دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئيت علمي دانشگاه آبردين با رتبه پروفسوري
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
تقسيم استان سيستان و بلوچستان به چند استان داراي فوايدي است كه بايد مورد توجه هم مسئولان و مردم و نمايندگان اين استان قرار گيرد. نخست اهالي اين استان بايد از بدبيني هاي گذشته نسبت به حكومت و دولت هاي مركزي، كمي فاصله بگيرند و به طرح هاي جديد دولت در راستاي تأمين مطالبات و مديريت اقوام و اقليت ها كه در جهت وعده هاي انتخاباتي دولت كنوني است، با ديدي باز بنگرند. مگر تغيير مديريت مسئولان هر استان از بارزترين مطالبات تان نبود؟ خوب؛ حالا دولت دارد طرح هايي عملي در اين خصوص در دستور كار مي گذارد. استان سيستان و بلوچستان در گذشته با گماردن سيستاني هاي شيعه بر تمام استان و از جمله بر بلوچ هاي سني مديريت مي شد. اما حالا دولت مي خواهد با جدا كردن اين دو بخش –سيستان از بلوچستان- هر يك را استاني جداگانه سازد كه سيستاني ها توسط مسئولاني از خودشان و بلوچ ها نيز توسط مسئولاني از خودشان اداره شوند. چون اگر بدون تقسيم استان، الان دولت مسئولان بلوچ را بر استان بگمارد، مورد اعتراض متقابل سيستاني ها قرار مي گيرد كه مسئولان ما از خودمان نيستند! پس راه حلي عملي براي آن، تقسيم استان حداقل به دو استان است. اقدام ديگري كه دولت كنوني در راستاي همين برنامه هاي توجه به اقوام و اقليت ها انجام داده بررسي تدريس زبان مادري از دوران ابتدايي در مدارس است (پس نبايد نسبت به طرح هاي دولت چون گذشته بدبين بود). تقويت زبان فارسي همچون هر زبان رسمي ديگري، زماني موجب تقويت هويت ملي مي شود كه همزمان با تقويت زبان هاي مادري و گويش هاي محلي همراه باشد و اگر غير از آن باشد، نوعي اجبار تحميلي به حساب مي آيد و واكنش اش نزد اقوام و اقليت ها چيزي به جز ارزيابي به مثابه ابزاري تحميلي از طرف دولت مركزي نخواهد بود، كه امروزه متأسفانه چنين است. مهمتر از آن، بايد شوراهاي شهر هر استان با تأسيس بنيادهايي كه كارشان تحقيق و نشر زبان هاي مادري و گويش هاي محلي هر منطقه و استان است، ساليانه بودجه اي مشخص و دائمي را بدان ها اختصاص دهند و گرنه اين زبان ها و گويش ها به تدريج مضمحل شده و چه بسا فراموش شوند.
درخصوص توسعه مناطق محروم بايد بيافزايم كه يكي از راه هاي توسعه و محروميت زدايي از مناطق محروم كشور، به ويژه در كشورهايي مثل ايران كه توسعه حول محور مركز-پيراموني صورت گرفته يكي از راه حل ها، كوچكتر كردن استان و مناطق و تقسيم شان به مراكز كوچكتر است. در همين راستا طراحان تقسيم استان مي خواهند استان هاي بزرگ را به تعدادي كوچكتر تقسيم كنند كه در گذشته شاهد اين تقسيم استان و تشكيل استان هاي جديد بوديم. علاوه بر استان سيستان و بلوچستان، در مورد استان كرمان نيز مدت هاست كه مطالعات انجام گرفته و قرار است احتمالاً به 3 استان تقسيم شود. كاشان نيز استاني ديگر است كه مدت هاست سخن از جدا شدن از اصفهان و تشكيل استاني جديد با نام كاشان يا كاسان مطرح بوده است. استان سيستان و بلوچستان نيز با مطالعاتي كه صورت گرفته قرار است به سه استان تقسيم شود. بخش مكران كه در جوار درياي عمان قرار دارد، يكي از اصلي ترين گزينه هاست. فقط مسئولان كشور بايد توجه كنند كه هر دو استان بلوچستان و مكران بايد به درياي عمان و از طريق بنادري دسترسي داشته باشند و استان سيستان با مركزيت زابل نيز كه به هامون دسترسي دارد. در مورد هر استاني نيز، مسدولان تننها در استانداري ها و فرمانداري ها ننشينند و خط كشي كنند و اسم بگذارند و از نامگذاري هاي حكومتي (مثل ولايت و امامت و امثالهم) جداً پرهيز كنند و تقسيمات و نامگذاري ها با درنظر گرفتن مردم بومي و محلي صورت گيرد و طي نشست و گفتگويي با نمايندگان و فعالان و حتي امامان جماعت در مناطق سني نشين و شخصيت هاي مذهبي ساير اديان و مذاهب، نهايي شود و گرنه مي تواند به مشكلات جديدي منتهي گردد.
