از نظر علی مطهری همه مردم درون ایران باید « آتش به اختیار » بشوند!! نوشتاری از بانو محترم مومنی روحی

0
229

پسر خلف آخوند- فیلسوف و علامه، شیخ مرتضی مطهری، با آن که به قول اصطلاحات اجتماعی « سویل = شخصی » هست و « معمم = عمامه به سر و دستاربند » نیست. اما به درستی، خصلت توحش آخوندی پدر جان اش را به ارث برده، و این خصیصه ی زشت و نکوهیده را، در کنش های اجتماعی خودش نیز مورد استلفاده قرار می دهد!

از موقعی که نایب رئیس مجلس ملاها گشته بود؛ گهگاه مراتبی را در مجلس شورای آخوندها مطرح می نمود؛ که از ظاهر آن نمی توان تشخیص داد؛ که جناب شان مدافع منافع اصولگراهای ذوب شده در « دگماتیسم » مذهبی است؛ و یا پذیرای نقش تاثیر گذار بازاری های باج بده، به بیت رهبری خامنه ای است. یا که با « اصلاح طلب » های معتقد به بازگشت به دوران طلائی امام راحل و به درک واصل شده شان دارای توافق است؟ شاید هم به هیچیک از این چند گروه کم ترین گرایش اعتقادی ندارد؛ و صرفا به خاطر حضور داشتن در میان حکومتی های دزد و جانی و دولتی های بی کفایت و نابخرد، خودش را جهت نزدیک بودن به مقامات رژیم، قاطی هر موضوعی می کند؟!

اخیرا شگرد جدیدی را پیشه نموده، و هر از چند گاهی در باره برخی از سخنان و کارهای مقامات و مدیران رژیم نیز اظهار نظر می نماید. البته درست و حسابی حواس خود را جمع می کند؛ تا دیدگاه اش را، کاملا سیاستمدارانه و محافظه کارانه مطرح نماید. در رابطه با امر « آتش به اختیار » هم پرداخته، موردی که سید علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی در چندماه اخیر عنوان نمود؛ و دانشجویان و بسیجیان را، به تجهیز کردن خودشان به این سلاح ضد ملی ( آتش به اختیار ) گشتن، اندرز داد و تشویق کرد. که مطهری در این باره می خواهد؛ که نقطه نظرهای خویش را، در قالب ایما و اشاره بیان گند. تا با مطرح ساختن این سخنان داخل لفافه، هیچ کسی به او معترض نگردد!

ولی او این بار، کاملا سیاستمدارانه به این مطلب پرداخته، و موضوع را چنان مثبت اندیشانه عنوان کرده است؛ که هم پیام مخالفت خویش با روش « آتش به اختیار » شدن طرفداران رژیم و هم کیشان خود را به ایشان برساند؛ و هم نهایت بد بودن و تضاد آن با شیوه های اجتماعی درون جامعه عادی و معتدل را روشن بسازد. چنانچه مردم به پیام های نا نوشته او در میان جملات ایشان در این زمینه توجه داشته باشند؟ هر دو نظریه منفی و مثبت او با این قضیه « آتش به اختیار بودن » مردم را، درک خواهند کرد. و به اصل آنچه که وی برای رساندن اش به مردم می کوشد. آگاهی لازم را به دست خواهند آورد!

آنگاه هر فردی متناسب با ایده های شخصی خویش، و نیز منطبق با آنچه که به زیان یا به نفع خود و سایر هم میهنان شان باشد را اختیار خواهند نمود. و شاید هم در این راستا بتوانند؛ خودشان مصلحت های فردی و اجتماعی شان را، به نیکوئی تشخیص داده و مراقب دولتی ها و حکومتی ها باشند!

علی مطهری که بعد از خروج از نایب رئیسی مجلس شورای اسلامی، به عضویت « فراکسیون امید » در مجلس منصوب گشته، اخیرا در یکی از مصاحبه های خود گفته است: « نیروی انتظامی باید با نصب دوربین هائی در سطح شهرهای کشور، زنان بدحجاب را پیدا، دستگیر و به سرعت مجازات کند. زیرا که این به معنای ایجاد بی نظمی در کشور است. » وی در مورد انتشار بعضی کلیپ ها، از بی قانونی در کشور در حوزه حجاب و عفاف اظهار داشت: « ممکن است ده یا یازده مورد به صورت محدود در این باره در کشور دیده بشوند(بد حجاب یا بی حجاب باشند.) ؛ اما همین مقدار هم لازم نیست. » و این سخن او نمک پاشیدن هم به زخم زنان ستمدیده کشورمان است؛ و هم تایید نمودن لزوم آتش به اختیار شدن اقشار مختلف درون جامعه کنونی کشور خواهد بود!!


