

یک آخوند به شما نمی گوید؛ که فرش بهارستان، از بزرگ ترین غنائم قادسیه، به طول 140 متر و عرض 27 متر، کاملا بافته شده از ابریشم و طلا، توسط علی و عمر تکه تکه شد؛ و بین 4 قبیله بزرگ عرب، به نام های قریش، بنی کلب، اوس و خزرج تقسیم، و به فروش رفت!

آخوند از دریدن شکم زنان ایرانی باردار شده توسط مردان وحشی عرب، و شرط بندی بر روی جنسیت جنین آنها، و فروش زنان و دختران و کودکان ایرانی در مدینه پس از قادسیه نمی‌گوید!

آخوند هیچ وقت از کشتار 120 هزار نفری مردان و جوانان ایرانی، که در 3 مرحله به دست خالدبن ولید و سعدبن ابی وقاص و عمربن خطاب، به جرم نپذیرفتن اسلام در مدائن و مراغه و قصرشیرین گردن زده شدند. چیزی به شما نمی گوید!

یک آخوند هرگز به شما نمی‌ گوید؛ که خالدبن ولید صحابه محمد، پس از فتح آذرگشسب سوگند خورد؛ که : « من کیسه های گندم را از خون ایرانیان در این آسیاب آرد می کنم؛ و از آن آرد نان پخته و میخورم. » ؛ و چون خون های ایرانیان دلمه می شد. به ناچار از چاه آب کشیدند و در آسیاب ریختند. تا همراه خون به گردش درآید و از این جهت خالد به سوگندش عمل کرده باشد!

یک آخوند به شما نمی گوید؛ که حسن(پسر بزرگ علی) در قبال پول و ثروت، قید امامت، یکی از ۵ رکن اسلام را زد!

یک آخوند به شما نمی گوید. پس از صلح حسن و معاویه، مالیات مردم نگون ‌بخت اهواز و دارابگرد فارس، به نام بیت المال مسلمین به جیب حسن و حسین رفت!

یک آخوند به شما نمی گوید. حسن و حسین در تجاوز اعراب به خاک ایران، مخصوصا فتح طبرستان، و قتل عام زنان و مردان این خطه حضور داشته اند!

یک آخوند خیلی چیزها را به شما نمی گوید. چون دکانش تعطیل می شود. »!

مواردی که این روحانی دلیر با شهامت بسیار عنوان نموده است. ضمن این که حقایقی محض می باشند. فقط بخشی از ستمگری های بازماندگان آخرین پیام آور «اولولعزم»(دارای کتاب آسمانی) است؛ که ما هم اکنون در کنش های بی شرمانه و جنایتمدارانه پیروان متعصب آنان مشاهده می کنیم؛ که با مردم بی پناه و بی یار و یاور ایرانی چه می کنند؟!

به جریانات گذشته در طول این چهار دهه ننگین در میهن مان کاری نداریم. فقط به بررسی رویدادهای بسیار نا خوشآیند از پاندمی کووید ۱۹ در ایران می پردازیم؛ که در بیشتر موارد، سهمگین تر از رویدادهای جنگ های اول و دوم جهانی نیز هستند!

هنوز طلیعه صبح روشنائی خودش را به جهانیان نشان نداده، که در گورستان مشهد از در و دیوار مرگ می بارد!

در گورستان بهشت زهرا در تهران نیز، اجساد اموات در اثر بیماری کرونا در کنار هم صف بسته اند. تا شاید خانواده های عزیز از دست داده بتوانند؛ یک گور خالی برای دفن میت خویش پیدا بکنند. در دیگر استان های کشورمان نیز، اگر وضعیت از تهران بدتر نباشد بهتر نیست؟!

چه کسی مسؤلیت این فاجعه عظیم را بر عهده می گیرد؟ خامنه ای، رئیس جمهور جنایتکار منتخب او، وزیر بهداشت و درمان کابینه رئیسی، که نه تخصصی در پستی که به فرمان و پیشنهاد آخوند جلاد رئیسی در این باره دارد؟ یا خود مردمی که اینهمه شکنجه و آزار جسمی و روحی را تحمل می کنند؛ و آه هم از نهادشان بر نمی آورند؟!

شما انسانید، و به همین خاطر باید آزاده و حق طلب هم باشید. تا به کی و تا چه زمانی می خواهید در برابر اینهمه ظلم و آزاری، که از این حاکمیت جنایتکار نصیب تان می شود. سکوت کنید و دم نزنید؟!

شما که مسلمان های چهارده قرن پیش و در صدر اسلام ناب محمدی نیستید؛ که ناگزیر به تحمل نمودن چنین ددمنشی های ضد بشری باشید. اکنون که دولت ننگین دامان رئیسی جنایت پیشه آغاز شده است؛ او و اعضای کابینه منحوسش هم نمی توانند گام درست و مفیدی در هر رابطه ای بردارند. این بهترین فرصت را مغتنم بشمارید؛ و یک بار هم که شده به خودتان بگوئید: « مرگ یک بار و شیون هم یک بار » ؛ اگر دیر بجنبید؟ آخوندها و همدستان طالبانی شان، قصد دارند که دست در دست یکدیگر بگذارند؛ و با ادغام ایران و افغانستان در همدیگر، امپراطوری اسلامی در جنوب شرقی آسیا را شکل بدهند و تحقق ببخشند!

« من این دو حرف نوشتم، چنان که غیر ندانست

تو هم به رسم امانت، چنان بخوان که تو دانی » !

مقاله قبلیجزئیات قرارداد ۲۰ ساله جمهوری اسلامی و روسیه
مقاله بعدینیویورک تایمز: اسرائیل به حملات سری علیه برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی ادامه می‌دهد
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.