در همين راستا بايد استان هاي جديد ديگري نيز تشكيل شود و وضعيت برخي واقعاً ناگوار است و بلوچستان تنها يكي از آن ها بود. تالش يا تالشان بايد استاني مجزا از گيلان شود و توسط مردم و مسئولان تالشي اداره شود و محروميت زدايي گردد كه وضع اين منطقه بسيار ناگوار است. چون مسأله تالشان بسيار فراتر از چند نام و زباني است كه دارد و آنان به كلي فراموش شده و توسط دولت ها عمداً ناديده گرفته شده اند و متأسفانه در ميان بسياري از خانواده هاي تالشي دارد زبان تركي جايگزين زبان تالشي مي شود و چون اينان سني مذهب نيز هستند و از اين سبب مورد ظلم مضاعف حكومت مركزي بوده اند، دولت هاي گذشته به اين اختلافات و تبعيض نانوشته دامن مي زدند و عملاً تركان شيعه را بر سر كارها بر مناطق مختلف تالشان سني مذهب مي گماردند و اين مناطق بسيار مورد كم توجهي براي آباداني و سازندگي قرار گرفته اند و مردم در فقر و وضعيت ناگوار اقتصادي زندگي مي كنند، چه رسد ظلم فرهنگي و اجتماعي. تالشيان بايد شبكه هاي راديويي و تلويزيوني و مطبوعاتي به زبان تالشي نيز داشته باشند.
قوم تات و زبان تاتي نيز بيش از همه مورد غفلت واقع شده و امروز حتي نامي از مكان هاي تاريخي اين قوم ديرينه ايراني باقي نمانده است (تاتستان را تبديل به تاكستان كرده اند)، در حالي كه بخش هاي بزرگي از چند استان قزوين، زنجان، اردبيل، آذرباييجان و گيلان و برخي استان هاي ديگر از اين قوم هستند و بايد استاني مجزا براي شان تشكيل شود و همين طور رسانه ها و مطبوعاتي به زبان تاتي؛ چون دارد اين زبان تقريباً فراموش مي شود و كاملاً از بين مي رود! آذرباييجان غربي نيز يكي ديگر از همين استان هاي مورد نياز براي تفكيك به دو استان است كه همين اواخر درخواست اش توسط تعدادي از نمايندگان كرد در مجلس مطرح شد. جزاير خليج فارس نيز با توجه به تخصصي شدن هر يك و مديريت ويژه مورد نياز براي شان بهتر است كه جملگي استاني جديد را تشكيل دهند و مسئولان آن استان روي تخصص هر جزيره در راستاي توسعه محلي و نيازمندي هاي ملي اقدام كنند. تعدادي از اسامي بي هويت استان ها مثل استان مركزي، گلستان و غيره نيز بايد تغيير كنند و با لحاظ هويت محلي و تاريخي برگزيده شوند.