دکتر کاوه احمدی علی آبادی
عضو هئیت علمی دانشگاه آبردین با رتبه پروفسوری
عضو جامعه شناسان بدون مرز(ssf)
آيين نوروز در روزگار پادشاهى جمشيد برگزار شد. آن گونه که افسانه ها گواهی می دهند: چون جمشيد بر ديوان و شياطين مسلط شد، فرمان داد تا برایش گردونهاى بسازند و بر آن نشست و سپس ديوان، گردونه را در آسمان به گردش درآوردند. به قولى دیگر جمشيد خودش تختى ساخت كه هر وقت اراده مىكرد، ديوان آن را بر مىداشتند و در حالى كه بر آن سوار بود، در آسمان به پرواز در مىآوردند. نخستين روزى كه وى بر آن مركب نشست، هرمزد روز (روز اول فروردين) بود، جشنى برپا شد و بر جمشيد گوهرافشانى كردند و اين روز را نوروز (روز نو) خواندند.
در كتاب معروف «البدء و التاريخ» چنين آمده است:
«سپس جمشاذ (جمشيد) به شهريارى رسيد… و او شياطين را فرمان داد تا براى او گردونهاى بسازند و بر آن نشست و هر سوى در هواى به گردش پرداخت. نخستين روزى كه وى بر آن مركب نشست روز اول فرودين ماه بود و او با روشنى فروغ خويش برون آمد و آن روز را نوروز خواند»[1].
اما در «نوروزنامه» منسوب به خيام، پیرامون نوروز چيزى ديگرى بيان شده است:
«اما سبب نهادن نوروز آن بود كه چون بدانستند كه آفتاب را دو دور بود، يكى آنكه هر سيصد و شصت و پنج روز و بعى از شبانه روز به اول دقيقه حمل باز آيد به همان وقت و روز كه رفته بود بدين دقيقه نتواند آمدن، چه هر سال از مدت همى كم شود و چون جمشيد آن روز دريافت نوروز نام نهاد و جشن آيين آورد و پس از آن، پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا كردند»[2].
امروزه با جهانی شدن، جشن نوروز نیز هم فراگیرتر در منطقه و هم شناخته شده تر برای جهانیان شده است[3]. علاوه بر ایران، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، ترکمنستان، آذرباییجان، ترکیه، پاکستان، اقلیم کردستان عراق، بخش هایی از هندوستان، سوریه، عراق (به خصوص ایزدیان و کردها) و حتی مصر (قبطیان)، آلبانی (بکتاشی ها)، کوزوو و داغستان روسیه نیز مردم آن را برگزار کرده و پاس می دارند[4].
چنان كه در نوروزنامه آمده است، عید نوروز بدین سبب اتفاق افتاد كه كیومرث برای مباركی آغاز سلطنت خود، اول فروردین را كه هر سال در آن نو میشود، مبداء تاریخ قرار داد و خواست كه با آغاز هر سال، نوروز را جشن گیرند[5]. از گذشتههای دور نوروز میزبان آئینهای مختلفی بود كه خواندن اشعاری به مناسبتاش ـ همچون جشن مهرگان ـ یكی از آنها بود.
علاوه بر نوروز باستانی و آداب و رسوم آن که ما ایرانیان به خوبی بدان واقف ایم، چون بخش بزرگی از خاطرات زندگی ما هر ساله با آن در وجودمان حک و با آن عجین شده است، مواردی دیگر پیرامون اش هست که شاید بسیاری از ایرانیان ندانند و سعی می کنم بدان ها بپردازم. نوروز بل یکی از آن هاست که در مناطق کوهستانی شمال ایران برگزار می شود و زمان اش با نوروز باستانی ما فرق می کند و قدمت آن نیز به پیش از اسلام برمی گردد.
در تعدادی از متون کهن از نوروزی به نام نوروز طبری نام برده شده است که زمان آن با نوروز باستانی متفاوت بوده است[6]. نوروز طبری که نزد مردم محلی خطه شمال به نام «نوروز بل» معروف است، جشنی است که عصر آخرین شب سال یعنی آخرین روز ماه “اسپندار ما“ و شب اولین روز سال یعنی اول ماه موسوم به «نوروز ما» به تقویم مردم گیلان برگزار می شود و با مراسم خاصی همراه است که از گذشته های دور تاکنون چون دفینه ای در حفاظه ها حک شده و همچو گنجینه ای سینه به سینه منتقل شده تا به ما رسیده است[7].
گاهشماری رایج میان مردم گیلکزبان –به خصوص در کوهستان های گیلان و غرب مازندران و دیلمان– وابسته به گاهشماری باستانی ایرانی (یزدگردی قدیم) بوده است. سالشماری یزدگردی قدیم بنا بر روایات ایرانی و همچنین بر اساس محاسبات نجومی،کهن ترین سالشمار ایرانی محسوب میشود[8].
دلیل به جای ماندن آن در گیلان و دیلم این است که پای اعراب هرگز به گیلان نرسید و این ترکان سلچوقی بودند که شش قرن بعد گیلان (و نه دیلمان) را فتح کردند. سلسله گیلانشاهیان و کارنیان که از دوره اشکانیان در آن خطه حکومت می کردند. در دوره ساسانیان بدون تغییری به رسمیت شناخته شدند و در دوران پس از فتح اسلام نیز دست نخورده باقی ماندند. (سلحشوری های دیلمیان چنان بود که در نزد اعراب ضرب المثل شد و چیزی نگذشت که فرماندهان قشون اسلام، دیلمی برگزیده شدند و چون بسیار طغیان گر بودند و با فتوحات شان تقریباً خلیفه بغداد را به مقامی تشریفاتی بدل کرده بودند، پس از مدتی اعراب، فرماندهان ترک را بدان ها ترجیح دادند و به جای شان منسوب کردند).
