بارها در مطالبی که می نویسم برای تان نوشته ام. که به خاطر متولد شدنم در یک فامیل به اصطلاح روحانی، اجبار به مطالعه کتاب آسمانی!! مسلمان ها « قرآن » داشته ام. با آن که نوجوان بودم و به قول مسلمان ها به سن بلوغ نرسیده بودم؛ به مسائلی که مؤمنان فامیل در باره مفهوم « حجاب » به استناد قرآن مطرح می کردند توجه خاصی نمی کردم. اما در دوران تحصیلم در دانشگاه، یکی از استادان واحد « معارف اسلامی » ، انجام تحقیقی در باره موضوع « حجاب » را بر ما محول نمود. تا در آن تحقیق به مساله « حجاب » بپردازیم و نتایج آن برای بقیه دانشجویان را در کلاس مطرح سازیم !
دریغم می آید که خلاصه تحقیق خودم در باره این موضوع را برای شما ننوسیم؛ و شما دوستان و خوانندگان دلنوشته هایم را از آن آگاه نسازم !
در اوائل سوره « نساء » که معنایش زنان است به این نکته اشاره شده، و به قول نویسنده این کتاب آسمانی!! به پیامبر اسلام تاکید گردیده: « به زنان مسلمان بگو که دامن پوششان را بلند نمایند و گریبان شان را از نگاه نا محرمان بپوشانند. » ؛ که البته منظورش از گریبان، فقط گردن و سینه های آنها بوده است. در این کتاب مقدس !! که بارها تمامی آن را خوانده ام. هرگز به پوشش موهای زنان مسلمان هیچ اشاره ای نشده است. فراموش نکنیم که در سر تا سر قرآن، هیچگاه به واژه « مو » نیز اشاره نشده است( اگر قبول ندارید زحمت بکشید و برای پی بردن به حقیقت این موضوع، خودتان قرآن را بخوانید تا آن را دریابید ! آیا خدائی که مطالب این کتاب را به پیامبر خودش وحی کرده است؛ لغت کم آورده که چنین مورد مهمی را در آیات خودش مطرح ننموده است؟!
اتفاقا در این رابطه خطاب خدا به مردان مسلمان، بسیار جالب است؛ هنگامی که به مردان مسلمان می گوید: « حجاب دیدگان تان ( پائین گرفتن سرتان جهت عدم نگاه مستقیم به زنان نامحرم را رعایت نمائید ) ؛ و هنگام مواجه شدن با آنها، نگاه چشمان تان را به طرف پائین معطوف نمائید. تا مرتکب گناه نشوید. » ؛ این آیات در پنجمین سوره قرآن « المائده » به مردان مسلمان تذکر داده شده، که البته می بینیم که چقدر به رعایت کردن آن می کوشند و فرمان خدای شان را اطاعت می کنند و آن را به انجام می رسانند؟!
اگر دوشیزه و یا بانوئی می باشید؟ این بار که در خانه کسی در یک مجلس « روضه خوانی » حضور می یابید. از صاحبخانه و بانی آن مجلس روضه خوانی بخواهید؛ تا شما سینی چای را جلوی حاج آقا بگیرید، تا این گسترش دهنده فرامین اسلام در میان پیروان به آن، فنجان و نعلبکی چایش را از دست شما بگیرد و بنوشد. در همان طول دو سه دقیقه ای که در مقابل آخوند نشسته بر روی منبر روضه خوانی می ایستید؛ نگاه هیز و بی ادبانه وی به خودتان را کشف خواهید نمود. حتی اگر آخوندی عبور کرده از مرز جوانی باشد؟!
روزی ملانصرالدین بر روی منبر مشغول وعظ و سخنرانی بود. فحوای کلام ملا نصرالدین در باره نجاست و رعایت عدم دست زدن به چیزی نجس و یا مکانی نجس بود. وی حین سخنانش به شنوندگان مطالب خویش توصیه نمود: « هر چیز نجسی را از اطراف خود بردارید و دور بیندازید. » زنی که در کنار منبر ملا نشسته بود از او پرسید: « وقتی کودک نا بالغ بر روی فرش خانه ادرار می کند، که نمی توانیم فرش مان را دور بیندازیم؛ در چنین موقعیتی چه کنیم؟ » ملا نصرالدین به او می گوید: « لازم نیست که فرش را دور بیندازید؛ فقط آن قسمتی را که بچه تان نجس کرده را بچینید و دور بیندازید. » !
غروب که ملا به خانه اش بر می گردد، مشاهده می کند که تقریبا یک چهارم فرش گرانقیمتی که داشتند چیده شده و نیست!
با دیدن زنش از او می پرسد: « این قالی چرا به این روز افتاده است؟ » زن ملا در جواب او می گوید: « حاج آقا خودتان امروز در خانه …. که سخنرانی می فرمودید گفتید: اگر جائی از فرش خانه تان نجس شد؟ آن قسمت را بچینید و دور بیندازید. نزدیک غروب طفل خردسال ما گوشه ای از فرش را نجس کرد؛ من هم طبق فتوای خودتان آن قسمت را چیدم و دور انداختم. » !
ملا نصرالدین که از شدت غضب خونش به جوش آمده بود؛ فریاد کشید و به همسرش گفت: « ابله، ما این حرف ها را برای دیگران می گوئیم نه برای خودمان » !
و این نکته مهم در بیشتر مسائل فقهی رایج است. آخوندهائی را می شناختم، که در خانه شان و جمع نزدیکان خویش، چنان « بابا کرمی » می رقصیدند، که رقاصان کاباره های ایران قبل از انقلاب اسلامی هم نمی توانستند چنین هنرنمائی بکنند!
واقعا حیف از ما ایرانیان آریائی و یکتا پرست، که بلاهت پیشگان کشور مان، ما و میهن اهورائی مان را جایگاه این اهریمنان دروغپرداز و شیاد نمودند؛ و اجازه دادند که مشتی از نوادگان اعراب بیابانگرد، بر ما و سرزمین مان تسلط بیابند و نعمت های بی کران کهندیارمان را غارت کنند و به تاراج ببرند!
« ترحم بر پلنگ تیز دندان **** ستمکاری بود بر گوسفندان »!