مطهری در این رابطه معتقد است: تعداد زنان بدحجاب در کشور بسیار کم است. از نظر او فقط تعداد اندکی هستند؛ که به امر حجاب معترض می باشند؛ و در این رابطه دارند دست و پا می زنند(و اینگونه سخن گفتن در مورد بخشی از افراد جامعه در کشور، از نهایت بی کمالی یک نماینده مجلس در جمهوری بدنام و دزد و فاسد اسلامی است. ) ظاهرا ایشان با بیانات خودش که در مورد اندک بودن نمونه های بد و یا بی حجابی که در بالا از ایشان نقل قول گردید؛ نه جانب موافقت و نه مخالفت خویش با این مورد را مطرح ساخته است. ولی مشخص نیز هست، که در صدد بوده است؛ که در این میانه باجی سیاستمدارانه و ارضا کننده را نیز به اصولگراها، به خصوص به سپاهیان پاسدار بدهد. و به آنان حالی کند، که آنچه را می گوید و مطرح می نماید. را مبتنی بر مصالح نظام(همیشه بی نظم شان) و منویات قلبی مقام معظم !!! رهبری، که شاید اصلا قلبی هم نداشته باشد عنوان نموده است. تا که اینگونه بتواند؛ همچنان به عنوان پسر مرتضی مطهری بودن، احترام خود در میان سردمداران بی اعتبار رژیم منفورشان را محفوظ بدارد؛ و چه بسا در آینده(که وجود ندارد و سرنگونی حاکمیت استبدادی شان محرز است) ؛ بتواند به مقامات بالاتری در پایگاه های مهم و معتبر حکومتی را به دست بی آورد!

وی از یک سو به وزارت کشور نیز پیشنهاد نصب کردن دوربین در محلات شلوغ شهرها در سطح کشور را می دهد؛ و از طرف دیگر به آنها یادآوری می نماید: چنانچه از طریق این دوربین ها مشاهده بشود. کسانی با خانم های محجبه اقدام به بدرفتاری نمایند؛ فورا شناسائی و دستگیر بشوند. تا به طور قانونی مورد مؤآخذه و استنطاق شدید قرار بگیرند. اما در بخشی دیگر از سخنان خویش عنوان کرده است: که مردم هم اگر مشاهده کنند؛ که بدون دلیل مورد تهاجم و تعدی آتش به اختیارها واقع شده اند. صد در صد از خودشان دفاع کرده، و آنها نیز با همین روش « آتش به اختیار » بودن، حق خودشان را ثابت کرده و به دست بی آورند!!

جز این نبوده و نیست؛ که این سخنان و چنین رهنمودهائی که ایشان به هر دو سر قضیه تاکید کرده است. قرار و پیمانی با دست اندرکاران تصمیم گیرنده در این رژیم جهنمی باشد؛ که با این روش، مردم را به ایجاد اغتشاش در همه شهرهای کشور وا بدارند. تا آرام آرام یک جنگ داخلی میان مردم بر افروزند. که نیاز به بیان ندارد؛ که این برنامه چه سود سرشار و منفعت بسیار را برای همگی شان به ارمغان خواهد آورد؟!

ای کاش مردم در هر شرایطی که هستند. به دسیسه های این رنود ضد ایرانی پی ببرند؛ و این مراتب را به سایر هم میهنان نیز انتقال بدهند. که همه این سخنان یاوه و پوچ، که تمامی عوامل دور و نزدیک و سطح بالا و نوکران پائین دستی شان هم مطرح نموده و می کنند. با مشاورت همگی شان بوده است. غیر از مقام عظما، که فقط با چند تن از افراد بیت( به ویژه هم منقلی های خودش) مشورت می کند. هر چند که با وجود سپاهیان و بسیجی های « آتش به اختیار » هیچ نیازی هم به مشاورت با یک رهبر افیونی بی اختیار هم نیست!!

محترم مومنی

مقاله قبلیکانون وکلای شهر «دراگینیان» در فرانسه نسرین ستوده را به عضویت افتخاری خود برگزید و خواستار آزادی او شد
مقاله بعدیهشدار بنیاد دفاع از دموکراسی آمریکا در باره احتمال همکاری مجدد جمهوی اسلامی و القاعده
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.