اعضای کمپین کوچ دراویش به زندان اوین، با انتشار بیانیهای، پایان اعتصاب غذای دراویش زندانی در آستانه عید قربان را «عیدانه» ایشان به هموطنان و انساندوستان وصف کرده و از عموم افراد و نهادهایی که حرکتهای صلحطلبانه دراویش برای احقاق حقوق پیروان طریقت و عرفان را تشویق کردهاند، تشکر کردند.
به گزارش مجذوبان نور؛ اعضای این کمپین با تاکید بر اینکه سلاح درویشان صلح و دوستی بوده و لباس سیاست برازنده قامت آنها نیست، اعلام کردهاند: «به جای سرکوب کردن جمع همدل دراویش، از اتحاد آنان برای پیشرفت صلح و آبادانی این مملکت بهره بگیرید، اما نه با شراکت دادن ایشان در سیاست، بلکه با تنها گذاشتن ایشان در زمین خدا، تا به دو چشم ببینید که چگونه خرابهها را گلستان میکنند و برای خویش، جز به قدر ِ قبری کوچک، هیچ سهمی نمیبرند».
این افراد همچنین اظهار کردهاند: تا دست خودکامهگان قانونگریز را از تعدی به حریم عرفی و قانونی خود کوتاه نکنیم دست از تلاش برای احقاق حقوق حقهٔ ِ دراویش برنخواهیم داشت و در این راه از هیچ کذبگو و رعبآفرینی، پروا نخواهیم کرد.
متن کامل بیانیه کمپین کوچ دراویش به زندان اوین به شرح زیر است:
هو
۱۲۱
«حق تعالی بایزید را گفت: یا بایزید! چه میخواهی؟ گفت: الهی! خواهم که نخواهم»
برادران ایمانی – یاران آزاد،
عیدانهای که با شکستن اعتصاب غذایتان در آستانهٔ ِ عید ِ فرخندهٔ قربان نثار ما کردید، دل درویشان ِ همطریق و هموطنان و دوستدارانتان را شاد کرد. ما نیز ضمن تاکید بر اینکه پیگیر تحقق خواسته هایتان خواهیم بود، به سهم خود از شما عالیجنابان و نیز از هموطنان و انساندوستان سراسر جهان که در این مدت همدلی نشان داده و حرکت صلحطلبانه دراویش برای احقاق حقوق لگدمالشدهشان را ستودند و تشویق کردند، متشکریم و امیدواریم جهان، با همدلی و تلاش تمام ابنای بشر فارغ از رنگ ونژاد و دین و مسلک، از بلیه جهل و جنگ و دشمنی خلاصی یابد.
هموطنان – آزادمردان
از کسانی که دستهای بسته ما را در روز تجمع قانونمدارانهمان شکستند و بدنهامان را خونآلود کردند میگذریم، زیرا به ما امر شده است که «ملامت متوجه صفت و کردار زشت است» اما چون به شرافت و کمال «انسان» که اشرف مخلوقات خداست باور داریم، ذرهای از آنچه حق خدادادی ماست، کوتاه نخواهیم آمد و تا دست خودکامهگان قانونگریز را از تعدی به حریم عرفی و قانونی خود کوتاه نکنیم دست از تلاش برای احقاق حقوق حقهٔ ِ دراویش برنخواهیم داشت و در این راه از هیچ کذبگو و رعبآفرینی، پروا نخواهیم کرد.
ما دراویش ماموریم به بینیازی از خلق و نیازمندی محض به درگاه خالق، اما عدهای جای آنکه خود را محاط در فرمان خدا ببینند، محیط فرض کردهاند و عوض آنکه خشم را مطلقا در ید قدرت ِ خالق ِ بخشنده بدانند و رافت و برابری و برادری را از صفت رحمانیت و رحیمیت خدا کسب کنند، یکسر به کار سرکوب و عناد مشغولند و بر آتش کینه و عداوت میدمند. ما با هیچ آفریدهای، ولو رفتارش را ناپسند بدانیم، سر ِ ستیز و دشمنی نداریم زیرا نخست اینکه ملامت را متوجه کردار او میبینیم و نه او و از کردار او اعلام بیزاری میکنیم نه از خودش که آفریدهای مانند سایر آفریدگان خداست و دیگر اینکه شکوه و درد پیش خدا میبریم زیرا شافی را او میدانیم و مسبب را او میدانیم و جز از واحد، از احدی استعانت و یاری نمیجوییم.
دوستان
این درد را ما به کجا ببریم جز به درگاه خداوند که درویشی از شهرستانی دور، پول قوت لایموت روزانه خویش را خرج سفر به تهران کرده است تا در کنار برادران و خواهران دیگرش، نزد مجریان عدالت از بیعدالتیهایی که بر ایشان روا داشته شده است شکایت برد، اما با سر شکسته و دل سوخته به شهرستانش باز میگردد زیرا آن قاضیان، فرمان به سرکوب و قلع و قمع او دادهاند؟ در کجای جهان، چکش قاضیان را چماق میکنند و بر سر شاکیان میکوبند؟
و سخنی کوتاه با دوستانی که دشمنی میکنند!
عزیزان،
ما – چنان که از جناب بایزید نقل کردیم – به صراحت میگوییم چیزی نمیخواهیم، زیرا به همهٔ ِ آن چیزهایی که بشر قرار است برسد، رسیدهایم، اما عدهای اصرار دارند ما را به قماش خود تبدیل کنند. حقخواهی ما را «امتیازگیری سیاسی» مینامند و توجه ندارند که در این سیاست هیچ چیز دلربایی ندیدهایم و نه تنها به آن احتیاج نداریم، بلکه از آن پرهیز نیز میکنیم. اصرار دارند لباسی را که به تنی دیگر برازنده است، بر تن درویشان کنند و چون این لباس را بر قامت ما ناساز میبینند، به بریدن دست و پای ما مشغولند تا همقوارهٔ ِ قبای بیتناسب ِ سیاست شویم.
بارها گفتهایم و بار دیگر میگوییم! سلاح درویشان صلح و دوستی است. قبایی را که برای قامت اهل سیاست دوخته شده است، بر تن فقیران خدا نکنید و به جای سرکوب کردن جمع همدل دراویش، از اتحاد آنان برای پیشرفت صلح و آبادانی این مملکت بهره بگیرید، اما نه با شراکت دادن ایشان در سیاست، بلکه با تنها گذاشتن ایشان در زمین خدا، تا به دو چشم ببینید که چگونه خرابهها را گلستان میکنند و برای خویش، جز به قدر ِ قبری کوچک، هیچ سهمی نمیبرند.
برادری را در خندهٔ درویشی ببینید که با باتوم او را خونین کردید زیرا وقتی با باتوم بر سر او میکوفتید، او نام ِ خدا را صدا میزد. بگذارید درویش دستش به کار و دلش با یار، با نام خدا و به یاد خدا، کشورمان را گلستان کند. از گلستان نترسید.
مبتلا گشتم در این بند و بلا کوشش آن حقگزاران یاد باد
گرچه صد رود است از چشمم روان زنده رود باغکاران یاد باد