از این سبب نوروز بل در دیلمیان حال و هوای دیگری دارد. مراسم با بعضی آداب و رسوم (کشتی گیله مردی و نمایش هایی محلی) و موسیقی و ترانه و شادی و رقص های محلی همراه است که با روشن شدن آتش آغاز می شود[9]. اشعار دیلمی که سروده می شود، ما را نیز آتش می زند (هنگام سرودن آن اشعار اصطلاحاً تمام موهای تنم راست شدند) که معنایش چنین بوده است:
دیلمان را هرگز هیچ کس، نه اعراب، نه ترکان و نه حتی تیمورلنگ و چنگیزخان مغول نتوانستند فتح کند…
بَل bal در لفظ مردم ساکن کوهستان های گیلان و دیلمان یا وَلval ، در تلفظ مردم جلگه گیلان، در زبان گیلکی به معنی شعله آتش است و نوروز بل یعنی شعله آتش نوروزی. منظور نوروزی بومی و ولایتی معروف به دیلمی یا گالشی، یعنی نوروز گیلان باستان است[10].
امروزه تصور بر این است که برای آگاهی رساندن سایر مناطق مرتفع از آغاز نوروز بل آتش روشن می کردند، اما آن نمادی بس قدرتمند در تمدن آریایی و ایرانویچ (مكانی كه در وندیدادِ اوستا چنان سرد و یخبندان توصیف شده كه ده ماه آن زمستان و تنها دو ماه تابستان است که طبعاً آتش باید نجات دهنده ترین عنصر برای انسان باشد) بوده است. آتش و خورشید (مهر) دو نماد بسیار قوی در فرهنگ آریایی اند (مهر، منجی در آئین میترایی است) که هم در هر آداب و رسوم آریایی دیده می شوند و هم به ورای نوروز بل می روند. آتش در دین زردشتی، نشانه ای اهورایی است و شعله اش نمادی از فروغ ازلی و ابدی. بدین خاطر، آتشکده های همیشه روشن برای پیروان مزدیسنا به منزله محراب بود و تقدّس آن نیز. از این منظر، هستی با وجود آتش است که زنده بوده و بقاء می یابد. بدین سبب، ایرانیان باستان آن را همواره فروزان داشتند.
از میان قدما عبدالرحمان عبادی، کسی است که می گوید نوروز بل جشن نجات مردم از دست «ضحاک ماردوش» بود که توسط «فریدون» در «کوه های البرز» به بند کشیده شد. به تصریح «ابوریحان بیرونی» در «التفهیم و آثار الباقیه»، از این سبب آتش می افروزند که “بیور اسپ” (ضحاک)، مردم را ناگزیر کرده بود هر روز دو نفر به آشپزخانه آش دهند تا آنها را کشته و از مغز سرشان به دو ماری که روی شانه های بیور اسپ بودند، بخورانند. بیرونی اظهار می دارد که این جشن در میان سغدیان و خوارزمیان نیز در نیمه مرداد برگزار می شده و به آن «اجغار» می گفتند که به معنی آتش افروخته است[11].
کردها نیز نوروز را با آتش روشن کردن در کوه ها آغاز می کنند و جشن می گیرند. گرچه زمان نوروزشان با نوروز بل متفاوت است، و با نوروز باستانی مطابقت دارد، اما نوروز برای کردها تنها جشن سال نو نیست که در تاریخ اساطیری شان زمان آزادی و نجات شان از دست ضحاک ماردوش توسط کاوه آهنگر و تشکیل ملت کرد نیز هست و هنوز که هنوز است مراسم نوروز در کشورهایی که کردها در اقلیت بوده و مورد تبعیض هستند، یکی از صحنه های اعتراضات اجتماعی و مبارزات مردمی کردها است.
منابع:
[1]ـ مقدسى، مطهر بن طاهر، آفرينش و تاريخ (ترجمه البدءو التاريخ)، ترجمه و تعليقات محمدرضا شفيعى كدكنى، انتشارات بنياد فرهنگ ايران، تهران: 1347، ص 500.
[2]ـ خيام نيشابورى، عمر بن ابراهيم، نوروزنامه، به كوشش على حصورى، انتشارات طهورى، تهران: 1357، ص 11.
[3]–Iranica, online edition, available at http://www.iranicaonline.org/articles/nowruz-iii
[4]ـ «نوروز جهانی با نگاهی جهانی» ویژه نامه نوروز جهانی، نشریه آساره، نوروز 1389، شماره 169، صص 34-39.
[5]ـ خیام نیشابوری، عمر بن ابراهیم. نوروزنامه، تصحیح علی حصوری، نشر چشمه، تهران: 1385، صص 19 ـ 22.
[6]ـ ملا مظفر گنابادی، 1260/1271/1274/1276 /1282/1298، شرح بیست باب ملا مظفر فی معرفه التقویم، چاپ سنگی.
[7]-http://tadbireshargh.ir/32576
[8]-http://aeinbavar.ir/?p=2022
[9]-http://gilan.theater.ir/fa/97488