اظهار نظر غیرواقعی پلیس اصفهان در رابطه با بحران اسیدپاشی در این شهر!

0
170

در حالی که قربانیان اسیدپاشی در اصفهان، زنان و دختران جوان و بی دفاع و ستمدیده اصفهانی گفته اند؛ کسانی که به ایشان حمله کرده و بر روی چهره شان اسید پاشیده اند؛ دو موتورسوار بوده اند که از عمل شنیع خویش فرار کرده اند؛ اما فرمانده پلیس این شهر، پیش از انتشار خبر دستگیر شدن چهار مظنون به پاشیدن اسید بر زنان اصفهانی، اصرار زیادی داشت، که پاشنده اسید بر روی دختران و زنان جوان در اصفهان یک نفر است؛ و پلیس این شهر در چند روز آینده، موفق به دستگیر نمودن وی خواهد شد. اما امروز دوشنبه 28 مهرماه 1393، که بر اساس اظهارات مرتضی میرباقری، قائم مقام اجتماعی – فرهنگی وزارت کشور کابینه حسن روحانی اعلام شده است؛ که چهار نفر مظنون به اسید پاشی در اصفهان دستگیر شده اند. اکنون باید از فرمانده پلیس اصفهان پرسید: ” به کدام دلیل متقنی، یک حرکت تروریستی گروهی را، که مظنون اصلی آن ستاد < امر به معروف و نهی از منکر> انصار حزب الله رژیم هستند را تحریف کرده است؟!

امروزصبح(دوشنبه 28 مهرماه 1393 خورشیدی، فرمانده پلیس اصفهان، پیش از اعلام شدن خبر دستگیری چهار نفر مظنون به اسیدپاشی بر روی دختران و زنان جوان اصفهانی، که توسط مرتضی میرباقری قائم مقام وزارت کشور دولت یازدهم، در اختیار خبرگزاری ها گذاشته شده است. در نیمروز دوشنبه 28 مهر 93، پلیس اصفهان که تا صبح امروز، هرگونه عمل گروهی در جریان اقدام به اسید پاشی ها را رد می نمود؛ با منتشر شدن خبر دستگیری مظنونان به این کار وحشیانه و ضدبشری، آقای فرمانده پلیس اصفهان، پس از انتشار خبری دیگر، مبنی بر درخواست برخی از مقامات قوه قضائیه جمهوری اسلامی ، جهت پیگیری بیشتر این امر، و دستور اکیدی که در این رابطه داده اند؛ هیچ اظهار نظری در این باره نکرده است !

اما محمدتقی رهبر، امام جمعه شهر اصفهان و نماینده رسمی مردم این شهر در مجلس آخوندی، که پیشتر دیدگاه های مردم در فضای مجازی، که بروز این اعمال را اقدامات افراطی های گروه تندروی مذهبی می دانستند؛ و وی (محمدتقی رهبر) آن را رد می نمود. پس از دستگیری مظنونان، سخنان پیشین خویش را که گفته بود: ” امر به معروف باید فراتر از تذکر لسانی (زبانی ) باشد.” را در کمال وقاحت تکذیب کرده است!

اسیدپاشی ها، ادامه حرکات سبوعانه طرفداران بی منطق جمهوری بی هویت اسلامی است؛ که در همان روزهای نخستین شروع حکومت ننگین شان، بسیار وحشیانه در باره محجّبه کردن زنان ایرانی، آنها را به قصد کشت می زدند و می آزردند. و ضمن گفتن ” یا روسری، یا توسری ” به آنها، اهداف پلید خودشان را در کشور پیاده می نمودند؛ یا افراطی های مذهبی دیگری که کشتن زنان بدحجاب را حق خودشان می دانستند؛ و می گفتند که ما مجوز شرعی در این ربطه داریم؛ اکنون همین هائی هستند، که بر روی چهره های ملکوتی دختران و زنان جوان میهن مان، اسید می پاشند!

عده ای از مردم می پندارند، که این اعمال برخاسته از تسویه حساب های شخصی میان افراد می باشد. حال آنکه بیشتر دختران و زنانی که در موقع رانندگی کردن با اتومبیل شان، مورد این حمله های ددمنشانه قرار گرفته اند؛ در مناطق بالای شهر اصفهان ساکن می باشند؛ و هیچگونه ارتباط فامیلی و کاری و آشنائی و دوستی هم با یکدیگر ندارند!

 تنها دلیلی که موجب وقوع این حوادث بی رحمانه، از سوی ایادی بری از خوی انسانی رژیم ظالم و قاتل پرور جمهوری جنایتکاران می گردد؛ می تواند این باشد؛ که در نمایشی برخاسته از احترام بر مقررات سخت گیرانه و ضدبشری جمهوری آخوندی، تضعیف نمودن عملکردهای رئیس دولت یازدهم، و اعضای کابینه وی، در مسیر مدیریت امور جاری مملکت است!

انجام دهندگان چنین تدابیری در کشور، غافل از آنند، که بازتاب این عملیات وحشیانه، بر روی حکومت خودشان سایه می افکند؛ و باعث اختلافات بیشتر میان ایشان می گردد. و با انجام دادن این اعمال ضدبشری، نتیجه کارشان به سست تر کردن پایه های حکومت خودکامه شان منجر خواهد شد!

 زیرا برای مردم ایران، به ویژه ملت رنجدیده آن، که تلاش می کنند در هر فرصتی، وجه تمایز خود با امت این جمهوری بی کفایت و شیاد و جاهل را مطرح کنند؛ همه مهره های مهم این رژیم، مزدوران اهریمن می باشند؛ که با اشغال کردن کشورشان، تمام مشکلات و بدی ها را بر این مردم ستمدیده تحمیل کرده اند. با تضعیف شدن دولت حسن روحانی توسط مخالفان او، که هیچ اهمیتی نزد ملت ایران ندارد؛ کدام مشکل مردم ایران حل خواهد شد؟ زیرا: ” سگ زرد برادر شغال است ” !

محترم  مومنی

مقاله قبلیهمگان برای کشور مستقل فلسطین، یک گام دیگر به پیش؛ دیگر طفره رفتن کافی است!
مقاله بعدیسفر کم سابقه چهار متحد بحران‌زده ایران به تهران
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.