احمد زیدآبادی را به جای خانه به تبعیدگاه فرستادند!

0
306

با پایان یافتن دوره محکومیت شش ساله زندان آقای احمد زیدآبادی، روزنامه نگار سرشناس ایرانی، همسر او از آغاز شدن دوره پنج ساله تبعید او، به عنوان مجازات تکمیلی وی خبر داد. مهدیه محمدی در صفحه فیسبوک خود نوشته است: ” منتظر بودیم روز 31 اردیبهشت، احمد پس از شش سال زندان آزاد بشه، اما حالا میگن، از همون زندان می برنش تبعید. احساس می کنم خیلی مظلومیم. ” !

بر اساس ماده 23 قانون مجازات اسلامی، مصوبه سال 1392 خورشیدی، مجازات تکمیلی در پرونده های مربوط به تبعید، یا محرومیت های مدنی و سیاسی، بیش از دو سال نمی تواند باشد. در این رابطه حقوق دانان و مدافعان حقوق بشر، با غیر قانونی خواندن این حکم در مورد آقای احمد زیدآبادی، صدو چنین حکمی را برخاسته از نهادهای امنیتی دانسته اند!

احمد زیدآبادی روزنامه نگار و دبیرکلا سازمان ادوار تحکیم وحدت، پس از انتخابات متقلبانه سال 1388 دستگیر، و بعد از تحمل ماهها زندان انفرادی، در جریان دادگاه جمعی در دادگاه انقلاب تهران، به تحمل شش سال زندان، پنج سال تبعید در گناباد در استان خراسان جنوبی، محرومیت مادام العمر از فعالیت های سیاسی و اجتماعی، حضور نداشتن در احزاب و ممنوعیت مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث به صورت کتبی و شفاهی محکوم شد!

مصیبت حضور در ” شهر هرت ” حاکمیت ننگین جمهوری پلید اسلامی، بیشتر از آن جهت دردناک است؛ که همرزمان و همفکران آقای احمد زیدآبادی، مخصوصا در سازمان مورد دبیرکلی ایشان(ادوار و تحکیم وحدت) به راحتی از دائره فعالیت های خودشان در این سازمان خارج شدند؛ و به سرعت خودشان را به خارج از کشور، به ویژه به آمریکا رساندند. و هم اکنون در این کشور برای خودشان دارای اسم و رسم گشته اند و در رادیوها و تلویزیونهای بیست و چهار ساعته حضور می یابند و افاضات سیاسی خودشان را انتشار می دهند!

حال آنکه بدون تردید، آقای زیدآبادی در زمینه آگاهی های سیاسی و ادبی و اجتماعی و …. بسیار بیشتر از آنان می دانست و می داند و انجام می داند. اما رسم روزگار و خشونت های موجود در اجتماعات گوناگون، به ویژه در دنیای امروزی و شرایط نابسامان این برهه زمانی در سراسر جهان، چنین گشته که آنانی که بی سوادتر و به هنرتر و بی مایه تراند؛ آسوده تر از بقیه به گذران عمر خویش مشغول باشند!

نکته مهمی که بسیاری از مردم توجه اندکی به آن دارند؛ لذت بردن و راضی بودن سران خونخوار رژیم واپسگرای اسلامی، از داشتن جاذبه و دافعه در میان امت تازه به دوران رسیده خودش، و ملت ستمدیده و پاک باخته ایران است. شیعیان معتقدند، کسانی در زندگی موفق می شوند؛ که درون جامعه هم از جاذبه و هم از دافعه برخوردار باشند. به پندار ایشان، کسانی که دارای هر دوی این موقعیت و جذابیت و عدم آن می باشند؛ انسان های برجسته و کاردرستی هستند؛ که از دیدگاه آنها و به استناد بخشی از کتاب ” مصباح الشریعه ” اشخاصی که درون اجتماع محل زندگی خودشان، هم دارای دوستان فراوان، و هم دارای دشمنان متعددی می باشند؛ افراد و اشخاص خوبی هستند؛ که بیش از بقیه عدالت های اجتماعی را رعایت می کنند!

نمونه بارز این موضوع را هم، علی ابن ابیطالب داماد و پسرعموی پیامبر اسلام می دانند؛ که درون جامعه آن روزی در عربستان، موافقان و مخالفان زیادی داشته است. بر همین اساس، سردمداران جمهوری ولایتی فقاهتی رژیم، از یک زاویه به دوستان اندکی که در داخل کشور دارند؛ به طور صد در صدی رسیدگی نموده و کمک شان می کند. ولی برعکس، به مخالفان رژیم پوشالی خودشان، به هر دین و مسلک و مرامی که باشند؛ در حد بی نهایت ظلم و بی عدالتی روا می دارند؛ تا کفّه های ترازوی شان در تعادل قابل ملاحظه ای قرار بگیرد!

شگرد مهمی که در این ارتباط مورد استفاده خویش قرار می دهند؛ نوشتن و به اجرا در آوردن سناریوهائی است؛ که بتواند نه فقط روزها و هفته ها، بلکه ماهها و سالها، سر مردم ایران( امت و ملت ) را، با چنین برنامه هائ تأثیر گذاری، به مسائل فرعی گرم کند؛ تا هیچگاه به یادشان نیاید، که چه اهریمنانی را بر خود و میهن مان مسلط نموده ایم؟!

محترم مومنی

مقاله قبلیاحمد زید آبادی پس از شش سال حبس به شهر گناباد تبعید شد
مقاله بعدیهواپیمای آنتونف با موتور جت مجوز پرواز گرفت
محترم مومنی روحی
شرح مختصری از بیوگرافی بانو محترم مومنی روحی او متولد سال 1324 خورشیدی در شهر تهران است. تا مقطع دبیرستان، در مجتمع آموزشی " فروزش " در جنوب غربی تهران، که به همت یکی از بانوان پر تلاش و مدافع حقوق زنان ( بانو مساعد ) در سال 1304 خورشیدی در تهران تأسیس شده بود؛ در رشته ادبیات پارسی تحصیل نموده و دیپلم متوسطه خود را از آن مجتمع گرفته است. در سال 1343 خورشیدی، با همسرش آقای هوشنگ شریعت زاده ازدواج نموده؛ و حاصل آن دو فرزند دختر و پسر 47 و 43 ساله، به نامهای شیرازه و شباهنگ است؛ که به او سه نوه پسر( سروش و شایان از دخترش شیرازه، و آریا از پسرش شباهنگ) را به وی هدیه نموده اند. وی نه سال پس از ازدواج، در سن بیست و نه سالگی، رشته روانشناسی عمومی را تا اواسط دوره کارشناسی ارشد آموخته، و در همین رشته نیز مدت هفده سال ضمن انجام دادن امر مشاورت با خانواده های دانشجویان، روانشناسی را هم تدریس نموده است. همزمان با کار در دانشگاه، به عنوان کارشناس مسائل خانواده، در انجمن مرکزی اولیاء و مربیان، که از مؤسسات وابسته به وزارت آموزش و پرورش می باشد؛ به اولیای دانش آموزان مدارس کشور، و نیز به کاکنان مدرسه هائی که دانش آموزان آن مدارس مشکلات رفتاری و تربیتی داشته اند؛ مشاورت روانشناسی و امور مربوط به تعلیم و تربیت را داده است. از سال هزار و سیصد و پنجاه و دو، عضو انجمن دانشوران ایران بوده، و برای برنامه " در انتهای شب " رادیو ، با برنامه " راه شب " اشتباه نشود؛ مقالات ادبی – اجتماعی می نوشته است. برخی از اشعار و مقالاتش، در برخی از نشریات کشور، از جمله روزنامه " ایرانیان " ، که ارگان رسمی حزب ایرانیان، که وی در آن عضویت داشته منتشر می شده اند. پایان نامه تحصیلی اش در دانشگاه، کتابی است به نام " چگونه شخصیت فرزندانتان را پرورش دهید " که توسط بنگاه تحقیقاتی و مطبوعاتی در سال 1371 خورشیدی در تهران منتشر شده است. از سال 1364 پس از تحمل سی سال سردردهای مزمن، از یک چشم نابینا شده و از چشم دیگرش هم فقط بیست و پنج درصد بینائی دارد. با این حال از بیست و چهار ساعت شبانه روز، نزدیک به بیست ساعت کار می کند. بعد از انقلاب شوم اسلامی، به مدت چهار سال با اصرار مدیر صفحه خانواده یکی از روزنامه های پر تیراژ پایتخت، به عنوان " کارشناس تعلیم و تربیت " پاسخگوی پرسشهای خوانندگان آن روزنامه بوده است. به لحاظ فعالیت های سیاسی در دانشگاه محل تدریسش، مورد پیگرد قانونی قرار می گیرد؛ و به ناچار از سال 1994 میلادی،به اتفاق خانواده اش، به کشور هلند گریخته و در آنجا زندگی می کند. مدت شش سال در کمپهای مختلف در کشور هلند زندگی نموده؛ تا سرانجام اجازه اقامت دائمی را دریافته نموده است. در شهر محل اقامتش در هلند نیز، سه روز در هفته برای سه مؤسسه عام المنفعه به کار داوطلبانه بدون دستمزد اشتغال دارد. در سال 2006 میلادی، چهار کتاب کم حجم به زبان هلندی نوشته است؛ ولی چون در کشور هلند به عنوان نویسنده صاحب نام شهرتی نداشته، هیچ ناشری برای انتشار کتابهای او سرمایه گذاری نمی کند. سرانجام در سال 2012 میلادی، توسط کانال دو تلویزیون هلند، یک برنامه ده قسمتی از زندگی او تهیه و به مدت ده شب پیاپی از همان کانال پخش می شود. نتیجه مفید این کار، دریافت پیشنهاد رایگان منتشر شدن کتابهای او توسط یک ناشر اینترنتی هلندی بوده است. تا کنون دو عنوان از کتابهای وی منتشر شده و مورد استقبال نیز قرار گرفته اند. در حال حاضر مشغول ویراستاری دو کتاب دیگرش می باشد؛ که به همت همان ناشر منتشر بشوند. شعار همیشگی او در زندگی اش، و تصیه آن به فرزندانش : خوردن به اندازه خواب و استراحت به اندازه اما کار بی اندازه است. چون فقط کار و کار و کار رمز پیروزی یک انسان است.